به گزارش خبرنگار ایمنا، ترکیب دلهرهآور سر و صدا با گرد و غبار در هم آمیخت. از ساختمانهای دو طرف مشرف به مسیر تظاهرات، عدهای سنگ، شیشه، فلز و خلاصه هر آنچه به دستشان میرسید، به سمت حجاج پرتاب میکردند. غافلگیری در عین بیخبری و کتک خوردن ناگهانی، سهم حاجیهایی بود که هیچ خطایی مرتکب نشده بودند. ششم ذیالحجه بود و مراسم برائت از مشرکین.
جمعیت چندهزار نفری و تلاش برای رهایی از این برزخ شرایط را سختتر کرده بود. باتوم پلیس که رحم نداشت و موج مجروحان که هر لحظه بیشتر میشد. خشم شرطهها لابهلای تیرهایی که شلیک میشد، قلب را مچاله میکرد. تیر هوایی نبود، سربازان آل سعود با گلولههای سربی، حاجیها را قربانی میکردند.
ابرهههای زمان در قامت لباس عربی آتشبیار فتنه غرب شده بودند. در کوچههای اطراف، خانههایی با درهای بسته و تعداد اندکی خانه با درهای باز، پناهی برای حجاج بود که خود را از این شرایط نجات دهند. تعدادی از جانبازان در ردیفهای جلو و روی ویلچر با دست خالی و پای بسته اسیر ظلم آلسعود شدند، درست مثل خط مقدم روزهای جنگ، جلوتر از همه، همانهایی که آمده بودند جان در راه جانان هدیه کنند و این بار با پاهای بیجان و جا مانده در خاک جنوب سینه سپر کردند و شهادت در خانه خدا روزی تعدادی از آنها شد.
حاجیها آمده بودند تا بارش باران را آنگاه که برای اولینبار نگاهشان به نگاه خانه یار گره میخورد و زیباترین اللهاکبر زندگیشان در گوش خدا زمزمه میشد، طور دیگری حس کنند نه اینکه در پنجههای آغشته به خون آلفتن گرفتار شوند. آمده بودند تا هوای غبار گرفته دل را در صفا و مروه صفا دهند نه اینکه اسیر چکمههای سربازان آلستم شوند.
آمده بودند تا دست دلشان را در دست خدا را بگذارند و گره کور بزنند تا این منظره تا همیشه در پس ذهن آنها مانا شود، نه اینکه این دیدار برایشان حج وداع شود. چه لحظهای بود وقتی چشمانشان به تار و پود آن پرده سیاه گره خورد. حتماً حلقههای اشک دور چشمهایشان را گرفت و همه دنیا بین دانه دانه حرفهای دلشان در گرداب چشم غرق شد و فقط خدا ماند.
صدای اللهاکبر و لاالهالاالله حاجیهای مظلوم ایرانی و حجاج سایر کشورها به گوش میرسید. میخواستند جنایات اسرائیل و آمریکا را به گوش جهانیان برسانند که محشر به پا و زمین غرق خون شد. خونهای پاکی که تنها جرمشان فقط و فقط اعلام بیزاری از ناپاکیهای آمریکا و اسرائیل در دل خانه خدا بود، جایی که پناه تمام بیکسیها است.
خبر این جنایت دردناک وقتی فراگیر شد، آل سعود که دستش از همه جا کوتاه بود به دروغ متوسل شد و ادعا کرد که در این حادثه توسط نیروهای آنها هیچ تیراندازیای صورت نگرفته است. دروغی که بیگمان خودشان هم نمیتوانستند باور کنند چه برسد به هزاران هزار چشم که در پس رسانهها آنچه رخ داده بود را دیدند.
در کنار خانه خدا و در کنار حق مطلق راه برای رسیدن به آسمان باز شد. شهادت از سرزمین وحی تا آسمان نصیب ۳۲۵ نفر از حجاج ایرانی شد که ۲۰۳ از آنها زن و ۱۲۲ نفر مرد بودند.
این یک صفحه از دیوان جنایات آل سعود بود که ورق خورد. جنایتی دیگر صبح روز عید قربان سال ۱۳۹۴، دهم ذیالحجه و همزمان با حرکت حجاج برای رمی جمرات به سوی سرزمین منا رخ داد. به فرمان آلسعود مسیر اصلی حرکت زائران ایرانی، هندی و پاکستانی بسته شد و آنها مجبور به حرکت از مسیر حجاج عرب و کشورهای آفریقایی شدند. قیامتی دیگر رخ داد و ازدحام جمعیت و فشار به قدری زیاد شد که زائران یکییکی میافتادند و زیر دست و پا له میشدند و اینبار شهادت رزق ۴۶۴ حاجی ایرانی شد.
پشت نقابهای دروغین و نمازهایی که قبلهاش مشخص نیست و خدایی که فراموش کردهاند و خونهایی که در عبادت بندگان خدا ریختهاند، بیشک سقوط نصیب آل سعود خواهد شد.
نظر شما