به گزارش خبرنگار ایمنا، «طلاق» واژه تلخی است که این روزها به فراوانی دیده و شنیده میشود، واژهای که به ختم یک زندگی و یک احساس میانجامد و اثرات جبرانناپذیر آن تا مدتها و حتی سالها گریبانگیر خانوادهها خواهد بود.
حدود نیمی از طلاقهای ثبت شده در پنج سال نخست زندگی مشترک روی میدهد. بر پایه آمار ثبت احوال کشور، در تابستان سال ۱۴۰۰ در کل کشور ۱۳۴ هزار و ۲۰۸ ازدواج و ۴۸ هزار و ۳۲۵ طلاق به ثبت رسیده است. شاید این آمار تنها یک عدد محدود به نظر برسد، اما در واقعیت این تعداد زندگی از هم پاشیده و هزاران کودک از گرمای خانواده محروم شدهاند؛ در نهایت نیز جامعهای پر از مشکل خواهیم داشت که طلاق زمینهساز آن بوده است.
انتقال ایران از جامعه سنتی به مدرن، منجربه تغییرات فرهنگی قابل توجهی شده که یکی از پیامدهای منفی آن، افزایش نرخ طلاق است. جدایی به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی و فردی صورت میگیرد. چندین زیرمجموعه شامل تعهدات مذهبی، تغییر نگرش به زندگی، بهزیستی و فردگرایی، دخالت خانوادهها، نارضایتیهای جنسی، خیانت، انواع اعتیاد و افزایش توانایی زنان در وقوع طلاق مؤثر است، اما مهمترین عوامل طلاق در ایران چیست؟ این پرسشی است که موضوع بحث بسیاری از روانشناسان، جامعهشناسان و حتی رفتارشناسان قرار گرفته است و درواقع شناخت شایعترین علتهای طلاق، میتواند راهی برای پیشگیری و مقابله با مقوله جدایی زوجین باشد.
شایعترین دلایل طلاق چیست؟
علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به شایعترین علل طلاق در جامعه امروز ایران، اظهار میکند: نخستین و مهمترین عامل جدایی زوجین، مشکلات اقتصادی موجود در کشور است؛ دومین و سومین عامل نیز میتواند اعتیاد و دخالت خانوادهها باشد. عامل چهارم طلاق در کشور، نداشتن مهارتهای زندگی است؛ زیرا سرمایهگذاری کافی در دوران کودکی و نوجوانی روی این موضوع صورت نگرفته است.
وی میافزاید: پنج نهاد اصلی اقتصادی، سیاسی، اعتقادی، آموزشی و خانواده، در کاهش یا افزایش طلاق تأثیر گذارند که از این بین، چهار نهاد در کشور ما دچار اشکال هستند و وظایف خود را به شکل مناسبی انجام نمیدهند؛ تنها نهاد باقیمانده «خانواده» است، زمانی که این نهاد نیز دچار مشکل شود، روی تمام اجزای جامعه اثر منفی میگذارد.
این جامعهشناس ادامه میدهد: نهاد خانواده همواره کمکاری سایر نهادها را جبران میکند اما زمانی که خود نیز دچار مشکل شود، کارکرد سایر نهادها دچار خدشه میشود.
شریفییزدی با بیان اینکه فرزندآوری یکی از مشکلات بزرگ جامعه امروز ماست، میگوید: تربیت نسل جوان به خوبی شکل نگرفته و جوانان بسیاری دچار سرخوردگی و بدبینی شدهاند؛ بنابراین بیشتر آنها به فکر مهاجرت هستند.
وی میافزاید: برای بخشی از زوجین طلاقگرفته، امکان ازدواج مجدد فراهم نمیشود، در نتیجه این افراد به خیل بزرگ مجردان طلاق گرفته در سطح جامعه میپیوندند که این موضوع، پیامدهای سنگین اجتماعی را درپی خواهد داشت. جامعهای که با انواع مشکلات دست و پنجه نرم میکند، زمانی که به خیل جمعیت مجرد آن اضافه میشود، دچار بحرانهای اضافهتری مانند چالش مسکن مستقل برای افراد طلاق گرفته خواهد شد؛ بنابراین جامعه از بعد آسیبهای اجتماعی و اقتصادی، دچار پیامدهای مختلفی میشود.
شریفییزدی با بیان اینکه شانس فرزندآوری در خانوادههای گسسته از بین میرود، تاکید میکند: در ۲۰ سال آینده جامعه به شدت پیری خواهیم داشت و این فروپاشی خانوادهها، باعث میشود نتوانیم فرزندآوری مناسبی داشته باشیم. علاوه بر این خانوادههایی که به سمت طلاق میروند، فرزندانشان هم دچار آسیبهای متعدد روانی و اجتماعی میشوند.
قبیح بودن و زشتی طلاق از بین رفته است
وی خاطرنشان میکند: هر میزان که موضوعی در جامعه به صورت فراوان رخ دهد، قبحزدایی در آن نیز صورت میگیرد. آمار جدایی در کشور افزایش پیدا کرده که به هیچ عنوان برای جامعه ما مناسب نیست و مسائل متعددی را ایجاد میکند.
این جامعهشناس ادامه میدهد: فشار آوردن دستگاههای قضائی برای پیشگیری از طلاق زوجین نیز گاه منجربه وجود آمدن خانوادههای گسسته و آشفته میشود و تأثیر نامطلوبی روی افراد میگذارد. طلاق، انتخاب بین خوب و بد نیست بلکه انتخاب بین بد و بدتر است اما با کمال تأسف گاهی گزینه بهتری محسوب میشود.
وی تاکید میکند: در دوره گذشته پدیدهای به نام طلاق به شکل امروزی مطرح نبود زیرا ازدواج یک جاده انتخابی نبود و در اکثر مواقع، مرد یا زن انتخابگر نبودند و همسر توسط والدین یا فامیل انتخاب میشد. ازدواجهای قدیم داستان متفاوتی دارد و تفکیک نقشها نیز به صورت مشخص وجود داشت، به این صورت که زنها به کارهای خانه میپرداختند و مردها نیز امور مربوط به بیرون از خانه را انجام میدادند؛ بنابراین کسی به ازدواج به عنوان یک پدیده فردی فکر نمیکرد.
این جامعهشناس با بیان اینکه ازدواج در دنیای معاصر یک انتخاب است و زن و مرد باید یکدیگر را بخواهند تا ازدواج کنند، میافزاید: در گذشته زن و مرد اخلاقهای بد یکدیگر را تحمل میکردند اما امروزه این شرایط تفاوت کرده و زنان به دلیل استقلال مالی زیر بار بسیاری از سختیهای خانوادگی نمیروند؛ بنابراین بسیاری از طلاقها در گذشته نیز وجود داشته اما افراد جرئت نمیکردند آن را عملی کنند، درحالیکه اکنون این موضوع قانونی شده است و خانوادهها از فرزندان خود پس از طلاق حمایت میکنند.
کاهش طلاق و نقش مهم آموزش و پرورش
وی با بیان اینکه اجبار به ادامه زندگی ممکن است باعث به وجود آمدن خیانت شود، تصریح میکند: برای کاهش جدایی، باید مسئولان هر چه سریعتر مشکلات اقتصادی کشور را به حداقل برسانند. اگر دولت نتواند مشکلات اقتصادی خانوادهها را تنظیم کند، کار درستی برای کاهش طلاق نمیتوان انجام داد. لازم است خانوادهها هم در زمینه مسائل فرهنگی توانمند شود و این موضوع کمک دستگاههای ذیربط مانند سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش را میطلبد.
این جامعهشناس با بیان اینکه باید تمرکز خود را روی دستگاه آموزش و پرورش بگذاریم، تاکید میکند: اگر میخواهیم برای طلاق در بلندمدت تدبیری بیندیشیم، باید روی این دستگاه سرمایهگذاری مناسبی انجام شود، باید این دستگاه را از افراد ناکارآمد بگیریم و به انسانهای توانمند همراه با بودجه کافی بدهیم؛ همچنین لازم است در مدارس، مهارتهای زندگی آموزش داده شود تا آمار طلاق در بلندمدت کاهش یابد.
وی تصریح میکند: پس از طلاق نباید زن و مرد را در جامعه رها کرد، بلکه لازم است برای خانوادهها دورههای آموزشی برگزار کرد. این افراد باید رصد شوند تا آسیبهای روانی، اجتماعی، فرهنگی در آنها کاهش یافته و برای تشکیل خانواده جدید آماده شوند. متأسفانه در کشور ما هیچ تشکیلات دولتی و غیردولتی برای این موضوع وجود ندارد. انجمنهای مردمنهاد و سمنها باید به کاهش آسیبهای پس از طلاق کمک کنند.
نقش رسانههای اجتماعی در افزایش طلاق
شریفییزدی درخصوص نقش شبکههای اجتماعی در افزایش طلاق، میافزاید: این موضوع درست نیست که رسانههای اجتماعی نوپدید، عامل طلاق هستند، بلکه تشدیدکننده جدایی زوجین هستند. هیچ مطالعه عمیق و مستقلی در کشور ما این مسئله را تأیید نمیکند که شبکههای اجتماعی در آگاهسازی افراد و شجاعتر شدن آنان برای طی مراحل جدایی، تأثیرگذار باشند. این دیدگاه میگوید که باید این پدیدههای نوظهور را حذف کرد؛ این همان دیدگاهی است که پیشتر درخصوص تلویزیون و رادیو وجود داشت، اما حذف این پدیدههای نوظهور غیرممکن است.
وی خاطرنشان میکند: در این خصوص لازم است سواد رسانهای مردم را به قدری افزایش دهیم که شیوه استفاده درست از این ابزارهای مفید را یاد بگیرند. گروهی از افراد به طور عمد وجود شبکههای اجتماعی را در افزایش طلاق به دو دلیل مؤثر میدانند؛ یکی از این موارد محدود کردن شبکههای اجتماعی و دیگری بیتاثیر دانستن بیبرنامگیها و سوءمدیریتها در این حوزه است.
راهکار استحکام خانوادهها
این جامعهشناس با بیان اینکه جایی که هماکنون ایستادهایم به دلیل سوءمدیریتهای گذشته است، تاکید میکند: مدیرانی که امروز در جایگاه مدعی قرار گرفتهاند، درواقع خودشان متهم هستند؛ این مدیران باید در مرجعی ذیصلاح توضیح دهند که در دوره مدیریت خود چه کارهایی را انجا ندادهاند که امروز در این شرایط قرار گرفتهایم. یکی از دلایل مهم افزایش طلاق، پیش از تأثیر شبکههای اجتماعی، سوءمدیریت مدیران ناکارآمد است.
وی با اشاره به قانون جدید مهریه و اینکه این قانون چه میزان در کاهش طلاق و آسیبهای ناشی از آن مؤثر است، تاکید میکند: این طرحهای ناکارآمد در کشور ما که با نیت خیر هم انجام میشود زیاد شده است. اینها طرحهای غیرکارشناسی است که در بلندمدت نه تنها اثری مثبت ندارد بلکه تعادل را در قوانین برای زنها به هم میزند و تشنج را در بین خانوادهها ایجاد میکند. بنابراین این طرحها در استحکام خانواده نقشی ندارد و باید فکری برای مسکن، اشتغال پایدار، درآمد مکفی، افزایش مهارتها و ایجاد مراکز مشاوره واقعی کرد.
خانواده اولویت بسیاری از زوجین نیست / ضعف مهارتهای ارتباطی زوجین
احسان کاظمی، روانشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با بیان اینکه چند عامل کلیدی در عموم زوجهایی که به سمت طلاق میروند وجود دارد اما متناسب با یک رابطه برای هر زوجی، علل ثانویهای نیز مزید بر علل کلی وجود دارد، اظهار میکند: ازدواج اشتباه، یکی از آن علل است که میتواند در زمان اشتباه یعنی در زمانی که دختر و پسر به بلوغ عاطفی و روانی نرسیده باشند رخ دهد؛ شخصیت خانوادگی افراد هم باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند، بسیاری از ازدواجها براساس ویژگیهای فردی دو نفر بوده و این در حالی است که دختر و پسر محصول یک خانواده هستند.
وی یکی دیگر از علل کلی طلاق را ضعف مهارتها میداند و میافزاید: آن میزان که روی شناخت قبل از ازدواج مانند تحقیق، مشاوره رفتن کار میشود، روی مهارت کار نمیشود؛ اگر بهترین اتومبیل را به فردی که مهارت رانندگی ندارد بدهیم بازهم تصادف میکند. داشتن یک همسر خوب تضمینکننده یک زندگی زناشویی خوب نیست و این مهارت خوب همراه با مدیریت است که یک زندگی را تضمین میکند.
این روانشناس درخصوص تأثیر معیارهای مناسب برای انتخاب میگوید: بیشتر افراد با سلیقههای خود همسر انتخاب میکنند تا با معیارهای منطقی که تداومبخش یک رابطه است. بسیاری از اوقات فکر میکنیم یک زوج به هم میآیند درحالیکه به هم آمدن چیزی، جدای از باهمبودن و باهمزیستن است. توقعات مالی بالا، مداخله والدین، تابآوری پایین، نبود مشاوره صحیح، نگرش متفاوت نسبت به موضوعات، نبودِ آموزش شیوههای استقلال فکری جوانان از دیگر دلایل طلاق است.
وی با بیان اینکه در خرابشدنِ یک رابطه زناشویی، علل مختلفی دخیل هستند، اضافه میکند: نهادهای اجتماعی و مذهبی، خانوادهها، دانشگاهها و مدارس ارتباط درست را آموزش نمیدهند، درحالی که یادگیری ارتباط در جامعه ما از تنها طریق الگوبرداری شکل میگیرد و مهارت نمیآموزیم، چیزهایی را به صورت مشاهده یاد میگیریم و به صورت ناقص انجام میدهیم.
زوجین بیمهارت و ورود به اقیانوس پرتلاطم زندگی
کاظمی تاکید میکند: موضوع تعامل و ارتباط در همه عرصههای زندگی اجتماعی و خانوادگی مهم است، با مهارت ارتباطی به خوبی میتوان در زندگی موفق بود در حالی که این مهارت جایی آموزش داده نمیشود، در جهیزیه کدام دختر ایرانی یک کتاب مهارت ارتباط با همسر وجود دارد، زوجین ما بیمهارت وارد یک اقیانوس پرتلاطم میشوند و بسیاری از آنها در این چالش بزرگ دچار بحران میشوند و آمار طلاق مبین همین مسئله است که بیمهارت وارد زندگی میشوند.
وی ادامه میدهد: هر عاملی مانند سریالهای ترکیهای، ماهواره، شبکههای اجتماعی، حرف مردم، یادگیری از اطرافیان به اندازه میزان سطحی بودن و بیسوادی نمیتواند روی زندگی ما اثرگذار باشد، اگر تعمقی در فلسفه زندگی و هدفمندی اصیلی برای تشکیل خانواده و ازدواج وجود نداشته باشد بسیاری از زندگیها دچار بحران میشود، در واقع این عوامل نیستند که روی زندگی افراد تاثیرگذارند بلکه بیسوادی ما نسبت به مهارتهای زندگی مشکلزا است.
پایین آمدن سن ازدواج کاهشدهنده مشکلات نیست
کاظمی میگوید: بسیاری از زوجینی که زود ازدواج میکنند علاقه دارند بسیاری از کارها و تجربههای نکرده خود در دوران مجردی را تجربه کنند و این عاملی برای فروپاشی زندگی آنها میشود. پایین بودن سن ازدواج جامعه ما را از رفتن به سمت روابط نامشروع منع نمیکند، والدین باید به فرزندان خود آموزش دهند که فارغ از جنسیت و نژاد با انسانها انسانی برخورد کنند. مهارتهای ارتباط انسانی فراتر از این است که ما فرزندان خود را محدود کرده و بخواهیم چارچوبهایی را برای آنها مشخص کنیم.
وی با بیان اینکه بزرگترین عاملی که یک خانواده را تهدید میکند، نبود کیفیت در آن زندگی است، خاطرنشان میکند: زمانی که ازدواجی انجام میشود اما آن ازدواج کیفیت ندارد در واقع سوءازدواج شکل گرفته است؛ وقتی خانواده اولویت خانواده نباشد ممکن است بسیاری از مسائل دیگر در اولویت قرار بگیرد.
این روانشناس با اشاره به پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و روانی طلاق، تاکید میکند: اگر منصف باشیم طلاق برای همگان بد نیست، گاهی طلاق رهایی از یک رابطه آزاردهنده و اشتباه است؛ با این وجود برخی که به دلایل مشکلات قابل حل طلاق میگیرند اگر شرایط بعد از طلاق آنها مانند زمان متأهل بودن نباشد و بدتر باشد، مسائل مختلفی برایشان به وجود میآید. بسیاری از افراد بعد از طلاق وارد روابط سطحی موقت میشوند که این موضوع، به معضلات جامعه دامن میزند. افسردگی، قبحشکنی طلاق، آماده نبودن جامعه برای افراد طلاق گرفته و حمایتنکردن از این افراد از جمله بحرانهایی است که در طلاق وجود دارد.
تأثیر مهریه در طلاق
وی با بیان اینکه طلاق گاهی اوقات آخرین راه است اما بهترین راهکار نیست، میافزاید: اگر آدمها یاد بگیرند منعطف بوده و سهمی در حل مسئله داشته باشند، مشاوره رفته و آگاهیهای خود را بالا ببرند زندگیهای موفقتری خواهند داشت.
وی با اشاره به تأثیر مهریه در طلاق، تاکید میکند: این موضوع یک مانع در زندگی است، در نهایت اگر فردی جانش به لب برسد حاضر است همه چیز خود را ببخشد تا از آن زندگی خلاص شود. مهریه بسیاری از اوقات نجاتِ باقیمانده عمر از یک زندگی بد است، رابطه به تحکیم و غنی شدن نیاز دارد و اینگونه نیست که صرفاً برای یک بقا باشد، خیلیها طلاق نمیگیرند اما تحمل دیدن یکدیگر را نیز ندارند.
کاظمی با بیان اینکه بسیاری از زوجین دچار طلاق عاطفی هستند، تاکید میکند: اگر تعیین شود که به طور مثال برای زوجینی که قصد ازدواج دارند، یکسال رابطه صحیح زندگی زناشویی را حمایت میکنیم به طور حتم هزینههای آن کمتر از آسیبهای طلاق و مشکلات متعدد بعد از آن است.
نظر شما