به گزارش خبرنگار ایمنا، هفت سال است که به اتهام قتل در کنج زندان روزهای حبس را یکی یکی میشمارد. حالا با چوبه دار تنها یک قدم فاصله دارد که در این یک قدم به بخشش ۱۱ نفر اولیای دم امید دارد. امیدی که هر بار با اولیای دم گفتوگو میکند در ذهنش بیشتر رنگ میبازد. در این گزارش دقایقی پای درددل مرد میانسالی مینشینیم که از سال ۹۲ با وقوع قتل در غرب تهران، مهر «قاتل» روی پیشانیاش نشسته است.
این مرد میگوید: بازیچه دست دو نفر شدم. یکی از آنها دوستم به نام فرشاد بود و فردی که نقشه قتل را کشیده بود، دوست دوستم به نام کیوان بود. به من گفتند قرار است یک نفر را گوشمالی بدهند. فرشاد که از قبل کیوان را میشناخت به من گفت که کیوان با یک نفر خرده حساب دارد و برای همین میخواهد من و احمد او را در جایی گیر بیندازیم و کتکش بزنیم و در قبال این کار هم ۲۰ میلیون تومان به ما خواهد داد.
من هم وسوسه پول شدم و با خودم گفتم که دو سیلی به این فرد میزنیم و پول را میگیریم و همه چیز تمام میشود. آن روز به آشپزخانه تهیه غذای کیوان رفتیم. مقتول باجناق کیوان بود که او را به بهانهای به آشپزخانه کشانده بود. همین که مقتول وارد شد، فرشاد از پشت سر با یک آب گردان بزرگ بر فرق سرش ضربهای زد که او نقش زمین شد.
در این چند سال که از جنایت میگذرد همیشه با خودم فکر میکنم که در همان لحظه مقتول جان باخت اما بعد از آن کیوان بالای سرش رفت و حدس زد که هنوز زنده باشد برای همین طنابی دور گردنش انداخت و با کمک فرشاد اطراف طناب را کشیدند. بعد به من گفت تو هم باید در این ماجرا نقش داشته باشی و برای همین باید ضربهای به مقتول بزنی. من دست مقتول را گرفتم و گفتم نبض ندارد اما کیوان میگفت باید به او ضربهای بزنم. من هم با چاقو ضربهای به گلویش زدم.
جسد را در صندوق عقب ماشین خود مقتول گذاشتیم و کنار جاده رها کردیم. بعد از اینکه جسد کشف شد، مأموران به کیوان مظنون شدند چون او آخرین کسی بود که با مقتول صحبت کرده بود و کیوان دستگیر شد. در جریان تحقیقات به قتل اعتراف کرد و بعد هم من و فرشاد دستگیر شدیم اما من از همان روز اول یک بار هم به قتل اعتراف نکردم. در تمام جلسات بازجویی و حتی در دادگاه گفتم که نقشی در قتل نداشتم و ضربهای که به گلوی مقتول زدم زمانی بود که او دیگر جان خود را از دست داده بود.
با این حال اتهام مشارکت در قتل برای هر سه نفر ما صادر شد و هر سه به قصاص محکوم شدیم. من بعد از صدور رأی چند بار تقاضای اعاده دادرسی دادم که هر بار رد شد. سال گذشته بود که فرشاد با پرداخت وجه المصالحه موفق به جلب رضایت اولیای دم شد. خانواده من هم برای جلب رضایت اولیای دم پا پیش گذاشتند و آنها شرط دریافت وجه المصالحه هفت میلیارد تومانی گذاشتند که من و خانوادهام توانایی پرداخت چنین مبلغی را نداریم. حکم صادر شده در مرحله استیذان است و اگر نتوانم رضایت اولیای دم را جلب کنم دیگر معلوم است که به زودی چه رخ خواهد داد.
کشف محموله محرمانه در معده
سرهنگ علیرضا پوربه فرمانده انتظامی شهرستان فاروج، اظهار کرد: مأموران پلیس مبارزه با موادمخدر این فرماندهی تور ایست و بازرسی را جهت کنترل خودروهای عبوری در ورودی شهرستان فاروج به اجرا گذاشتند.
وی گفت: مأموران حین کنترل خودروهای عبوری به چهار نفر مظنون شدند و آنها را جهت بررسی و تحقیقات بیشتر به مقر پلیس مبارزه با موادمخدر شهرستان منتقل کردند.
فرمانده انتظامی شهرستان فاروج با بیان اینکه در بررسیهای بهعمل آمده مشخص شد این چهار نفر اقدام به بلع موادمخدر کردهاند، افزود: قاچاقچیان به بلع یک کیلو و ۸۲۰ گرم موادمخدر تریاک اعتراف و اظهار کردند مواد مخدر را از استانهای جنوب شرقی به مقصد خراسان شمالی بلع کردهاند.
وی خاطرنشان کرد: اجرای طرحهای ارتقا امنیت اجتماعی و همچنین اجرای تورهای ایست و بازرسی مقطعی نیست و پلیس با جدیت با قاچاقچیان و توزیع کنندگان موادمخدر برخورد خواهد کرد.
دستگیری ۲ جوان به دلیل فوت دوست قدیمی
شنبه دوم مهرماه جاری، مرگ مشکوک یک مرد جوان روی تخت بخش اورژانس بیمارستانی در غرب تهران از سوی کادر درمان به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش داده شد. با اعلام این خبر، مأموران کلانتری ۱۴۰ باغفیض، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با دستور بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جرائمجنایی راهی محل حادثه شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
تیم جنایی پس از حضور در بیمارستان، با جسد مرد جوانی روی تخت بخش اورژانس مواجه شدند که به دلایلی نامشخصی فوت کرده بود که در ادامه مشخص شد، متوفی توسط دو مرد جوان که از دوستان قدیمی وی هستند، به این مرکز درمانی منتقل شده است.
بازپرس پس از دریافت این اطلاعات، به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی دستور داد تا دوستان متوفی را هدف تحقیق قرار دهند که در آغاز بررسیها مشخص شد، دو مرد جوان پس از حضور در بیمارستان در گفتوگو با پرسنل اورژانس ادعا کردند متوفی به خانه آنها آمده و به دلیل مصرف مشروبات الکلی از حال رفته است.
دو مرد جوان به کارآگاهان گفتند: چند سالی است که متوفی را میشناسیم. او روز حادثه به خانه ما آمد که با یکدیگر مشروبات الکلی مصرف کردیم همهچیز عادی پیشرفت تا اینکه متوفی حالش بد شد و روی زمین افتاد که در ادامه با اورژانس تماس گرفتیم.
از سوی دیگر بررسیها نشان داد دست یکی از دوستان متوفی به دلایلی نامشخصی آثار کبودی وجود دارد که این موضوع نشان میداد وی با فردی درگیر شده است؛ بدین ترتیب با دستور بازپرس پرونده، این دو مرد جوان در رابطه با مرگ مشکوک دوست خود توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی دستگیر شدند.
تحقیقات در خصوص این پرونده توسط بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی ادامه دارد و متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان این حادثه در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.
افشای راز گنج تاریخی در روستای طارم
سرهنگ حسینعلی فضلی فرمانده یگان حفاظت میراثفرهنگی زنجان، اظهار کرد: شهرستان طارم به دلیل قدمت تاریخی دارای محوطهها، تپهها و بناهای فراوان از دوران مختلف پیشازتاریخ تا دوران تاریخی و همچنین اسلامی است. این آثار در ارتفاعات و دشتهای باستانی قرار دارد.
وی افزود: با پیگیریهای یگان حفاظت و همکاری دوستداران میراثفرهنگی از یک منطقه باستانی در روستای انذر شهرستان طارم، اشیای تاریخی مربوط به دوران پیش از تاریخ کشف شد. این اشیا شامل پنج ظرف سفالی به همراه ادوات حفاری است که قدمت این اشیا به عصر آهن باز میگردد.
دستگیری برای فعالیتهای عجیب اینستاگرامی
سرهنگ علی سلیمانی فرمانده انتظامی ساوجبلاغ، اظهار کرد: درپی مراجعه تعدادی از شهروندان به پلیس فتا و اعلام شکایت مبنی بر هک صفحه اینستاگرام و کلاهبرداری از طریق ارسال پیام به مخاطبان آنها، بلافاصله موضوع در دستور کار کارشناسان پلیس فتا ساوجبلاغ قرار گرفت.
وی افزود: در ادامه مأموران با انجام اقدامات پلیسی و فنی موفق به شناسایی عامل هک کاربران اینستاگرام شده و با هماهنگی مقام قضائی، نامبرده را به پلیس فتا احضار کردند. متهم در ابتدا منکر اتهام مذکور بود اما پس از روبهرو شدن با مستندات ادله دیجیتال جرم، لب به اعتراف گشود.
فرمانده انتظامی ساوجبلاغ ادامه داد: متهم اظهار کرد که با هک کاربری اینستاگرام افراد، از طرف آنها به مخاطبان شاکیان پیام ارسال کرده و درخواست اخذ وجوهی را داشته است. مخاطبان نیز با اطمینان از ارسال کننده پیام، وجوه درخواستی را واریز میکردند و بعداً متوجه کلاهبرداری میشدند.
وی تصریح کرد: در این خصوص تاکنون هشت مالباخته شناسایی شده که با تشکیل پرونده به همراه متهم برای سیر مراحل قانونی، به مراجع قضائی معرفی شدند.
آدمربایی؛ پایان رابطه غیراخلاقی
دختر ۱۷ ساله که برای توضیح درباره ماجرای آدمربایی به کلانتری احضار شده بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود شش ماه قبل زمانی که عضو یکی از گروههای فضای مجازی شده بودم با «هومن» آشنا شدم. او دو سال از من بزرگتر بود.
او مدام به من ابراز علاقه میکرد و من هم بدون توجه به آسیبهای اینگونه آشناییها به این ارتباط تلفنی و پیامکی ادامه دادم به طوری که خیلی زود این آشنایی مجازی به دیدارهای خیابانی کشید و من و هومن با یکدیگر در پارکها و کافی شاپها قرار میگذاشتیم. به طور پنهانی به این ارتباط غیراخلاقی ادامه میدادیم اما طولی نکشید که متوجه شدم هومن جوانی پرخاشگر و عصبی است و حتی تعادل روحی نیز ندارد.
او پسری شکاک بود و همواره مرا سین جیم میکرد که کجا بودی، کجا رفتی، با چه کسی آمدی و با چه کس دیگری ارتباط داری؟ سوءظنهای هومن به حدی رسید که دیگر مرا کتک میزد که چرا گفتوگوی تلفنی من طولانی شده است. او معتقد بود همانگونه که به راحتی با او ارتباط برقرار کردهام و در پارک و خیابان برسر قرار آمدهام هیچ تضمینی وجود ندارد که روزی به جوانی بهتر از او دل نبندم و با او قرار نگذارم.
رفتارهای او به جایی رسید که تصمیم گرفتم به این ارتباط خیابانی پایان بدهم چراکه مادر و خواهرم نیز در جریان این ارتباط قرار گرفته بودند و مرا نصیحت میکردند که نباید به اینگونه روابط ادامه بدهم و این سوءظنها حتی بعد از ازدواج نیز شدت مییابد و سرانجام آن به طلاق میرسد.
من هم بعد از آنکه به دور از احساس و هوسهای دوران نوجوانی با خودم فکر کردم به تصمیمی رسیدم که باید ارتباط با هومن را قطع کنم. این بود که موضوع را با خواهر بزرگ ترم درمیان گذاشتم و از او خواستم به همراهم بیاید تا من بر سر آخرین قرار با هومن به او بگویم که دیگر نمیخواهم هیچگونه ارتباطی با او داشته باشم.
مدتی بود مزاحمتهای حضوری و تلفنی هومن برای نزدیکانم نیز شروع شده بود اما وقتی سرقرار رفتیم او مرا تهدید کرد که نه تنها شماره تلفن مرا به دیگر دوستانش میدهد تا برایم مزاحمت ایجاد کنند بلکه شش ماه ارتباط نزدیک و دیدارهای پنهانی را نیز لو میدهد.
خواهرم نیز تلاش کرد تا با او صحبت کند که به این ارتباط خیابانی پایان بدهیم اما هومن در یک لحظه دستم را کشید و مرا به زور سوار خودرویش کرد. خواهرم که غافلگیر شده بود سراسیمه به دنبال خودرو دوید اما هومن با سرعت زیاد از آنجا دور شد و مرا به خانه خودشان برد. از سوی دیگر خواهرم که ترسیده بود با پدر و مادرم تماس گرفت و آنها نیز ماجرای آدمربایی را به پلیس گزارش دادند.
هومن آن شب مرا در خانه نگه داشت تا اینکه عمهاش از راه رسید و من به او گفتم که هومن مرا به زور به اینجا آورده است و الان پدر و مادرم نگران هستند. عمه هومن با شنیدن این ماجرا بلافاصله با برادرش تماس گرفت که پدر هومن نیز از او خواست خیلی زود مرا به خانه برساند اما او مرا در بیرون از منزل رها کرد و گفت خودت به خانه بازگرد.
میدانستم پدرم از این موضوع بسیار خشمگین شده است و اگر به خانه بازگردم مرا کتک میزند. تصمیم احمقانه دیگری گرفتم و آن شب به منزل یکی از دوستانم رفتم و از شدت ترس به تماسهای خانوادهام پاسخ نمیدادم تا اینکه روز بعد با خواهرم تماس گرفتم و به او گفتم که منزل دوستم هستم. سپس با نصیحت خواهرم به خانه بازگشتم و از آنجا نیز به کلانتری آمدیم.
بررسیهای کارشناسی و قضائی درباره این ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه دارد.
نظر شما