به گزارش خبرنگار ایمنا، بیستوششم مردادماه همیشه با خاطرات فراموش نشدنی برای ایرانیان به ویژه خانواده رزمندگان جنگ ایران و عراق همراه بوده است، در این روز آزادگان ایرانی پس از سالها تحمل اسارت به آغوش میهن بازگشتند. آنها پس از بازگشت و برای زنده نگه داشتن یاد دوران اسارت و شرح آنچه بر آنها گذشته بود، شروع به نوشتن خاطرات خود کردند و یادگاریهای زیادی از آن دوران به جا گذاشتند. در ادامه به کتابهایی که روایتگر خاطرات رزمندگان ایرانی در دوران اسارت است، نگاهی خواهیم داشت.
پایی که جا ماند
«پایی که جا ماند» کتابی به نویسندگی سیدناصر حسینیپور است که وی آن را به یک گروهبان عراقی به نام ولید فرحان (سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت، که در زمان اسارت او را مورد شکنجه و آزار شدیدی قرار داده بود) تقدیم کرده است. این کتاب دارای ۱۵ فصل است و پایان کتاب به اسناد و عکسها و فهرست اعلام اختصاص دارد. این کتاب یک اثر بازداشتگاهی یا همان ادبیات بدون مرزی است که تاکنون به شش زبان زنده (انگلیسی، عربی عراقی و لبنانی، اسپانیولی، اردو، استانبولی و فرانسوی) ترجمه شده است. این کتاب توسط اسماعیل بندی به زبان ترکی استانبولی، توسط ایمان صالح به زبان عربی و توسط پاول اسپراکمن به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
در خلاصه این کتاب آمده است که سیدناصر در ۱۴ سالگی به جبهه رفت و ۱۶ سالگی، در حالی که دیدهبان جزیره مجنون و نیروی گشتی و شناسایی واحد اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح از استان کهگیلویه و بویراحمد بود، در جزیره مجنون به اسارت عراقیها درمیآید؛ این دیدهبان جزیره مجنون زمانی که به اسارت نیروهای عراقی درمیآید، پای راستش قطع میشود. هویت او در سپاه سوم عراق در شهر المیمونه از توابع استان میسان عراق برملا میشود و از آن زمان شکنجهها و آزارها آغاز میشود.
من زندهام
«من زندهام»، عنوان کتاب خاطرات معصومه آباد، دختر ایرانی است که به اسارت نیروهای بعثی در میآید. آنچه این کتاب را از سایر آثار متمایز میکند، روایت اسارت دختر نوجوانی است که به عنوان امدادگر در ایام جنگ فعالیت میکرده است و زوایای متفاوت و تازهای را از اسارت برای مخاطبان بازگو میکند. من زندهام به چاپ چهلودوم نیز رسید و تقریظ رهبر انقلاب هم از چاپ سیوهفتم به بعد به آن اضافه شد. این کتاب خاطرات امدادگری را شامل میشد که رابطه محرم و نامحرم برایش مهم بود و هیچگاه تسلیم اخلاق و رفتار تند زندانبانان عراقی نشد و در مقابل آنها ضعف نشان نداد.
سرباز کوچک امام
«سرباز کوچک امام»، مجموعه خاطرات خواندنی «مهدی طحانیان»، اسیر ۱۳ ساله جنگ تحمیلی است که توسط «فاطمه دوستکامی» به رشته تحریر درآمده است. این کتاب در مدت کوتاهی بارها تجدید چاپ شد و در حال حاضر به چاپ چهلودوم رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «هرچه فکر کردم یادم نیامد آخرین باری که یک غذای درستوحسابی خوردهام، کی بوده است. از نان و ماستی که شب مرحله دوم عملیات خورده بودیم هم حدود دو سه شب میگذشت. مطمئن بودم که وضعیت بچهها هم بهتر از من نبوده است. ساندویچ را بهزور بین هفت هشت نفری که نزدیکم بودند، تقسیم کردم. نمیگرفتند. میگفتند: «خودت بخور.» بهزور بهشان دادم. خودم هم یک لقمه کوچک در دهانم گذاشتم. کف سالن دراز کشیدم. زمین سیمانی و سرد بود.»
شب موصل
کتاب «شب موصل» خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی به نام «محمدحسین منصف» بوده که توسط حسن شیردل نگاشته شده است. این کتاب حاصل ۱۹ ساعت مصاحبه با این آزاده است.
در این کتاب محمدحسین منصف در ابتدا از خانوادهاش میگوید که در اثر انقلاب و دگرگونی ناشی از آن به سه گروه فکری طرفدار انقلاب، مخالف انقلاب و بیطرف تقسیم شدهاند. او طرفدار امام خمینی (ره) و برادرش عضو یکی از گروههای الحادی میشود و سر از چوبه دار در میآورد.
برادرانش مرتضی، مصطفی، مهیار و مازیار به سبب ازدواج مجدد پدرش آواره خانه دایی و عمهشان میشوند و اینگونه خانواده محمدحسین منصف از هم میپاشد. در همین اوضاع و احوال منصف با دختر عمهاش ازدواج میکند و بدون حتی یک روز زندگی مشترک عازم جبهه میشود و در عملیات مختلفی از قبیل عملیات بیتالمقدس، عملیات فتحالمبین، عملیات والفجر ۴ و والفجر۶ شرکت میکند و در عملیات والفجر ۶ مجروح میشود و در همین عملیات به اسارت دشمن در میآید.
آزاده
کتاب «آزاده» به نویسندگی زهرا یگانه است که در این کتاب با دوران کودکی پر فراز و نشیب و سپس جنگ و خاطرات ۱۰ سال اسارت جانباز «حسین عزیزی» آشنا میشویم؛ ۱۰ سال تنهایی به همراه شکنجههای پیدرپی که حتی تصورش هم دردآور است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «تصمیم گرفتیم خود را از محاصره نجات بدهیم. با یکی از دوستانم به نام باقر تافته که یک موتور در اختیار داشت، میخواستیم از مسیر قصرشیرین به گیلانغرب برویم و در جایی دیگر به دفاع ادامه دهیم. باقر پشت فرمان بود و من ترک موتور نشسته بودم. حدود یک کیلومتر از شهر فاصله گرفتیم. ناگهان با انبوهی از تانک و توپ و ادوات جنگی روبهرو شدیم. ابتدا گمان کردیم که ادوات و ابزار مربوط به نیروهای خودی است و همه آمدهاند تا شهر را از اشغال نجات دهند. نزدیکتر که شدیم، شنیدیم که عربی حرف میزنند، گفتم: «اینا عراقیان، دشمنان.»
آن بیستوسه نفر
کتاب «آن بیستوسه نفر» اثر احمد یوسفزاده حاوی خاطرات ۲۳ نوجوان است که توسط ارتش بعث، در عملیات بیتالمقدس به اسارت درآمدند و دیکتاتور عراق سعی داشت از این نوجوانان برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند. نگارش این کتاب از روی دستنوشتههای سال ۱۳۷۰ احمد یوسفزاده است. متن فیلم مستند مهدی جعفری نیز حاوی ساعتها مصاحبه محمد شهبا با افراد گروه بیستوسهنفره است، از این رو، خواننده میتواند مطمئن باشد، آنچه در این کتاب میخواند، تخیل و قصهپردازی نیست؛ بلکه روایتی است از آنچه این ۲۳ نفر دیده و از سر گذراندهاند.
نظر شما