به گزارش خبرنگار ایمنا، فقر وضعیتی اجتماعی است که با فقدان منابع لازم برای بقای اولیه یا دستیابی به سطح معینی از استانداردهای زندگی تعریف میشود. طبق تعریف سازمان ملل متحد، فقر در شکلهای مختلف از قبیل کمبود درآمد برای معیشت پایدار، گرسنگی و سوءتغذیه، بیماری و مرگومیر ناشی از آن، بیخانمانی، ناامنی، محرومیت و تبعیض اجتماعی نمود پیدا میکند، این پدیده همچنین خود را به شکل فقدان توانایی برای مشارکت در فرآیندهای تصمیمگیری در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و مدنی نشان میدهد.
از نظر بانک جهانی، فقر محرومیت از رفاه است. بانک جهانی همچنین تأکید میکند که در فقر زیستن چیزی فراتر از گرسنگی، نداشتن سرپناه و لباس، بیمار بودن و درمان نشدن، بیسواد بودن و مدرسه نرفتن است؛ چراکه فقرا اغلب بسیار آسیبپذیرند و در معرض انواع خطرات و بیعدالتیها قرار دارند که خارج از اراده آنها است. برخی عوامل نظیر جنسیت، ناتوانی و معلولیت، نژاد یا قومیت، میتواند مسائل مرتبط با فقر را برای زنان، کودکان و اقلیتها که بار نابرابری فقر را به دوش میکشند، تشدید کند. افراد فقیر در برابر تأثیرات مسائل اجتماعی نظیر اثرات زیست محیطی، صنعتی، تغییرات آب و هوایی یا سایر بلایای طبیعی آسیبپذیرتر هستند.
طبق گفته بانک جهانی، افغانستان، اریتره، موریتانی، سومالی، سودان، تاجیکستان و یمن به ترتیب فقیرترین کشورها اعلام شدهاند که با بحران خوراک و بدهی روبهرو هستند. کارشناسان در سالهای اخیر نسبت به افزایش قابل توجه جمعیت فقیر هشدار داده و اعتقاد دارند تداوم روند تورمی و نرخ بالای بیکاری در کنار بیثباتیهای اقتصادی طبقه متوسط را به ورطه فقر میکشاند. به صورت تقریبی ۳۸ درصد از جمعیت ایران در فقر به سر میبرند و نیازمند کمکهای معیشتی هستند. بررسی شاخصهای فقر در ایران حاکی از آن است که علیرغم درگیری سازمانهای مختلف با مسئله فقر، این پدیده همچنان یکی از جدیترین معضلات کشور است.
آسیبزاتر ین نوع فقر، فقر فرهنگی است
کورش محمدی؛ رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: پدیده فقر به انواع اقتصادی، معیشتی، فرهنگی و اجتماعی تقسیم میشود که فقر فرهنگی، شدیدترین و آسیبزاترین نوع فقر، است. فقر اقتصادی و معیشتی با برنامهریزی اقتصادی و برطرف کردن نیازها، جبران میشود اما فقر فرهنگی به راحتی جبران نمیشود و آسیبهای آن سنگینتر و واضحتر از فقر اقتصادی و معیشتی است.
وی میافزاید: اقتصاد ایران، اقتصادی ناکارآمد و بیمار است که توان ایجاد پویایی در جامعه را ندارد و نتوانسته است به خلق ثروت در لایههای جامعه منتهی شود. از این اقتصاد تحت عنوان اقتصاد رانتی، ضعیف و ازهمگسیخته یاد میشود که منجر به ایجاد اختلاف طبقاتی شدید میان اقشار جامعه شده است.
دیده نشدن منافع جمعی و رشد فردگرایی در جامعه
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با بیان اینکه اقتصاد ایران در حال حاضر تک محصولی و سوار بر نفت است، تصریح میکند: اگرچه تحولاتی در حوزه اقتصادی رخ داده است اما به واسطه فضاهای سیاسی بینالملل هنوز اقتصاد ایران نتوانسته است وابستگی خود به نفت و منابع فسیلی را کم کند. اقتصاد تک محصولی که همه تمرکز آن بر یک منبع فسیلی است به دنبال تحولات جهانی بر اثر معادلات بینالملل و سیاستهای بینالمللی و داخلی، دچار آسیب میشود و رانتهای بزرگ شکل میگیرد.
وی با بیان اینکه تفکری در جامعه وجود دارد که رویکرد آن فردگرایی است، ادامه میدهد: برخلاف شعاری که توسط آن جامعه به عنوان جامعهای اجتماعی و واحد نشان داده میشود، منافع جمعی در اقتصاد دیده نشده است. سیاستگذاریها در حوزه اقتصادی، مسئولیتهای اجتماعی را تعریف نمیکند و بیشتر نگاه فردگرایی را در جامعه رشد میدهد که براساس آن افراد میتوانند با استفاده نابرابر از فرصتها، میان خود و سایر افراد جامعه فاصله ایجاد کنند.
فقدان عدالت و توزیع عادلانه ثروت و رشد حاشیهنشینی
محمدی با تاکید بر اینکه نبود عدالت و توزیع عادلانه ثروت در جامعه از دلایل عمده رشد فقر است، میگوید: در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و مباحث مدیریتی کلان کشور، رویکرد مبتنی بر تفکیک و فاصلهاندازی میان طبقات مختلف جامعه است. در کلانشهرهای ایران ظرف مدت کمتر از ۳۰ سال آمار حاشیهنشینی بیش از ۲۰ درصد رشد داشته و این فاجعهای است که در پی نگاههای اقتصادی موجود رخ داده است.
وی با اشاره به نگاهها و تفکرات سنتی در حوزه اقتصاد، اضافه میکند: رویکردهای اقتصادی حال حاضر جامعه، رویکردهای خالق ثروت نیست و به جای تولید ثروت، تولید فقیر میکند؛ به عنوان مثال نظام یارانهای موجود به نوعی جامعه را وابسته به مقداری ناچیز از سهم حاملهای انرژی میکند که آن هم به صورت نامنظم و با تعاریف نامشخص توزیع میشود که خود بخش بزرگی از توان تولید و خلق ثروت جامعه را به سمت جامعه مصرفکننده، منحرف میکند.
ایجاد فاصله طبقاتی با توزیع یارانه و تعریف دهکها
رئیس خانه روانشناسان استان اصفهان با بیان اینکه با توزیع یارانه و تعریف کردن دهکهای مختلف فاصله طبقاتی ایجاد شده است، اظهار میکند: نظام پرداخت دستمزد و حقوق و نظام توزیع فرصتها عادلانه نبوده و به جای ایجاد فرصتهای شغلی و کارآفرینی، مشاغل ضعیف، بیپایه و بدون امنیت شغلی، ایجاد شده و توسعه یافته است. با کنار هم گذاشتن اعداد و ارقام ایجاد شده مشاهده میشود که برای آینده جامعه برنامه و زمینه شغلی وجود ندارد.
وی میافزاید: هنگامی که ناهماهنگی میان سیستمهای توزیع فرصتها و دهکها، سیستم پرورش نیرویهای تحصیل کرده و تولید کشور حاکم باشد طبیعی است که در یک برهه زمانی میلیونها تحصیل کرده بیکار در جامعه وجود دارد که برای امرار معاش به مشاغل کاذب گرایش پیدا میکنند و درپی آن سن ازدواج افزایش یابد و تورم کمرشکن شود.
گسترش خیریهها و برگزاری برنامههای مقطعی کارساز نیست
محمدی تصریح میکند: هرچه تورم در جامعه رشد میکند، بخش غنی جامعه از فرصت تورم به واسطه توان خرید، انبار و احتکار استفاده میکند و غنیتر میشود اما دامنه زیر خط فقر قشر متوسط و ضعیف گستردهتر میشود. با وجود شرایط حال حاضر جامعه، ناخواسته در حال گسترش فقر هستیم؛ در واقع فرزندان افراد غنی در آینده غنی خواهند ماند و فرزندان افراد فقیر نیز در آینده با فقر روبهرو هستند.
وی با بیان اینکه نگرش موجود در جامعه فقرپذیری و فقرگرایی است، ادامه میدهد: درپی سیاستهای به کار برده شده، فرصت فقیر بودن به بخشی از جامعه داده و تحمیل شده و فرصت رشد از آنها گرفته شده است و امیدی برای خروج افراد از فقر دیده نمیشود. فرزندان افراد فقیر از امکانات تحصیلی کمتری برخوردار خواهند بود، بخشی از آنها درگیر آسیبهایی نظیر کودک کار، ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد میشوند و به لحاظ آینده شغلی، ارتباطات این افراد کمتر از طبقات غنی خواهد بود و به دنبال این شرایط فقر نسلی منتقل میشود.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران میگوید: نگرش فقیرسازی در جامعه طی سالهای متمادی اجازه نداده است که به جای هزینههای پراکنده، به سمت برنامههای اصولی و رشد برویم تا مناطق محروم از محرومیتها خارج شوند. هنگامی که از فقر صحبت میشود، نخستین موضوعی که به ذهن متولیان حاکمیت در این حوزه میرسد گسترش خیریهها و برگزاری برنامههای مقطعی است اما این موارد در عمل کارساز نیستند.
لزوم بازگشت به عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه فرصتها
وی با تاکید بر لزوم بازگشت به عدالت اجتماعی، اضافه میکند: عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه فرصتهای شغلی، اقتصادی، درآمدی و فرهنگی باید تعریف شوند. نگرش نهادینه شده در جامعه اجازه نمیدهد در مناطق محروم به جای گرمخانه، دانشگاه و مراکز آموزشی ساخته شود. نیت همه متولیان و فعالان این حوزه خیر است اما نگرش موجود نگهدارنده و توسعهدهنده فقر است.
محمدی با اشاره به راهکارهای فقرزدایی و بهبود وضعیت جامعه، اظهار میکند: عدالت اجتماعی باید متحول شود و در توزیع فرصتها برنامهریزی وجود داشته باشد. همچنین حوزه تعلیم و تربیت باید به کمک فقر فرهنگی بیاید؛ چراکه نگرش موجودی که اجازه نمیدهد برداشتی کارشناسی از شرایط جامعه وجود داشته باشد، مصداقی از فقر فرهنگی است.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با بیان اینکه پدیده فقر، جنسیتی نیست و برای همه افراد اتفاق میافتد اما نوع آسیبهای آن برای دو جنسیت متفاوت است، خاطرنشان میکند: در صورت ادامه داشتن سیاستهای موجود جامعه فقیر، فقیرتر و جامعه غنی، غنیتر و فاصله طبقاتی بیشتر خواهد شد.
سیاستهای بخش عمومی مهمترین عامل فقر است
حسین راغفر؛ پژوهشگر فقر و رفاه اجتماعی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: مهمترین عامل فقر سیاستهای بخش عمومی، دولتها و حکومتها است، در این سیاستها، منابع و فرصتها به صورت بسیار نامتوازنی توزیع میشود؛ به نحوی که گروههایی از جمعیت قادر نخواهند بود ظرفیتهای خود را رشد دهند و حتی به علت این نابرابری در دسترسی به فرصتها، از جریان اصلی جامعه عقب میمانند. در واقع اصلیترین عامل شکلگیری فقر را در سیاستهای بخش عمومی و سیاستهایی که فرصتها را به صورت نابرابر در جامعه توزیع میکنند، باید شناسایی کرد.
انتقال فقر از نسلی به نسلی دیگر / منفی بودن سرمایهگذاری خالص در کشور
وی تصریح میکند: اگر فردی به علت اینکه در خانوادهای فقیر متولد شده است نمیتواند به مدرسه مناسبی برود، به طور طبیعی فرصتهای رشد را از دست میدهد و در آینده نیز هنگامی که به سن اشتغال میرسد، شغل مناسبی پیدا نمیکند یا شغلی که به آن مشغول میشود، دستمزدهای نازلی دارد؛ به همین علت درگیر فقر میشود و در چنین شرایطی فقر از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
این پژوهشگر فقر و رفاه اجتماعی با اشاره به علل افزایش روند فقر در کشور، ادامه میدهد: عوامل متعددی در راستای افزایش روند فقر تأثیرگذار است و ازجمله آنها میتوان به فرصتهای شغلی و خلق شغل اشاره کرد که به شدت به سرمایهگذاری در جامعه وابستگی دارد. از سال ۹۰ تاکنون، سرمایهگذاری خالص در کشور منفی بوده، منابع سرمایهگذاری شده حتی استهلاک سرمایههای موجود را تأمین نکرده و به همین علت فرصتهای شغلی محدودتر و همزمان رکود اقتصادی بیشتر شده است.
وی میگوید: بخش قابل توجهی از مشاغل از بین رفته، بیکاری افزایش یافته و پیامدهای بیکاری به صورت رشد ناهنجاریها مانند رشد جرم، اعتیاد، افسردگی، خودکشی، فرار مغزها، مهاجرت از کشور و فرار سرمایهها خود را نشان داده است و کماکان نیز ادامه دارد. طبق آنچه امروز دیده میشود، به نظر میرسد چشمانداز روشنی برای خروج از ادامه این وضعیت وجود ندارد و برای اینکه این تغییر صورت گیرد، نیازمند تغییر اساسی در ساختار اقتصاد کشور هستیم.
تظاهر به مصرف برای گریز از فشارهای روحی و روانی
راغفر اضافه میکند: گروهی از فرصتهای بهتری برخوردار هستند و طبیعی است که زندگی آنها با افزایش مصرف، بیشتر خود را نشان دهد؛ به عنوان مثال در جامعه فردی که سوار بر خودروی لوکس است، بیشتر دیده میشود تا فردی که با خودروی ضعیفی به دنبال حمل مسافر و کالا در شهر میچرخد و احتمالاً درآمد ناچیزی هم دارد؛ این مسئله به منزله نابرابری است. ظهور و بروز مصرف این افراد، بیش از افرادی است که از حداقلهای زندگی محروم هستند و جمعیت بزرگی از جامعه را در سالهای اخیر شکل دادهاند.
وی خاطرنشان میکند: ممکن است گروهی برای گریز از فشارهای روحی و روانی، متوسل به نوعی تظاهر به مصرف باشند یا با رفتن به مسافرت بخواهند بخشی از فشارهای روحی خود را کاهش دهند، اما این موضوع بدان معنا نیست که آنها افراد ثروتمندی هستند، بلکه به نوعی التیام فشارهای روحی است که بر اثر محدودیتهای اقتصادی و معیشتی گرفتار آن هستند. در حال حاضر زندگی معمول جمعیت بزرگی از کشور، با فقر مطلق روبهرو است که توان تأمین نیازهای اولیه خود و فرزندان خود را ندارند.
اشکال مختلف ناامنیها؛ علت نگرانی افراد از فقر
این پژوهشگر فقر با اشاره به پدیده فقر زنانه، اظهار میکند: مدتها است که پدیده «فقر زنانه» وجود دارد و پدیدهای نسبتاً جهانی است. در بسیاری از کشورها به خصوص در ایران، بخش قابل توجهی از مشاغل غیررسمی، پوششهای بیمهای ندارند و دستمزدهای نازلی دارند. دلایل متعددی نظیر ایجاد مشکل برای سرپرست خانواده یا بیکاری مرد سرپرست خانوار، منجر به ورود خانمها به بازار کار شده است و بانوان عهدهدار بسیاری از مشاغل مذکور هستند که همواره مورد استثمار قرار میگیرند؛ همین موضوع موجب میشود که بخش قابل توجهی از این گروه، علیرغم تلاش بسیاری که انجام میدهند، قادر به تأمین حداقلهای زندگی خود نباشند و درگیر فقر شوند.
راغفر با اشاره به ترس افراد از فقر و داشتن احساس فقیر بودن، میافزاید: اشکال مختلف ناامنیها ازجمله تورمهای بسیار بزرگ و بیثباتی در مشاغل، از عواملی است که افراد را دچار نگرانی میکند. در صورتی که افراد احساس کنند شغل آنها بیثبات است یا درآمدشان با توجه به تورمهای پیشرو، امکان تأمین حداقلهای زندگی را به آنها نمیدهد، طبیعی است که دچار احساس فقیر بودن میشوند.
ایجاد اشتغال پایدار؛ مهمترین عامل فقرزادیی
وی با تاکید بر اینکه مهمترین عامل فقرزدایی ایجاد اشتغال و شغل پایدار است، تصریح میکند: ایجاد شغل پایدار و باثبات نیز نیازمند سرمایهگذاری در جامعه است و سرمایهگذاری در جامعه به عوامل متعددی وابسته است که عمده آنها به فضای کسب و کار کشور و فرصتهای بازدهی مناسب سرمایهگذاریهای مولد و تولیدی بازمیگردد.
این پژوهشگر فقر و رفاه اجتماعی اضافه میکند: این بحران سبب شده بازدهی سرمایههای صنعتی که میتواند شغل بیافریند، هرروز محدودتر شود و از آن سو نیز فعالیتهای غیر مولد، سوداگری روی خرید و فروش زمین، سکه یا ارز، فعالیتهای پرسود شوند و فعالیتهای تولیدی سود خود را از دست داده بدانند؛ در نتیجه افراد منابع خود را وارد سرمایهگذاریهای مولد نمیکنند و متعاقب آن شغلی ایجاد نمیشود. برای حل این بحران باید زمینههای سرمایهگذاری و جذب سرمایهها در حوزههای صنعتی، تولیدی و مولد فراهم شود تا از این مرحله عبور کنیم.
نظر شما