به گزارش خبرنگار ایمنا، در دهههای اخیر نویسندگان متعددی تلاش کردهاند تا خاطرات و زندگی بسیجیان هشت سال دفاع مقدس را به رشته تحریر در بیاورند. داوود امیریان که خود یکی از رزمندگان دفاع مقدس بهشمار میرود، از جمله این نویسندگان است که در کتاب «خداحافظ کرخه» حال و هوا، افکار و اندیشههای بسیجی آن زمان را به خوبی منعکس کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«بچههای تیم دو کمسن و سال بودند. فقط سه نفر سنشان زیاد بود که یکی از آنها حاجلطفی بود با ۶۵ سال سن و از ابتدای جنگ در جبههها بود. آدم زندهدلی بود. عشقش ساختن مهر نماز با سنگ بود. هر روز دو نفر خادمالحسین میشدند. وظیفه آن دو پخش غذا، شستن ظروف و تمیز کردن سنگر بود، اینجا هم به نگهبانی میرفتیم، اما کمین نداشتیم.
در میان بچههای تیم یک شخصی بود که زبان انگلیسی و ریاضیاش بسیار خوب بود و به بچهها درس میداد. خیلی سعی میکرد، شناخته نشود و هیچکس هم به درستی نمیدانست او کیست. تا اینکه بعدها رادیو بسیج اطلاع داد که او از خلبانان اف -۱۴ است و به خاطر عشق به بسیج مأموریت گرفته تا مدتی را با بچهها بگذارند. نامش محمدزاده بود.
دلاور دیگر دسته ما حسن کوعلی بود، انسانی شجاع و بیباک که هرکس با او به نگهبانی میرفت، از ترس میخکوب میشد؛ زبانش میگرفت. بچه بلورسازی خیابان هلالاحمر بود و از نیروهای ثابت لشکر. بعدها فهمیدیم که پیش از این در اسارت مزدوران کومله در کردستان بود، با آتش سیگار بر کمرش نوشته بودند، جاوید شاه و مرگ بر خمینی، شکنجه بسیاری دیده بود. یکی از روزها که برای کندن سنگ به کوه میروند با دو سه نفر از دوستانش با پشت سر گذاشتن چند روز و شب پر مشقت نجات مییابند، کمرش را بچهها در حمام دیده بودند، تا آن روز کسی از جریان خبر نداشت.»
نظر شما