به گزارش خبرنگار ایمنا، گاهی بین واقعیت و آنچه دیگران توقع دارند فاصله زیادی وجود دارد. شخصی میخواهد کشاورز شود، اما به دلیل انتظار مردم کارمند یک اداره میشود تا سر هر ماه درآمدی به حسابش واریز کنند و بتواند زندگیاش را بچرخاند. شخص دیگری به اجبار خانواده با وجود نداشتن علاقه و استعداد وارد رشته ریاضی شده و در آخر سرخورده میشود و شخص دیگری سالها برای به دست آوردن رضایت دیگران تلاش میکند، انتخابهای زندگیاش را براساس نظر آنان انجام میدهد و در ۳۵ سالگی خودش را با دیگرانی که همچون او عمل نکردهاند مقایسه و احساس میکند هرگز در زندگی آدم موفقی نبوده است.
بیشتر بخوانید: علاقهام به رشته هنر سختیها را قابل تحمل میکند
اما امروز من مقابل دختری نشستهام که به رغم وجود همه نظرات مخالف و اظهار نظرهای به ظاهر کارشناسی معلمان و مشاوران انتخاب رشته، راهی را انتخاب کرده که به آن ایمان داشته است.
«هر هنرجویی این توصیه که کنار درسهایت به هنر هم بپرداز را میشنود، کسانی که این توصیهها را میدهند به ذات هنر آگاه نیستند و تصور میکنند هنر فقط شرکت در کلاسهای تابستانه و تابلو نصب کردن بالای میز ناهارخوری است علاقهمندان هنر میتوانند با خرسندی وکالت هم بخوانند. یک نفر هم موافق نبود من هنر بخوانم، معلمها، همیشه و همه جا به بچهها به خصوص آنهایی که درسخوانتر هستند میگویند به هنرستان نرو، حتی در پیشنهاد فرم هفت که سال نهم تکمیل کردم رشته هنر را آخرین اولویت گذاشته بود، اما به نظرم همه بدون اینکه من و هنر را بشناسند این تصمیم را میگرفتند و میگفتند: تو حیفی! هنر نخوان!»
کیاناز شاطریان؛ رتبه یک کنکور هنر ۱۴۰۱ با انتخاب این راه و تلاش و صبوری در مسیر آن توانسته به چنین موفقیتی دست یابد. برای دیدار او حرکت کردهایم. به کوچه که میرسم به دنبال خانه میگردم؛ نیاز چندانی به گشتن نیست. اهالی ساختمان موفقیت کیاناز را به او تبریک گفتهاند و نام او بر دیوار خانه نصب شده است که راهنمای ما است.
پدر و مادر به همراه کیاناز به استقبال ما آمدند و با خوش رویی ما را به منزل خود راهنمایی کردند. اینجا با سایر خانهها تفاوت فاحشی دارد؛ همه المانهای خانه، هنری است و به شکلی متفاوت از آنچه مرسوم بوده انتخاب شده است که به گفته مادر و پدر کیاناز همه چیدمان منزل انتخاب کیاناز است.
با اینکه ۱۸ ساله است، اما پختهتر به نظر میرسد؛ چهرهای مصمم دارد که نشان میدهد میداند از زندگی چه انتظاری دارد. " با رتبهای که در کنکور کسب کردهام هر رشته و دانشگاهی که بخواهم میتوانم تحصیل کنم، اما برای من انتخاب مشکلی است، شاید اگر همچون سایر کنکوریها سازمان سنجش بخشی از انتخاب مرا هم به بر عهده میگرفت انتخاب آسانتری داشتم، اما مطمئنم که هر انتخابی داشته باشم از آن لذت خواهم برد؛ هنر برای من اوج لذت است و میدانم که برای خلق آثار هنری بهترین هستم. "
او در سال ۱۴۰۵ کجای زندگیاش ایستاده است؟ به تعبیر خودش از اکنون نمیتواند بگوید در حال انجام چه کاری است، اما دوست دارد بهترین استفاده را از زمان دانشگاهش داشته باشد. از اساتید استفاده کند و موقعیتهایی برای پیشرفت در کارش به دست آورد. ارشد بخواند دکتری بخواند در حوزه هنر کارهای پژوهشی انجام دهد و هنر را آنطور که هست به دیگران معرفی کند.
سخنان این دختر به گونهای است که تصور میکنم با یک استاد که سالهاست در فلسفه هنر تحصیل کرده است در حال صحبت هستم. این نکته را به او متذکر میشوم و مادرش میگوید: «او شبیه پدرش است، هر دو بسیار پخته صحبت میکنند و هنر را بیش از نمود بیرونی آن درک کردهاند». مادر کیاناز معتقد است دخترش هرچقدر مشغولتر باشد احساس راحتی بیشتری دارد و اشاره میکند: «از بچگی هیچگاه او را آزاد و در حالی که هیچ کاری انجام نمیدهد ندیدم.»
از انتخاب هنرستان برای تحصیل از مادرش میپرسم: ما میخواستیم کیاناز هر رشتهای تحصیل میکند از زندگیاش لذت ببرد. من هر روز او را به هنرستان میبردم و در زمان برگشت میدیدم کیفش بر دوشش آویزان است، خسته است و مقنعهاش دور سرش چرخیده است، اما چشمانش برق عجیبی داشت؛ همین برای من مهم بود حتی اگر قرار باشد دیگر خانهام مثل همیشه مرتب نباشد، برق چشمان دخترم بزرگترین لذت را برایم داشت. امیدوارم در دانشگاه هم همین حس را تجربه کند.
او در هنرهای زیبا تحصیل کرده است؛ درباره این هنرستان از او میپرسم؛ لبخند روی لبانش نقش میبندد مشخص است خاطرات خوبی از این مکان دارد؛ میگوید: حسرت میخورم که کرونا فرصت تجربههای بی نظیر تحصیل در هنرستان را از من گرفت. هنرهای زیبا برای هر داوطلب کنکور هنر دو کار میکند؛ یا او را کاملاً به هنر علاقهمند میکند یا کاری میکند او هنر را برای همیشه کنار بگذارد. در هنرهای زیبا تفاوتی بین استادان و هنرجوها نیست و هیچکس این حس را ندارد که در رشتهای که سطح پایینتری نسبت به سایر رشتهها دارد، تحصیل میکند. همه در آنجا به هدفهای بزرگ فکر میکنند و هیچ کسی را آنجا پیدا نمیکنید که بدون علاقه آمده و نخواهد راهش را ادامه دهد. بچهها به پیشرفت یکدیگر کمک میکند و این فضای پر از انرژی و خلاقیت باعث پیشرفت ما در کنار یکدیگر میشد.
کیاناز میگوید: بالاتر از رتبه و دانشگاهی که در آینده در آن تحصیل میکنم هدفم این بود که وارد جو رقابتی کنکور نشوم زیرا این موضوع مضرترین آفت در بین محصلان است. در هنرهای زیبا این تفکر وجود نداشت و همگی از شنیدن رتبههای کنکور یکدیگر خوشحال میشدیم. در پراسترسترین زمانهای یک سالی که گذشت فقط ساعتهایی که در مدرسه دور هم جمع میشدیم کنکور وجود نداشت و میتوانستیم ذهنمان را آرام کنیم.
دانش آموزان رشتههای ریاضی و تجربی از همان سالهای ابتدایی تحصیل در دوره دوم متوسطه معمولاً تحصیل برای کنکور را آغاز میکنند. از کیاناز سوال میکنم که از چه زمانی برای کنکور درس خوانده است؟ میگوید: جدی درس خواندن را از خرداد ۱۴۰۰ شروع کردم. از روز اول میدانستم این درسها چیزی نیست که برای آن وقت نگذارم و اگر به دنبال موفقیت هستم در این یکسال باید تلاش بیشتری داشته باشم. یک سال طراحی و نقاشی را کنار گذاشتم و این برای من که پیش از این دائماً در حال نقاشی کردن بودم کار سختی بود، اما میدانستم برای ادامه دادن هنر باید این وقت را برای مطالعه قرار دهم؛ البته کنکور هنر به قدری وسیع است که با یکسال مطالعه نمیتوان از پس آن برآمد و من از همان سال دهم به دنبال افزایش اطلاعات عمومی خود بودم.
از کیاناز میپرسم فکرش را میکردی رتبه یک کنکور هنر شوی؟
به این فکر میکردم که رتبهام در کنکور ممتاز و بالاتر از حد معمول باشد، زیرا میخواستم تحصیلاتم را در سطح بالایی ادامه دهم، اما اینکه چهارچوب خشکی برای رتبه یک شدن برای خودم برنامهریزی کنم، وجود نداشت. ابتدا از بزرگترین علاقهام گذشتم؛ پیش از کنکور هر روز بیش از هفت ساعت به نقاشی میپرداختم که بعد از شروع برای مطالعه دروس کنکور این موضوع به جمعهها محدود شد که آن هم بیشتر اوقات آنقدر خسته بودم که توانی برای نقاشی نداشتم. بیرون نرفتن با دوستانم، خرید کردن و یا بیرون نرفتن هیچکدام مرا اذیت نکرد، اما نبود طراحیهایم واقعاً مشکل بود.
کیاناز پشتکار زیادی داشته است، از علاقهمندیهایش گذشته و دروسی را خوانده است که در سالهای هنرستان رابطه چندانی با آن نداشت. از سختیها و مشکلات کنکور هنر دل پری دارد. میگوید: هنر یک رشته شناور است که دانش آموزان سایر رشتهها نیز در کنکور آن شرکت میکنند. آنها بیشتر به روزی ۱۴ ساعت درس خواندن عادت دارند و ما که در هنرستان بیشتر برای کارهای عملی وقت میگذاشتیم با خواندن دروس تئوری رابطه چندانی نداریم. کسانی که در رشتههای دیگری تحصیل کردهاند و اکنون میخواهند در رشتههای هنری آرزوهایشان را دنبال کنند در کنکور هنر با ما رقابت میکنند ولی این موضوع در حالی است که هنر بر پایه تجربه است.
و ادامه میدهد: امسال بعد از پایان زمان دفترچه عمومی همه داوطلبان سالن کنکور را ترک کردند فقط من و دو نفر دیگر برای پاسخ به سوالات تخصصی در سالن مانده بودیم. حضور این سیاهی لشگرها در کنکور هنر باعث میشود کسانی که میخواهند این راه را به طور جدی ادامه دهند مجبور شوند بسیار فراتر از دیگران تحصیل کنند تا در رقابت با سیاهی لشگرها گم نشوند.
پدر و مادرش هر دو از استیصال شب کنکور تعریف میکنند؛ مادر با اشاره به ترس کیاناز از ابتلاء به کرونا میگوید: فکر میکردیم به جلسه کنکور نمیرسد. یک سال دخترم تلاش کرده بود و همه چیز به این پنج ساعت بستگی داشت.
پدر ادامه میدهد: شب کنکور با ماشین به سمت دانشگاه اصفهان حرکت کردیم تا زمانبندی رسیدن به آنجا را محاسبه کنیم. به آنجا که رسیدم دیدم افراد زیادی شبیه ما به آنجا آمدهاند!
از مادرش در خصوص این یکسال میپرسم؛ میگوید: سعی کردیم شرایط خانه برای درس خواندن کیاناز فراهم باشد. میهمانی ها را کنسل کردیم و حتی بیشتر اوقات به او میگفتیم کمی استراحت کند. انتخاب خودش بود که اینطور و به این اندازه درس بخواند که خوشبختانه نتیجه تلاشش را هم گرفت.
از توصیه اش به کنکوریها سوال میکنم؛ او اکنون تجربهای دارد که میتواند به دانش آموزانی که اکنون منتظر شرکت در کنکور هنر هستند کمک کند؛ میگوید: هر کدام از دانش آموزان رشته هنر باید توجه داشته باشند که این رشته شخصیت و زندگی را به تعالی میرساند. بسیاری به واسطه سختیها، این راه کنار گذاشته و ناامید شدهاند، اما راز موفقیت این است که بدانند روزهایی میرسد که همه ممکن است خسته شوند، اما مهم این است که ارزش هنر را بدانند، وظیفه بزرگی که بر عهده آنها گذاشته شده را بشناسند و فکر نکنند اگر امروز را از دست بدهند فردا نمیتوانند جبرانش کنند. کسی موفق میشود که بعد از این خستگیها بتواند به مسیر بازگردد....
و ادامه میدهد: هنرستانیها هم نباید فکر کنند کنکور هنر برای آنها سختتر از دیگران است. اگر ریاضی و عربی آنها ضعیف است در عوض روح و ذات هنر را میشناسند و بهتر میتوانند در این رشته موفق شوند.
حالا کیاناز با رتبهای که کسب کرده به گفته خودش حتماً دانشجوی تهران خواهد شد و شاید دانشگاه هنر تهران مقصد بعدی او باشد. به عقیده او اصفهان برای هنرستان رفتن شهر خوبی بوده است و او شانس بزرگی داشته که در یکی از بهترین هنرستانهای این شهر تحصیل کند، اما امکانات، اساتید و رویدادهای هنری در تهران پویاتر است و او میتواند در آنجا تحصیل بهتری داشته باشد.
به زندگی فعلی، دوستان و خانواده اش که در اصفهان حضور دارند اشاره میکند، اما با اطمینان میگوید: " جاهایی لازم است برای حرفهای شدن، سختی عاطفی کشید، من هم مثل بقیه دانشجوها...."
گفت و گو از: فرشته بابائی، خبرنگار ایمنا
نظر شما