به گزارش خبرنگار ایمنا، به فیلمهای مورد علاقهتان فکر کنید، چرا آنها را دوست دارید؟ چه چیزی باعث میشود بعضی از فیلمها را خوب بدانیم و بعضیهای دیگر را دوست نداشته باشیم؟ درست است که سلیقه ما نظرمان را نسبت به یک فیلم تعیین میکند اما فیلمهای خوب که با هدف سرگرم شدن سراغشان میرویم، در عواملی با هم اشتراک دارند.
علت تاکید روی سرگرمی این است که اگر فیلمی با هدفی جز این ساخته شده باشد، معیارهای خوب بودنش تا حد زیادی متفاوت میشود. تا اینجای سینماتوگراف که پابهپای هم آمدیم تا چندوچون دنیای فیلمسازی را یاد بگیریم، درباره مواد لازم برای ساخت یک فیلم خوب بهطور مفصل با هم حرف زدهایم، حالا میخواهیم بفهمیم این عوامل چطور دستبهدست هم میدهند تا ما به یک فیلم سرگرم کننده علاقه داشته باشیم.
داستان سرراست
داستانها از گذشتههای دور، در دل غارهای تاریک تا امروز، روی پردههای پیشرفته سینما دوام آوردهاند. پس میشود گفت آنچه ما را مجذوب میکند، در قدم اول فارغ از ژانر و تکنیک، یک داستان خوب است؛ داستان خوب یعنی روایت سیری که در آن شخصیت اصلی قصه تغییر میکند. حالا به فیلمهای مورد علاقهتان دوباره فکر کنید. میتوانید داستان آنها را در یک خط توضیح بدهید؟ میتوانید بگویید شخصیت اصلی در ابتدا و انتهای فیلم، چه تغییری کرده است؟
تکرارِ بهاندازه
چه کسی از قصههای تکراری و شخصیتهای تکراری و دیالوگهای تکراری خوشش میآید؟ خب هیچکس! اما معنیاش این نیست که «تکرار» در فیلمهای خوب جایی ندارد. برعکس از نظر روانشناسی ما از میزان خاصی از تکرار لذت میبریم، درواقع هنر فیلمساز این است که از این میزان فراتر نرود. تکرار در فیلم، اطلاعات مهم را به بیننده یادآوری و او را به پی گرفتن ماجرا، علاقهمند میکند.
شخصیت «کاپیتان میلر» در فیلم «نجات سرباز رایان» شغل غیرنظامیاش را پنهان میکند، درمجموع در فیلم سه بار درباره آن از میلر سوال میشود و او که میخواهد روزی به زندگی غیرنظامیاش برگردد، از گفتن شغلش سر باز میزند. تکرار، به اینصورت میتواند در خدمت فیلم دربیاید. در فیلم مورد علاقه شما چه چیزی تکرار میشود؟
شخصیتهای مزهدار شده!
شخصیتها در فیلم از طریق دیالوگ، شناسایی میشوند اما چیزی که به آنها وجهی «انسانی» و باورپذیر میدهد، «بافت» است. در فیلمهای خوب، شخصیتها زندگی فراتر از طرح داستان دارند. آنها فقط یکسری دیالوگ به زبان نمیآورند بلکه زندگیشان را به ما نمایش میدهند؛ روزمرگی و کارهای سادهای مثل پیادهروی و غذا خوردن، اضافه کردن بافت به فیلم است؛ مثل اضافه کردن ادویه به غذا. حالا باز سری به فیلم محبوبتان بزنید. شخصیت اصلی را چقدر میشناسید؟ کارگردان، او را با چه رفتارهایی به شما شناسانده است؟
سرعت مجاز
رعایت کردن سرعت مجاز در فیلم یکی دیگر از عواملی است که آن را از یک اثر خوابآور به یک تجربه عالی تبدیل میکند. در هر قصهای هم به تنش نیاز داریم و هم به لحظات آرامش و صلحآمیز؛ این تنش، لزوماً به معنی درگیری نیست و براساس ژانر فیلم، هر چیزی میتواند باشد بهشرط آنکه آرامش را در قصه مختل کند. تنش و آرامش، قرار است فیلم را به نقطه اوج و به پایان برساند؛ اگر میزان آنها کمتر یا بیشتر از حد مشخصی باشد، مخاطب بیخیال فیلم دیدن میشود. در فیلم مورد علاقه شما، تنش چه زمانی و با چه اتفاقی شروع میشود؟ کی و چطور به آرامش میرسد؟
پایان درست
یک شروع خوب، بدون پایان درست و بهموقع، ارزشش را از دست میدهد. فیلم مورد علاقه شما بعد از پشت سر گذاشتن فراز و فرودها و حل کردن چالشها، چطور تمام میشود؟ اگر پایان را از آن فیلم حذف کنید، باز هم برایتان دوستداشتنی خواهد بود؟ پایان فیلم مثل آخرین قطعه یک پازل است که اگر سر جایش قرار نگیرد، کل تصویر ناقص بهنظر میرسد. وقتی قصه تمام میشود اما سروکله «پایان» هنوز پیدا نشده است یا برعکس وقتی قصه هنوز چیزهایی برای گفتن دارد و «پایان» عجولانه از راه میرسد، فیلم از چشم مخاطب میافتد.
نظر شما