به گزارش خبرنگار ایمنا، سالانه پنج تا هشت هزار نفر در ایران جان خود را بر اثر مرگ مغزی از دست میدهند که شایعترین علت آن، تصادفات است؛ این درحالی است که تنها سه هزار نفر آنها واجد شرایط اهدای عضو هستند و نکته مهمتر اینکه از میان آنها، تنها خانوادههای یک هزار نفر با اهدای عضو فرد فوت شده موافقت میکنند.
در کشور اسپانیا که رتبه اول اهدای عضو در جهان را دارد، شاید چند دقیقه زمان لازم است تا خانواده فرد مرگ مغزی شده درخصوص اهدای عضو، تصمیم خود را به تیم پزشکی اعلام کنند؛ چراکه این فرهنگسازی از قبل صورت گرفته و خانوادهها در جریان چگونگی پروسه اهدای عضو هستند، اما در ایران خانوادهها در همان بیمارستان متوجه میشوند که فرآیندی به نام مرگ مغزی وجود دارد و ممکن است حدود ۹۰ ساعت طول بکشد تا متوجه شوند مرگ مغزی چه مفهومی دارد و بعد از آن بخواهند تصمیم بگیرند.
در این باره کتایون نجفیزاده، اظهار میکند: «در کشورهای غربی، هر بیمار تنها یک یا دو نفر همراه دارد، اما در ایران اغلب فامیل درجه یک، دو و یا حتی سه و چهار همراه، در کنار فردی که مرگ مغزی شده در بیمارستان حضور دارند و همه آنها میخواهند نظر بدهند.»
وی میافزاید: در مطالعاتی که در ایران انجام شده، خانواده درجه دو بیشترین افراد در ممانعت از اهدای عضو دارند، درحالیکه پدر و مادر جزو افرادی هستند که راحتتر اهدای عضو را میپذیرند، چراکه خود را مسئول میدانند و میخواهند بهترین تصمیم را برای فرزندشان بگیرند. آنها در آن لحظه میدانند که عزیزشان دیگر بر نمیگردد و میترسند که زمان کافی نداشته باشند و این فرصت خیر را برای فرزندشان از دست بدهند؛ بنابراین رضایت میدهند، اما خانواده درجه دو میگویند اعضای بدن بیمارتان را اهدا نکنید، میخواهند تکه تکهاش کنند.
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان ادامه میدهد: در آن لحظهای که مرگ مغزی اتفاق میافتد و پروسه اهدا آغاز میشود، تعداد کسانی که مداخله میکنند بسیار زیاد هستند. روشهای درست و استانداردی برای جداسازی اعضای بدن فرد مرگ مغزی وجود دارد و خوشبختانه جراحان ایرانی در این شیوهها پیشرو هستند. رضایتگیری از خانواده بیمار مرگ مغزی نیز امری است که بدون اعمال هیچگونه فشاری به خانواده باید انجام شود و خانواده باید درک کند که اهدای عضو، بهترین تصمیمی است که میتوانند برای عزیزشان بگیرند.
به گزارش ایمنا، یکی از مهمترین مشکلات پزشکان در مواجهه با خانواده فردی که مرگ مغزی شده این است که بسیاری از افراد تفاوت مرگ مغزی را با کما متوجه نمیشوند و حتی خود پزشکان هم برای تشخیص این تفاوت، نیازمند آزمایشهای دقیقی هستند. درصورتی که اعلام شود فردی مرگ مغزی شده به این معنا است که دیگر به زندگی باز نمیگردد و در واقع فوت شده است، اما همچنان خانواده بیماری که مرگ مغزی شده با تصور اینکه قلب بیمار آنها همچنان درحال تپش است، در پذیرش مرگ بیمارشان دچار تردید میشوند و اینطور تصور میکنند که شاید معجزهای رخ دهد و فرد بیمار نجات پیدا کند.
نظر شما