به گزارش خبرنگار ایمنا، سلمان فارسی صحابی ایرانی بود که حضرت محمد (ص) او را از اهلبیت خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت. در روزی که قریش نیروهایش را نزدیک مدینه گرد آورد تا بر مسلمانان حمله بَرَد (غزوه خندق)، او پیشنهاد داد تا خندقی ژرف پیرامون مدینه حفر شود تا از آن پاسبانی شود. سلمان فارسی نزد تمام مذاهب اسلام بهویژه شیعه بهعنوان اولین شخص ارکان اربعه گرامی داشته میشود و برای او جایگاهی والا در نظر دارند.
برای بررسی زندگینامه سلمان فارسی صحابی مشهور پیامبر اکرم (ص) با اصغر منتظرالقائم، استاد تاریخ دانشگاه اصفهان به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
بر اساس متون تاریخی سلمان فارسی در اصل متولد اصفهان بوده است یا شیراز؟
پیامبر اسلام (ص) میفرمایند که علما و دانشمندان را گرامی بدارید تا خداوند شما را گرامی بدارد، ازاینرو باید سهم خود را نسبت به بزرگان عطا کنیم و شخصیتهای بزرگ را گرامی بداریم. لذا یکی از شخصیتهای بزرگ اصفهانی سلمان فارسی بود که «روزبه» نام داشت. پدر سلمان یکی از دهقانان و زمینداران منطقه «جی» اصفهان بوده است.
سلمان فارسی زندگینامه خود را برای ابن عباس نقل کرده و ابن اسحاق این روایت را از قول عبدالله بن عباس به این صورت شنیده است که وی اهل روستای جی اصفهان بوده و دین زرتشتی داشته است.
سلمان فارسی نقل کرده است که "روزی پدرم مرا به مزرعه فرستاد چراکه خود مشغول بود و نمیتوانست به کارگران در مزرعه سرکشی کند. من در مسیر راه به دیری از مسیحیان برخورد کردم، آن روز یکشنبه بود و مراسم مسیحیان برگزار میشد."
سلمان فارسی به مراسم مسیحیان میرود و شیفته مراسم آنها میشود و به دین مسیحیت روی میآورد. پس از مراسم مسیحیان به منزل برمیگردد و به پدرش میگوید که به دین مسیحیت روی آورده است. از اینرو پدرش او را در منزل زندانی میکند سپس از طریق غلام منزلشان با مسیحیان ارتباط برقرار میکند و آنها میگویند کاروانی از ما به مرکز مسیحیان میرود و سلمان میتواند همراه با آنها برود؛ بنابراین او به همراه کاروان فرار میکند.
از آنجا که یکی از مراکز مسیحیان در شامات، شهر دمشق بوده است ابتدا به دمشق میرود و مدتی در آنجا میماند و به کشیشی خدمت میکند. پس از اینکه آن کشیش از دنیا میرود سلمان فارسی به «نصیبین» (شهری در شمال عراق و جنوب ترکیه) و سپس به «عموریه» میرود.
در «عموریه» از اسقفی سوال میپرسد که به نظر شما مرشد من چه فردی باشد؟ آن اسقف میگوید اکنون زمان پیامبر آخرالزمان است و فردی را جز او نمیشناسیم و اگر توانستی به سرزمین حجاز برو. اسقف مشخصاتی از جایگاه هجرت پیامبر (شهر مدینه) به سلمان فارسی میدهد.
سلمان فارسی وسایلی که به همراه داشت را میفروشد تا هزینه سفر خود به حجاز را فراهم کند و همراه با کاروان عرب عازم منطقه حجاز میشود. کاروان در منطقه خیبر و در محلی به نام وادیالقری، سلمان فارسی را بهعنوان غلام به یهودیان این منطقه میفروشد و پول سلمان را میگیرد و به او خیانت میکند.
پس از مدتی که سلمان فارسی به یک فرد یهودی خدمت میکرد، آن مرد یهودی او را به یهودیان بنیقریظه در شهر یثرب میفروشد و سلمان فارسی تا زمان هجرت رسول اکرم (ص) در یثرب میماند. زمانی که یثرب به مدینه منوره تبدیل میشود سلمان فارسی به خدمت پیامبر (ص) میرسد.
کشیش عموریه به سلمان فارسی نشانههایی از پیامبر داده و گفته بود پشت کتف ایشان نشانهای است؛ همچنین پیامبر هدیه را میپذیرد اما صدقه را نمیپذیرد. لذا زمانی که سلمان به خدمت رسولالله میرسد خرمایی میآورند و جلوی پیامبر میگذارند و میگویند اینها صدقه است بخورید اما پیامبر میل نمیکند، بار دیگر ظرف خرمایی میآورند و میگویند اینها هدیه است و رسولالله از آن ظرف خرما میخورند و به یارانشان میدهند.
بار سوم در مراسم تشییعی در مدینه منوره سلمان فارسی پیغمبر اسلام (ص) را ملاقات میکند و نشانهای که آن یهودی گفته بود را پشت کتف پیامبر مشاهده میکند. لذا خدمت پیغمبر (ص) میرسد و به اسلام روی میآورد.
پس از جنگ احد سریهای اتفاق افتاد و در آن سریه غنیمتی نصیب مسلمانان شد، ارباب یهودی سلمان فارسی ۴۰ اوقیه نقره و ۱۰۰ درخت خرما درخواست میکند و ازاینرو موجبات آزادی سلمان فارسی فراهم میشود که سلمان در صحبتهای خود با مردم مدائن به این موضوع اشاره کرده است.
در جنگ خندق سلمان فارسی جزو یاران پیامبر (ص) بود و پیشنهاد راهبردی، مهم و تمدنساز حفر خندق را میدهد که سلمان با این پیشنهاد اسلام را نجات میدهد. هنگام حفر خندق چون سلمان تلاش و کوشش بسیاری میکرد حضرت رسول (ص) لقب «سلمان منا اهلالبیت» را به او دادند و فرمودند؛ سلمان از خاندان اهلالبیت است و او را سلمان محمدی نامگذاری کردند و نام روزبه فراموش شد.
از آنجا که سلمان همراه رسولالله بود احادیث ایشان را حفظ میکرد و مدتی جزو اصحاب صفه بود. سپس سلمان فارسی ازدواج کرد و در خانه کوچکی که پیامبر به وی اختصاص داده بود زندگی میکرد، زمانی که حضرت رسول از دنیا رفتند سلمان فارسی جزو موافقان امیرالمؤمنین (ع) و مخالف خلفا بود و نسبت به اینکه چرا اصحاب پیامبر (ص) از علیبنابیطالب (ع) عدول کردند اعتراضهایی داشت و در چندین سخنرانی اعتراض خود را مطرح کرد.
سلمان فارسی در سخنرانیهای خود عنوان میکرد که «به خیر رسیدید اما معدن خیر را رها کردید» و همچنین میگفت مرد مسنی را از بین خود انتخاب کردید ولی اهلالبیت رسولالله را رها کردید اگر آنها را میان خود به خلافت میرساندید هیچگاه به اختلاف نمیرسیدید.
زمانی که امیرالمؤمنین (ع) با خلفا بیعت میکند سلمان نیز جزو بیعتکنندگان با خلیفه میشود، در زمان خلیفه دوم، روزی عمر رداهای یمنی بین اصحاب پیامبر (ص) در مدینه تقسیم کرد عمر و پسرش هرکدام یک ردای یمنی برداشتند. سلمان در مسجد دید که عمر دو ردا برداشته و پوشیده است ازاینرو اعتراض کرد و گفت: سخنان تو را گوش نمیدهیم عمر گفت چرا؟ سلمان گفت چون برای خودت دو ردا برداشتی. ازاینرو عمر پسرش را صدا زد و گفت عبدالله این پیراهن سهم چهکسی بود؟ و عبدالله در جواب گفت سهم من بود که به شما دادم؛ از اینرو سلمان رضایت داد و دیگر اعتراضی نکرد.
عمر، سلمان فارسی را بهعنوان استاندار مدائن انتخاب کرد. سلمان فارسی در فتوحات ایران مبلغ بود و برای ایرانیانی که در تیسفون، پایتخت مدائن بودند سخنرانی میکرد. ابتدا آنها مقاومت کردند. سپس سلمان با زبان فارسی شروع به صحبت کرد؛ ازاینرو اجازه دادند سلمان به داخل برود و برای محافظان شهر صحبت کند و این گونه آنها شیفته اسلام میشوند.
همچنین سلمان فارسی به محافظان و مرزبانان مدائن گفت که من گمراه بودم و خدا بهوسیله رسولالله (ص) مرا هدایت کرد، من بنده بودم و خدا مرا بهوسیله پیامبر (ص) آزاد کرد و هدایت یافته شدم. سلمان فارسی در تبلیغی که انجام داد بسیار مؤثر واقع شد. از اینرو محافظان درها را باز کردند و مسلمانان وارد شدند و بدون جنگ پایتخت ایران فتح شد و راه ایران به دست مسلمانان هموار شد و سلمان افتخار بزرگی پیدا کرد که جنگ و خونریزی در شهر مدائن صورت نگرفت.
خدمات ارزنده سلمان فارسی برای ایرانیان و مردم اصفهان چه بود؟
وارد کردن اسلام به ایران و جلوگیری از جنگ و خونریزی در فتح ایران از جمله خدمت بزرگ سلمان فارسی به ایران بود. سلمان فارسی عارف جستوجوگری بود که به دنبال جستوجوی حقیقت بود. ابتدا دین زرتشتی، سپس آئین مسیحیت و در نهایت به اسلام روی آورد. زندگی سلمان فارسی میتواند افتخار و الگویی برای اصفهانیها باشد چراکه این شخصیت بزرگ از تاریخ این منطقه برخواسته است.
چه بخشی از تاریخ به سلمان فارسی نپرداخته است که نیاز به تبیین بیشتر دارد؟
باید بیشتر به دوران زندگی قبل از مسلمانی سلمان فارسی پرداخته شود. اینکه سلمان فارسی جستوجوگری بود که به دنبال حقیقت بود، کمتر پرداخته شده است. در منابع قدیمی و کهن اسلام و در کتاب طبقات ابن سعد، المعارف ابن قتیبه، انساب الاشراف بلاذری و ذکر اخبار اصفهان از ابونعیم اصفهانی، کتاب حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء و اسدالغابه فی معرفه الصحابه از ابن اثیر هم زندگی مفصلی از سلمان نقل کرده است و محققان میتوانند به این کتابها مراجعه کنند.
نگاه اعراب بهویژه مسلمان به سلمان فارسی چگونه بود؟
برخی عربها نمیخواستند سلمان فارسی جزو نزدیکان پیامبر اسلام باشد اما عمار یاسر، ابوذر، مقداد، سلمان فارسی و حذیفه بن یمانی از اصحاب شیعه امیرالمؤمنین (ع) و از بنیانگذاران تشیع بعد از پیامبر (ص) بودند. سلمان فارسی از حامیان خاندان اهلالبیت بوده است.
سلمان فارسی در کجا به خاک سپرده شد؟
سلمان تا سال ۳۵ قمری زنده بود. در آن سال در کاخ مدائن برای مسلمانان به بیان تفسیر پرداخت و خانه محقری در آنجا داشت. سلمان فارسی در مدائن از دنیا رفت و نوشتند که هنگام دفن او امیرالمؤمنین (ع) خودشان را به مدائن رساندند و در دفن سلمان فارسی حضور پیدا کردند. سلمان یکی از معمرین بوده که عمر زیادی داشته است برخی عمر او را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ سال عنوان کردند.
تمام منابع از جمله طبقات ابن سعد، سیره النبویه ابن اسحاق نوشتند که سلمان فارسی از منطقه جی اصفهان بوده و جی همان «گی» یا «گی و گی» در منطقه شرق اصفهان بوده که در دوره هخامنشیان به این منطقه گابا و در دوره ساسانیان به این منطقگی میگفتند. برخی گفتند سلمان فارسی اهل روستای جی در رامهرمز یا کازرون بوده که اینگونه نیست.
حرف آخر؟
سلمان فارسی در مدینه همسری انتخاب کرد و فرزند و برادری داشت اما خاندانش در اصفهان چون از دهقانان بودند تاریخ درباره آنها ننوشته است. نامهای که پیامبر اکرم (ص) برای خاندان سلمان نوشتند در رجب سال نهم بوده و در متون تاریخی آمده است. روایاتی از قول پیامبر در وصف سلمان و محبت و دوستی نزدیک وی با پیامبر وجود دارد.
حتی تفسیر برخی آیات قرآن مربوط به سلمان فارسی و قوم وی است و در روایات مشهود آمده است که اگر علم به ستاره ثریا آویخته باشد قومی از سلمان به آن دست پیدا میکنند و این نشان از این است که پیامبر نسبت به سلمان ارادت داشتند.
نظر شما