به گزارش خبرنگار ایمنا، نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران اگرچه با دخالت کشورهای خارجی و طراحی کودتای ۲۸ مرداد به شکست انجامید، اما عرصه حضور و ائتلاف اکثریت ملت ایران در قطع دست بیگانگان از منابع خدادادی این سرزمین و نرفتن زیر یوغ دستنشاندگان بیگانگان بود.
در مسیر ملی شدن نفت نیروهای مختلفی اعم از ملیگراها، روشنفکران، روحانیون، مذهبیها، بازار و… نقش داشتند اما موتور محرکه نهضت که عامل به صحنه آوردن مردم بود، حضور شخصیتی مانند آیتالله کاشانی بهشمار میرفت. یکی از مقاطع حساسی که در صورت نبود حضور آیت الله کاشانی نهضت ملی شدن نفت با شکست مواجه میشد، قیام ۳۰ تیر بود.
استعفای محمد مصدق
بیست و پنجم تیر ۱۳۳۱ خورشیدی، محمد مصدق نزد محمدرضا پهلوی رفت و درخواست پست وزارت جنگ را کرد که این درخواست به معنی کم شدن قدرت شاه بود. این امر برای محمدرضا پهلوی گران آمد اما مصدق پس از سه ساعت گفت و گوی نافرجام با او از مقام خود، استعفا کرد.
مصدق نخست وزیر بود و برابر قانون اساسی برای اداره کشور به همراه وزرا مسؤولیت مشترک داشت و وزیر جنگ را هم رئیس دولت میبایست، انتخاب میکرد اما محمدرضا پهلوی این امتیاز را به خود اختصاص داده بود و نمیخواست صرف نظر کند و آن را از لوازم فرماندهی کل قوا میدانست و چون مصدق خود را در عین حال وزیر جنگ قرار داده بود و محمدرضا پهلوی حاضر به تسلیم نبود، در مقام استعفا برآمد. مصدق تصمیم گرفته بود تا اختیار تعیین وزیر جنگ را از محمدرضا پهلوی بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند….» واکنش محمدرضا پهلوی در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد.
نخست وزیری احمد قوام
پس از استعفای محمد مصدق، فردی جز احمد قوام یا سیدضیاء الدین طباطبایی نمیتوانست نامزد این عنوان باشد. مطابق اسناد منتشره، محمدرضا پهلوی تا این زمان به برکناری دکتر مصدق و نخستوزیری قوام یا سید ضیا که انگلیسیها و آمریکاییها پیشنهاد میکردند، مایل نبود و میخواست کار نفت به دست مصدق حل و فصل شود. این سیاست حمایت نسبی از مصدق نه از روی علاقه و موافقت با او، بلکه به سبب آگاهی از محبوبیت او نزد مردم بود.
از طرف دیگر محمدرضا پهلوی به قوام و سید ضیا اطمینان نداشت. در جراید داخلی و خارجی به طور همزمان زمزمه روی کار آمدن قوام بر سر زبانها افتاده بود. علاوه بر اینکه برخی از چهرههای مشخص منتسب به دربار مانند تاجالملوک، اشرف و علیرضا (مادر، خواهر و برادر شاه) و سیدحسن امامی رئیس مجلس از او حمایت میکردند، ساموئل فال رایزن سفارت انگلیس معتقد بود که قوام تنها شخصی است که میتواند با اوضاع فعلی مقابله کند. سفیر آمریکا هم قوام را بهترین جانشین مصدق میدانست اما محمدرضا پهلوی با توجه به سوابق قوام در دوران نخستوزیری قبلیاش با صدارت او مخالف بود و او را قابل کنترل نمیدانست.
سرانجام هرچه که بود، محمدرضا پهلوی به نخست وزیری قوام راضی شد و مجلس در ۲۶ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی به او رأی اعتماد داد. به این صورت که از ۴۲ نماینده که بیش از نصف نمایندگان بودند، به احمد قوام ۴۰ رأی اعتماد دادند، در حالی که این جلسه قانونی نبود زیرا حد نصاب لازم را نداشت و نمایندگان نهضت ملی جلسه دیگری داشتند.
از سوی دیگر نمایندگان فراکسیون نهضت ملی جلسه دیگری داشتند و در اعلامیه اعلام کردند "در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست، متعهد میشویم با تمام قوای خود و با کلیه وسایل از دکتر مصدق پشتیبانی نمائیم.
با وجود این بهدلیل ابراز تمایل به حدود ۴۰ نفر از نمایندگان به نخست وزیری قوام، وی لقب "اشرف" را بازیافت و نخست وزیری برای وی صادر شد. شاه که ارتش را در اختیار داشت به فرمانداری نظامی دستور داد تا اقدامات لازم را معمول دارند و با تانک و زرهپوش در خیابانها مستقر شده مجلس را احاطه کردند. اگرچه شاه در باطن با قوام موافق نبود اما در شرایطی که پیش آمده بود تسلیم نظر آمریکا و انگلیس شد.
از روز بیست و هشتم تیر قوام برای اعاده امنیت در سراسر کشور درخواست اختیارات فوقالعاده کرد و روز ۲۹ تیر از شاه خواست فرمان انحلال مجلسین را صادر کند. شاه نیز قول داد که در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلس صادر خواهد شد و به وی دستور داد جهت برقراری نظم از نیروی انتظامی استفاده کند.
قیام مردم
در ۲۸ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی، آیتالله کاشانی اعلامیهای خطاب به افسران ارتش و سربازان انتشار داد و از آنان خواست که به روی برادران خود اسلحه نکشند. روز بعد هم اعلامیه دیگری از سوی او منتشر شد که در تهییج مردم و مبارزه با قوام نقش بسیار سازندهای داشت. اعلامیه دیگری نیز از طرف نهضت ملی خطاب به سربازان و افسران ارتش و نیروهای انتظامی صادر شد. رفته رفته کارخانهها و تجارتخانهها تعطیل شدند و در خیابانهای اصلی شهر و میدان بهارستان تظاهرات به راه افتاد و مردم شعار مرگ بر قوام و زنده باد مصدق سر دادند.
در این روز مردم آمادگی زیادی پیدا کرده بودند تا روز بعد در برابر قدرت دربار و قوام به مقابله برخیزند. به همین دلیل هم در ۳۰ تیر اقشار مختلف مردم و گروههای سیاسی در میادین و خیابانهای تهران به حمایت از دکتر مصدق به تظاهرات پرداختند. در این تظاهرات که به درگیری شدید میان نیروهای نظامی و مردم منجر شد، عدهای شهید و مجروح شدند.
شرایط به گونهای رقم خورد که عدهای از نمایندگان مجلس با محمدرضا پهلوی ملاقات و خطر سقوط رژیم را اعلام کردند، محمدرضا پهلوی، قوام را از نخستوزیری معزول و فرمان نخستوزیری محمد مصدق را صادر کرد.
قیام ۳۰ تیر دولتی مردمی روی کار آورد که با اختیارات ویژه، روابط خود را با قدرتی که تا پیش از آن در تمام شئون ملک و ملت دخالت میکرد، قطع کرد. با وجود تمامی مشکلات، سیاست موازنه منفی با حمایت عمومی دنبال میشد، اگرچه رخدادهای بعدی تأسف آور و پندآموز بود. تجربه قیام ۳۰ تیر که تجلی همبستگی ملی و پیروزی اندیشه مردمسالاری بر استبداد و استعمار بود، دشمنان را به شکست اتحاد میان سران مذهبی و ملی نهضت واداشت.
این واقعه شاید تنها نمونهای باشد که در آن محمدرضا پهلوی مجبور به تمکین از قانون اساسی شد و از اختیاراتی که در دوران حکومت خود به شکل سنتی هر چند برخلاف قانون اساسی در دست داشت، به دلیل حضور مردم در صحنه و وحدت میان رهبران سیاسی چشمپوشی کرد. در اختیار گرفتن زمام امور قوای نظامی و انتظامی از طرف محمد مصدق رویدادی منحصر به فرد در تاریخ دوران پهلوی به حساب میآمد که در سالهای بعد تکرار نشد. این قیام هر چند نقطه اوج تجلی وحدت رهبران نهضت ملی شدن نفت و یکپارچگی مردم بود اما در ادامه حرکت به دلیل بی توجهی برخی از سیاستمداران و فرصتطلبی بعضی دیگر استمرار نیافت و در نهایت به شکنندگی انجامید.
نظر شما