به گزارش ایمنا، محمد اسفندیاری، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در نشست علمی «یاری حسین (ع) از کوفه تا عصر مدرن» اظهار کرد: کوفیان هزاران نفر نامه به امام حسین (ع) مبنی بر بیعت فرستادند و پیکهای گوناگون به سمت امام (ع) سرازیر شد که شما به کوفه تشریف بیاورید و ما شما را یاریخواهیم کرد حتی در نامهای گفتند اگر شما امر کنید ما حاکم کوفه را بیرون میکنیم و در نماز جمعه او حاضر نمیشویم، امام (ع)، مسلم را به کوفه فرستادند و مسلم اوضاع را بررسی کرد و بعد نامه به امم نوشت که ان اهل الکوفه معک. اما درنهایت مردم، امام (ع) را همراهی نکردند؛ امام (ع) وقتی قصد داشتند به کوفه برسند سپاه یزید در بین راه، امام (ع) و اصحابشان را در بین راه محاصره کرد.
وی افزود: شیعیانی که در کوفه بودند، پا پس کشیدند و به نظر بنده سه دلیل داشت؛ اول اینکه خیلی از مسلمانان و شیعیان دنبالهرو حکومت شدند، «الناس علی دین ملوکهم»، در روایت هم بیانشده که «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم» مردم به امراء شبیهتر هستند تا به پدرانشان؛ مردم دنبال حکومت میروند و هر فردی که مخالف است بیشتر در اقلیت خواهد ماند. ضربالمثلی است که میگوید الحق لمن غلب؛ در فرانسه ضربالمثلی دارند که حق با طرفی است که قویتر است. فوکو هم معتقد است که قدرت گفتمانساز است و نظریه و ایدئولوژی تولید میکند.
تغییر گفتمان ایران باستان به گفتمان اسلامگرایی باروی پیروزی انقلاب
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: وقتی حکومت پهلوی روی کارآمد گفتمان ایران باستان را برجسته کرد و خیلی از محققان و نویسندگان ما دنبال این گفتمان رفتند و کتابها نوشته شد و وقتی جمهوری اسلامی روی کارآمد گفتمان اسلامگرایی غلبه کرد. امروز میدانیم در عربستان و بحرین و امارات افکار عمومی تابع چه چیزی هستند.
وی بابیان اینکه دلیل دیگر این بود که مردم دیدند منافع آنها از دست میرود، گفت: امام (ع) وقتی با سپاه کوفه روبرو شد فرمودند که شما به من نامه نوشتید چرا تغییر موضع دادید و آنها گفتند ما از ترس حکومت آمدهایم، حکومت، مقرری و حقوق سالیانه به مردم میداد و اگر نمیجنگیدند جیره و مواجب آنها را قطع میکرد. در قرآن کریم فرموده است: مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ اینجا بود که امام (ع) فرمودند مردم برده و بنده دنیا هستند و دین سر زبان آنهاست و آن را میچرخانند تا وقتی که زندگی آنها میچرخد و وقتی بهسختی برخورد کنند آنوقت دیندار خیلی کم خواهد شد.
اسفندیاری اضافه کرد: دلیل دیگر در ترک امام حسین (ع) از سوی مردم کوفه این بود که وقتی مردم کوفه به امام (ع) نامه نوشتند، حاکم کوفه فردی به نام نعمان بن بشیر بود که با شیعیان راه میآمد و بر آنها سخت نمیگرفت به همین دلیل مردم شجاعت بیشتری داشتند، اما وقتی امام (ع) حرکت کردند در بین راه حاکم کوفه عوض شد، یزید دید نعمان بن بشیر با شیعیان راه میآید او را تغییر داد و فرد سنگدلی به نام ابن زیاد را حاکم کرد که به شیعیان خیلی سخت میگرفت، هانی بن عروه و مسلم بن عقیل را کشت و مختار را دستگیر کرد و بر کوفه مسلط شد. مردم کوفه در دوره ابن زیاد مانند موش در برابر گرگ شدند.
چرا امام حسین (ع) را کشتند
وی با اشاره به اینکه چرا امام حسین (ع) را کشتند، اضافه کرد: این موضوع را بنده ندیدم در کتابها بحث شود و برخی افراد فقط یکسری کلیاتی را بیان کردهاند مانند اینکه دین و ولایت نداشتند و قدرتطلب و دنیاطلب بودند اما به نظر بنده باید ببینیم منطق دشمن اعم از درست یا نادرست چه بوده است؟ ما همیشه بحث میکنیم که قاتلان امام حسین (ع) چه کسانی بودند ولی باید از اینکه چه فکری باعث کشته شدن امام شد و انگیزه مخالفان چه بود بحث کنیم. ما باید از پنجره و نگاه حکومت یزید و امویان به چرایی قتل امام (ع) بپردازیم. اولین استدلال حکومت وقت این بود که اطاعت از حاکم یک دستور دینی است و مردم باید از آن تبعیت کنند، خیلیها حتی به آیه اولی الامر تمسک میکردند.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: اصل دیگر آنها این بود که همیشه میگفتند انسان باید با جماعت باشد و تکروی نکند و تفرقه ایجاد نکند و اصول سوم آنها این بود که حسین، نقض بیعت کرده است؛ هماکنون اگر شمر را از قبر درآوریم و از او بپرسیم خواهد گفت که پیامبر فرموده انشقاق در جماعت ایجاد نکنید و با عموم مسلمین باشید و دلایل دیگری که اشاره شد را خواهد آورد.
وی گفت: فردی از شمر که بهعنوانمثال داشت نماز میخواند و استغفار میکرد پرسید که تو برای چه استغفار میکنی، تو امام، کشتی و او جواب داد: حاکمان ما به ما دستور دادند و ما از آنها اطاعت کردیم، ما گناهی نکردیم؛ این منطق شمر است؛ شمر درگذشته از اصحاب امام علی (ع) و در صفین حتی مجروح هم شد، خیلیها بحث میکنند که چطور یار امیرالمؤمنین (ع) دشمن امام حسین (ع) شد و چقدر تغییر موضع داد اما به نظر بنده او تغییر موضع نداد بلکه وقتی در رکاب امام علی (ع) شمشیر زد منطقش این بود که باید از حاکم اسلامی اطاعت شود و وقتی هم در برابر امام حسین (ع) ایستاد حاکم فرد دیگری بود.
اسفندیاری ادامه داد: عمر بن حجاج از فرماندهان سپاه عمر سعد برای اینکه مردم را بسیج کند میگوید، ما باید با جماعت و اکثریت باشیم و از حاکم اطاعت کنیم و شک به خود راه ندهید برای کشتن کسی که در برابر حاکم مسلمین ایستاده است.
وی تصریح کرد: جواب ما به این اشکالات این است که بله باید از حکومت و قانون پیروی بکنیم ولی پیروی از هر فرد و حکومتی، مشروط و مقید است؛ پیامبر (ص) سپاهی را به امیری یک فرد فرستاد، فرمانده آتشی روشن کرد و خطاب به سربازانش گفت داخل آتش شوید اما آنها تبعیت نکردند و بعد ماجرا به گوش پیامبر (ص) رسید و ایشان فرمودند اگر داخل آتش میشدید و به حرف او گوش کرده بودید تا قیامت در آتش بودید، گفتم اطاعت از فرمانده واجب ولی مشروط است و شرط آن این است که طاعت نباید در معصیت خدا باشد.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: بنابراین منطق شمر با منطق رسولالله (ص) مخالفت دارد زیرا حکومت باید در چارچوب دین دستور بدهد و حق ندارد افراد بیگناه را بکشد؛ منطق دیگرشان این است که باید با جماعت باشید، بله این هم درست است ولی باز جماعتی مطلوب است که مقید و ملتزم به شریعت و حقیقت باشد نه اینکه هر جماعتی بر حق و منطبق بر شرع است.
وی گفت: از پیامبر پرسیدند این جماعت که شما فرمودید درون آنها باشید آیا هر جماعتی است و ایشان فرمودند جماعتی که بر حق باشند ولو اندک و تعداد آنها ۱۰ نفر باشد. در قرآن هم بیانشده که قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ پاک و ناپاک با هم برابر نیستند ولو اینکه تعداد ناپاکها بیشتر باشد و در انجیل هم مضمون مشابهی از حضرت عیسی (ع) نقلشده است. منطق دیگرشان این بود که بیعت نکردن با خلیفه، حرام است که ما به چند دلیل آن را قبول نداریم.
دلیل بیعت نکردن امام حسین (ع) با یزید
اسفندیاری افزود: در وهله اول امام حسین (ع) با یزید و معاویه بیعت نکرده بود که بخواهد بیعت را نقض کند، دوم اینکه یزید شایسته خلافت نبود زیرا فرد فاسق و فاجری بود و مردم هم در عمق قلب خودشان قبول داشتند؛ ضمن اینکه بیعت گرفتن برای یزید نامشروع و غیرقانونی بود و بازور و تطمیع و تهدید از مردم و بزرگان برای او بیعت گرفته شد؛ وقتی برخی به معاویه اعتراض کردند یک نفر از طرفداران اموی به مردم گفت خلیفه این است و اشاره به معاویه کرد و بعد گفت بعد از او خلیفه این است یعنی به یزید اشاره کرد و بعد گفت اگر کسی قبول نکند سرنوشتش این است و اشاره بهبه شمشیر کرد.
وی اضافه کرد: دلیل دیگر اینکه بیعت نکردن به معنای واجب التقل بودن نیست؛ در دوره امام علی (ع) افرادی بودند که بیعت نکردند اما امام (ع) با آنها کاری نداشت و وقتی مالک میخواست با آنها برخورد کند منع فرمودند. حتی با منطق خود امویان هم همینطور است؛ ولید بن عتبه حاکم مدینه بود و وقتی یزید مرد، خواست از امام حسین (ع) بیعت بگیرد اما امام امتناع فرمود؛ فردی که آنجا بود گفت گردنش را بزن ولی خود ولیدبن عتبه گفت معاذالله چرا باید گردن کسی را که بیعت نمیکند بزنم.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: دلیل دیگر اینکه وقتی امام حسین (ع) در کربلا محاصره شد به او گفتند برای چه آمدی و امام (ع) اشاره به نامههای کوفیان کرد که به تعبیر امروزی، صندوق رأی بود و مردم از او درخواست داشتند. بااینحال امام فرمود حالا که مردم پشیمان شدهاند من آتشبس میدهم و حاضرم ترک مکان کنم ولی دشمنان او جنگ را بر او تحمیل کردند.
وی گفت: کشتن امام حسین (ع) دلیل روانشناختی هم داشت که البته از روی حدس بیان میکنم؛ قاتلان امام حسین (ع) عمدتاً عمربن سعد و یزید و ابن زیاد بودند؛ عمر سعد ۳۸ سال، یزید ۳۶ سال و ابن زیاد ۳۳ سال سن داشت و هر سه جوان بودند و در مورد جوانی بیانشده که جوانی شعبهای از جنون است و این سن، خطر آمیز است. در ضربالمثل عربها هم آمده که مستی جوانی از مستی شراب بدتر است. همچنین ضربالمثل دیگری هست که مستی حکومت از مستی شراب بدتر است و این جنون جوانی باعث رفتارهای جنونآمیز در برابر امام حسین (ع) شد.
اسفندیاری اضافه کرد: به همین دلیل امام علی (ع) فرمودند پناهبرخدا از وقتی که عقلانیت بر جامعه حاکم نباشد. ابنکثیر که ضد شیعه هست میگوید کسانی که امام حسین (ع) را کشتند بعد از عاشورا دچار جنون شدند، اینها نسبت به شرافت خانوادگی و فردی پیامبر (ص) احساس حسادت میکردند و نفس وجود و بزرگی امام حسین (ع) باعث تحقیرشان بود و انتقام گرفتند. گاهی جرم یک نفر بزرگی او هست و امام حسین (ع) بزرگترین انسان دوره خود و ادوار دیگر است.
منبع: ایبنا
نظر شما