به گزارش خبرنگار ایمنا، قرار بود، عصر امروز_ دوشنبه هفتم شهریورماه_ سیوچهارمین شهید مدافع حرم استان اصفهان روی دستان مردم ولایتمدار شهر شاهد نمونه کشور تا آستانه بهشت تشییع شود.
شهر درچه دوباره رنگوبوی شهادت به خود گرفته بود، رنگ و بوی ایثار و غیرت. محل اجتماع، میدان احمدآباد این شهر است، میدانی که پیش از این نیز شاهد مراسم تشییع چهار شهید دیگر مدافع حرم بوده است، شهدایی که رفتند تا عقیله بنیهاشم (س) بار دیگر به اسارت حرامیان نرود.
میدان احمدآباد درچه، امروز نظارهگر مردانی بود که فوج فوج میآمدند تا با تازه شهید شهرشان وداع کنند.
جایگاهی از جنس آهن و به سختی اراده پولادین مردانی که آستین همت را تا آرنج بالا زده و به جنگ اهریمنان زمانه رفتهاند، استوار شده و بنری به قاعده سه متر در پنج متر روی لولههای داربست به چشم میخورد و عکسی از تازه شهید شهر که چند روز پیش در جوار حضرت زینب (س) به افتخار حسینی شدن نائل آمد، روی آن به چشم میخورد.
سردار ابوالفضل علیجانی، سحرگاه سیویکم مردادماه شربت شیرین شهادت را نوشید تا امروز در جوار دوست آسمانیاش، سید یحیی براتی در گلزار شهدای احمدآباد آرام بگیرد.
مردان و زنان آمده بودند تا با شهیدی که در دیار غربت به دیدار معبود شتافت تا پای دشمن به این مرزوبوم باز نشود، وداع کنند.
پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران دور یک جعبه چوبی و مقداری گل با یک قاب عکس شهید ابوالفضل علیجانی حکایت از مسافری دلیر و غیور دارد که درون این جعبه خوابیده و قهقهه مستانه «عندربهم یرزقون» سر داده و از بالا به دوستان و یارانش لبخند میزند تا مهر تأییدی باشد، بر ادعای در باغ شهادت باز باز است.
جعبه چوبی حامل مسافر مرکب ایثار روی جایگاه آرام میگیرد، عطر اسفند و طنین صلوات، فضا را معطر کرده است. چشمها را یارای آرامش نیست، مداح میخواند و چشمها در غم از دست دادن یکی از علیاکبرهای زمانه بارانی میشود، علیاکبرهایی که بصیرتشان، آنها را به کیلومترها دور از وطن کشاند تا نخواهیم در مقابل دشمن تکفیری در کرمانشاه و همدان بجنگیم.
در هیاهوی رزمنوازی و نوای مرثیه، فریادی که بیشتر از همه به گوش میرسد، سکوت دوستانی است که بغضی فرو خفته از یاد و خاطرات ابوالفضل در دل دارند و منتظر جرقهای بودند تا بغضشان بترکد. بانگ اذان محمدی بلند میشود تا زنان و مردان حاضر در این مراسم تشییع پشت سر این شهید به صف شوند تا بر پیکر مطهر یکی از سربازان مکتب خمینی کبیر (ره) نماز بگذارند و شهادت دهند بر خوبی جوانی که زن جوان و سه بچه دسته گلش را گذاشت تا آسیبی به حریم ولایت وارد نشود. نماز تمام میشود و بار دیگر مداح روضه میخواند.
شهید با ذکر صلوات روی دست مینشیند و ذکر لبیک یا حسین و لبیک یا زینب بدرقه راهش میشود، همان راهی که ابوالفضل آرزویش را داشت و هیچکس نمیداند که او با خدا چه گفته بود که این گونه خریدارش شد و سرش را هنگام وداع با این دنیای فانی بر بالین حسین (ع) گذاشت. جمعیت پراکنده نمیشود و همگی انگار تمام وقت خود را میخواهند با این شهید باشند و به دنبال تابوت شهید میدوند و هروله میکنند و ندای یا حسین سر میدهند. وداع با تازه شهید شهر سخت است. این را خوب میشود از بیقراری مردم فهمید، مردمی که در راه دفاع از ارزشهای اسلامی و وطن کم شهید نداده، اما این بار نیز پای صحنه آمده بودند تا بگویند قدرشناس ایثار، گذشت و جانبازی ابوالفضل و ابوالفضلها هستند.
پیکر شهید روی دستان مردم شهیدپرور شهردرچه به گلزار شهدای احمدآباد میرسد، به جایی که سید یحیی به استقبالش آمده تا ابوالفضل را دربرگیرد.
نظر شما