به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید حاجحسین همدانی برای آنهایی که اطلاعاتی هرچند محدود از دوران دفاع مقدس داشتند، نامی آشنا بوده و هست. فرمانده رشیدی که هرگاه مسئولیتی را پذیرفت، خوش درخشید و نشان داد که شایسته انجام آن وظیفه بوده است، چه آن زمان که در حال دفاع از وطنش در برابر حمله وحشیانه صدام باشد و چه در زمانی که با دستور رهبرش در خط اول مقاومت اسلامی، فرماندهی مدافعان حرم اهل بیت (ع) را در مقابل مزدوران داعش برعهده گرفت. در نهایت نیز در راه همین وظیفه به شهادت رسید تا نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور ماندگار شود.
کتاب «مهتاب خین» یکی از یادگاریهای شهید حاجحسین همدانی از دوران دفاع مقدس است که بر اساس خاطرات این فرمانده شهید منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«شهید حاجحسین همدانی، نخستین فرمانده منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در طول دوران دفاع مقدس بود که با توضیح شرایط سخت آن زمان و حملات پیدرپی دشمن به خطوط دفاعی رزمندگان ایرانی اینگونه میگوید: دامنه اقدامات واحدهای دشمن در خطوط پدافندی بسیار شدید شده بود به شکلی که با آتش منحنی _خصوصاً خمپاره_ خط ما را میزدند. دیگر سر و صدای بچههای ما در آمده بود. مدام برای آقای بروجردی [شهید محمد برودجری، فرمانده بزرگ نیروهای سپاه در منطقه عملیاتی غرب کشور] پیغام میفرستادند که آقا، این چه وضعی است؟ لااقل توپی، خمپارهاندازی، چیزی به ما بدهید، چون برای مقابله با دشمن دستمان خالی است.
از طرف دیگر تعدادی از بچهها که به مقر آقای بروجردی در سرپل ذهاب رفته بودند، در بازگشت خبر آوردند داخل انبار سلاحی که ایشان از کرمانشاه آورده، دو قبض خمپارهانداز نو هست، منتها چون هیچکس نحوهی کار کردن با آنها را بلد نیست، مشتری ندارند و همینطوری عاطل و باطل، توی آن انباری افتادهاند.
اسم خمپارهانداز را که گفتند، گوشهایم تیز شد، اما به روی خودم نیاوردم. دیدم هر جا میروم و توی هر سنگری دو دقیقه مینشینم، مدام بچهها گریزی میزنند به روزهای اول بعد از انقلاب که در پادگان آموزشی ابوذر همدان، مربی کار با خمپارهانداز بودم.
یک روزآمدند به بنده گفتند: آقای فلانی، بیا و این دو قبضه خمپارهانداز را تحویل بگیر و ببر توی خط و آنها را فعال کن.
رفتم به اسلحهخانه مقر آقای بروجردی تا ببینم قبضهها در چه وضعیتی است. دیدم هر دو قبضه، از نوع ۱۲۰ م. م اسرائیلی است؛ مرده ریگ نظامی رژیم شاه با صهیونیستها. از طرف دیگر، من اصلاً با نحوهی کار با قبضههای ۱۲۰ م. م سررشته نداشتم. هرچه آنجا به آن آقایان گفتم: باباجان، من کار با این قبضهها را بلد نیستم، اصلاً به خرجشان نرفت که نرفت! صرف این مطلب برایشان مهم بود که یک نفر در منطقه هست که قبلاً مربی کار با خمپارهانداز بوده، حالا این واقعیت که خمپارهانداز ۸۱ م. م آمریکایی چه تفاوتهایی با قبضه ۱۲۰ م. م اسرائیلی دارد، دیگر برایشان اهمیتی نداشت.»
نظر شما