به گزارش خبرنگار ایمنا، قبل از شروع با ترانهای به شکل آواهای کودکانه بازیگران در حال نقشآفرینی هستند، فضایی مهآلود که ترانه و زبان بدن بازیگران در آن بیشتر جلبتوجه میکند، قبل از اینکه نمایش شروع شود، تماشاکننده با خود میپندارد که نمایش در قالب فضای کودکانه اجرا میشود، همهچیز تار و مبهم است و در نور کم بازیگران در حال چرخش به نقاط مختلف صحنه هستند.
نمایش شروع میشود و همچنان این آوای کودکانه بهعنوان موسیقی فضای نمایش را در برگرفته و توجه تماشاکننده را به خود جلب کرده است، دکور و فضای سازی نمایش ساده است، چهار مکعب استوانهای بهعنوان دکور اصلی در نظر گرفتهشده است، در کنار آن گریم و لباس بازیگران، ساده و بارنگ خنثی است و بیشتر توجه تماشاکننده به حالت چهرهها و فرم اجرای بازیگران جلب میشود.
تماشاکننده در ده دقیقه اول فکر میکند که در حال تماشای نمایش داستان کودکانه «شنگولومنگول و حبه انگور» است، فضا و اجرای نمایش کودکانه است که ناگهان با ورود نقشهای گرگ و بز مادر همه تصورات تماشاکننده به هم میریزد، همهچیز با تاریک شدن صحنه و تغییر آهنگ عوض میشود، باورش برای تماشاکننده سخت است دیگر تماشاکننده نمیتواند حدس بزند آخر نمایش چگونه به پایان میرسد، کل تصورات تماشاکننده بهواسطه آشنایی با داستان شنگولومنگول و حبه انگور به هم میریزد، سیر داستان، سیری بهغیراز داستان اصلی است و مهمتر از همه در ده دقیقه اول پس از تغییر سیر داستان، برای تماشاکننده قابلدرک نیست و همچنان پایبند به داستان اصلی شنگولومنگول و حبه انگور است.
در زمان اجرای نمایش، تماشاکننده با انبوهی پرسش و حس کنجکاوی به حال خود رها میشود، فضای کودکانه نمایش به ناگاه تبدیل به فضای هراسآور و غیرقابل مشاهده برای کودکان تبدیل میشود، هرچند هراسآور بودن نمایش برای تماشاکننده بهاندازهای نیست که از خود واکنش نشان دهد، اما استفاده از المانها، دیالوگها و حتی نوع موسیقی این فضا هراس را برای تماشاکننده ایجاد میکند اما نکتهای که میتوان بهعنوان نقطهضعف نمایش دانست ایجاد هراس و توجه تماشاکننده بهواسطه جیغ و فریاد برخی از بازیگران است، صدا جیغ برخی بازیگران در حین اجرا بهاندازهای دلخراش است که برخی تماشاکنندگان اقدام به گرفتن گوش خود میکند.
فضای داستان بعدازاین تغییر مجدد به حالت سکون برمیگردد و تماشاکننده باز بهراحتی میتواند انتهای داستان نمایش را حدس بزند، بازی بازیگران بهویژه نقش شنگول، حبه انگور مصنوعی و ماسکه است و تماشاکننده نمیتواند با بازی بازیگران ارتباط برقرار کند و اگر المانهایی همچون دست خونی برای حبه انگور و یا نقاب برای شنگول در نظر گرفته نمیشد، مشاهده اجرای این بازیگران برای تماشاکننده غیرقابلباور میشد.
برخلاف آن بازیگران نقش گرگک و منگول حرفهای و باورپذیر برای تماشاکننده است این دو بازیگر بهوسیله مینیک صورت و زبان بدن بهخوبی در این دو نقش فرورفته و تماشاکننده در طی اجرای نمایش حواسش به اجرای آنها جلب میشود، بازیگر نقش منگول بهخوبی توانسته نقش کودک که تحت تأثیر بزرگان خانواده قرار میگیرد را اجرا کند و بازیگر نقش گرگک در طول نمایش توانسته تضاد بین بره بودن و گرگ بودن را ایفا کند درواقع بازیگر نقش گرگک دو شخصیت متضاد بچه بره و بچه گرگ را در نمایش ایفا میکند و تماشاکننده آخر نمیداند گرگک در اصل خوی گرگ بودن یا بره بودن داشته است.
نقش بز مادر و گرگ در کنار یکدیگر معنا پیدا میکند و هر زمان که این دو بازیگر جدا از هم نقشآفرینی میکند، تأثیرپذیری بودن نقش خود را از دست میدهند اما بهمحض اینکه این دو نقش در کنار یکدیگر قرار میگیرد بهویژه زمانهایی که با یکدیگر در حال تقابل هستند، چنان فضایی پرهیجانی برای تماشاکننده ایجاد میشود که بیش از گذشته تماشاکننده شیفته ادامه نمایش و پیگیر ادامه نمایش میشود.
فضای نمایش، فضای سادهای است اما استفاده از المانها و سنبلها در این نمایش بهخوبی رعایت شده است، هرکدام از این المانها توانسته پیوستگی لازم رابین فضا، بازیگر و تماشاکننده ایجاد کند و این فضاسازی بهظاهر ساده باعث شده تماشاکننده نمایش از حالت سکون خارجشده و به کمک نورپردازی فضای هراسآور را برای تماشاکننده ایجاد کند.
نمایش هرچند رئال نیست اما پایه و شاکله اصلی آن رئال تشکیل میدهد، نمایش از کارکردهای لازم برای بیان و تبیین موضوع برخوردار است، ویژگی نمایش این است که تماشاکننده تا انتهای آن را حدس میزند اما ناگهان سیر داستان نمایش بهگونهای است که تمام تصورات و حدسیات تماشاکننده بههمریخته و فضای داستانی دیگر بر نمایش حاکم میشود.
یکی دیگر موضوع نمایش است، موضوعی که مبتلابه جامعه است و مختص به زمانی و منطقه جغرافیای خاص نیست، نمایشنامه بیپدر یکی از نمایشنامههای قوی در حوزه اجتماعی و اندیشهای است که بهخوبی توانسته با استفاده از زبان هنر و دستمایه قرار دادن یک نمایش فولکلور موضوع تغییر هویت و فجایع این تغییر را بهخوبی با استفاده با زبان هنر به تماشاکننده بیان کند.
به گزارش ایمنا، نمایش «بیپدر» نوشته محمد مساوات و به کارگردانی پیمان کریمی در حال اجرا است، محسن احمدی نیک، سید پویا امامی، خاطره حسینی، سارا رفیعی، بهنام شمسایی و سام کوراوند در نمایش بیپدر به ایفای نقش پرداختهاند. این نمایش از ششم مهرماه آغاز و تا دوم آبان ماه در تالار هنر اصفهان روی صحنه اجرا دارد.
نظر شما