به گزارش خبرنگار ایمنا، نقش زنان و پشتیبانی آنها از جنگ هشت ساله، بخشهای کمتر دیده شده دوران دفاع مقدس است که آنچنان که باید به آن پرداخته نشده است. زنان در کنار همراهی با همسران و پسران خود برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل در خدمترسانی به رزمندگان در پشت خط مقدم نیز بسیار فعال بودند.
«کتاب شماره پنج» به نقش زنان در مقاومت آبادان به روایت فاطمه جوشی پرداخته است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «بیشتر وقتها من، سیما بندری و مریم فرهانیان یا سنیه سامری با هم برای غسل شهدا میرفتیم. غسل دادن شهدا چیزی نبود که برای آدم عادی شود و غم سنگینی بود. یک روز صبح آقای شاکری مسئول قبرستان آبادان آمد دنبالمان و ما را برد خاکستون. توی ایستگاه هفت، آن طرف پل، یک خانواده روستایی بودند که به خاطر گاو و گوسفندی که تمام سرمایهشان بود، از شهر بیرون نرفته بودند.
پسرشان شب قبل ازدواج کرده بود. همه اهل خانواده صبح دور سفره نشسته بودند و صبحانه میخوردند که خمپاره خورده بود وسط سفرهشان.
عروس و مادر شوهر و خواهر شوهر ترکش خورده بودند و همان جا شهید شده بودند. هر سه نفرشان را که ترکش به سرو پا و جاهای مختلف بدنشان خورده بود را شستیم و غسل دادیم.
آن موقع نمیشد مراسم گرفت و عروسیها خیلی ساده بود، یا توی مساجد بود یا به خواندن یک خطبه یا یک تکبیر و صلوات ختم میشد. هیچ مراسمی نبود. و مثلاً چای یا خرما میدادند. حالا توی آن وضعیت جنگی این خانواده عروسی گرفته بودند و صبح فردایش مشغول خوردن صبحانه بودند. ما داشتیم صبح عروسی، عروس را میشستیم؛ عروس روسری و لباس سفیدی به تن داشت. همه گریه میکردیم.
این اتفاق خیلی روحیه ما را خراب کرد و متأثر شدیم. بچهها میگفتند: چقدر قسیالقلب شدیم و چقدر روحیه هامون بد شده، نگاه کن داریم یک نوعروس تیکه پاره شده رو میشوریم.
گاهی بچهها اولین بارشان بود که مرده میدیدند، میآمدند، میشستند و کمک میکردند، چون واقعاً وقتی روح از بدن جدا میشود، بدن سنگین میشود، کار غسل سخت میشد. واقعیت این است که هر شهیدی را میشستیم تا چند وقت حالمان خراب بود.»
نظر شما