پرواز سردار گمنام، یک قدم مانده به فتح

سردار «محمود شهبازی»، فرمانده سپاه همدان و جانشین فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در عملیات‌های بزرگ فتح‌المبین و بیت‌المقدس جزو شهدای شاخص و گمنامی است که تا اواخر دهه ۸۰ در اصفهان نامی از او نبود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید «حاج‌محمود شهبازی دستجردی»، یکی از سرداران بزرگ هشت سال دفاع مقدس بود که نامش کمتر از آنچه حق او بوده است، بر زبان‌ها جاری شده و به گوش‌ها رسیده است؛ جوان نخبه اصفهانی که پیش از انقلاب، دانشجوی دانشگاه علم‌وصنعت بود و پس از آن، یکی از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی شد، مردی که با شروع جنگ راهی همدان شد و فرماندهی سپاه این شهر را بر عهده گرفت.

او همچنین به همراه دو رفیقش، حاج‌محمدابراهیم همت و حاج‌احمد متوسلیان، تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) را پایه‌گذاری کرد. سردار شهبازی پس از جان‌فشانی‌های بسیار در عملیات «الی بیت‌المقدس» درست یک روز مانده به فتح خرمشهر به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید، چند روایت از زندگی سراسر ایثار و جوان‌مردی سردار شهید حاج‌محمود شهبازی، فرمانده سپاه همدان و قائم مقام تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به نقل از علی هاشمی، نویسنده کتاب «مردی با چفیه سرخ» است.

دل‌ها را صید می‌کرد

خیلی ساده وسط دو نماز، یکی دو تا از جملات قصار امیرالمؤمنین (ع) را می‌خواند و تفسیر می‌کرد. استاد نهج‌البلاغه بود. زمانی که شروع به صحبت می‌کرد، چشم و گوش که هیچ! گویی تمام سلول‌های بدن ما در وجود و کلام این مرد حل می‌شد! این‌طور دل‌ها را صید می‌کرد. (راوی: سالار آبنوش)

تدریس نهج‌البلاغه در حوزه

یک نفر از کادر منافقین همدان بود که با شهبازی بحث و مناظره کرد. این فرد منافق، طوری کم آورده بود که به‌قول معروف راضی بود، اعدام شود، اما با محمود مناظره نکند، چون واقعاً کم می‌آورد. شهبازی انگار کتاب کارل مارکس را که یک کتاب قطور است، از خود آن‌ها بهتر خوانده بود.

بسیاری از نیروهای سپاه هم آن موقع تعجب می‌کردند که محمود در این سن و سال، چطور به این‌گونه مطالب این‌قدر مسلط است یا چه‌طور به قرآن و نهج‌البلاغه این‌قدر تسلط دارد، من با سیدمحسن سماوات گاهی حوزه علمیه همدان می‌رفتیم، در آنجا می‌دیدم که شهبازی به طلبه‌ها نهج‌البلاغه درس می‌دهد. (راوی: حمید حسام)

پست و مقام برای او ارزشی نداشت

او با اینکه در عملیات فتح‌المبین، قائم‌مقام فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود، اما برای عملیات الی بیت‌المقدس با توجه به اهمیت عملیات، مسئول شناسایی تیپ شد. پس می‌توان فهمید که پست و مقام برای او هیچ ارزشی نداشت و فقط در پی این بود که رضای خدا در چیست. (راوی: شهید حسین همدانی)

نقش حساس حاج‌محمود در شناسایی‌ها

محمود شهبازی در عملیات الی بیت‌المقدس نقش اصلی را در شناسایی داشت، بعضی روزها که من او را سوار ماشین می‌کردم که به مقر خودمان بازگردیم، می‌گفت: مستقیم پیش حسن باقری در قرارگاه برویم، حتی قبل از اینکه گزارش را به حاج احمد متوسلیان بدهد. شهید باقری در قرارگاه منتظر بود که گزارش حاج‌محمود را بشنود. حاج‌محمود را جلوی قرارگاه پیاده می‌کردم، اما داخل قرارگاه نمی‌رفتم. بارها دیده بودم که شهید باقری، او را بدرقه می‌کرد یا زمانی که به قرارگاه می‌رفتیم، به پیشواز حاج‌محمود می‌آمد که زودتر اخبار را از او بگیرد. من حس می‌کردم که واقعاً نتیجه شناسایی‌های محمود برای عملیات بسیار مهم است. قرار بود تیپ ۲۷ با ۱۱ گردان وارد عمل شود و شاید مهم‌ترین منطقه‌ای بود که می‌خواست در دل دشمن، رخنه ایجاد کند، به همین جهت شهید باقری روی شناسایی این منطقه بسیار حساس بود. (راوی: سعید بادامی)

عبور از کارون

ما برای شناسایی غرب کارون باید از رود عبور می‌کردیم و بیش از ۱۶ کیلومتر را در زمین‌هایی که بعضاً باتلاقی و پر از خار و خاشاک بود، پشت سر می‌گذاشتیم و به اهداف می‌رسیدیم و دوباره همین مسیر را باز می‌گشتیم. گاهی حدود ۱۶ ساعت کفش یا پوتین از پایمان خارج نمی‌شد. البته این وضعیت گروه ما و شناسایی‌های گردان مسلم بود، در صورتی‌که حاج‌محمود باید همراه همه گروه‌ها و برای گردان‌های مختلف و تمام محور، گروه‌های شناسایی را همراهی می‌کرد. (راوی: شهید علی خوش‌لفظ)

فرماندهی ۱۱ گردان

تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) برای عملیات الی بیت‌المقدس دو محور عملیاتی داشت، محور محرم و محور سلمان. محور محرم با شش گردان وارد عمل شد و محور سلمان با پنج گردان. فرمانده محور محرم، محسن وزوایی بود و فرماندهی محور سلمان، بر عهده حاج‌محمود شهبازی قرار داشت.

وزوایی، همان روز اول عملیات شهید شد. در ادامه و در مرحله دوم و سوم عملیات، علاوه بر مباحث شناسایی، هدایت عملیات نیز با شهبازی شد. اگر تمام مکالمات بی‌سیمی عملیات الی بیت‌المقدس را گوش کنید، متوجه می‌شوید که هدایت گردان‌ها و واحدهای تیپ ۲۷ عمدتاً بر عهده حاج‌محمود شهبازی است. او در بحبوحه عملیات با اکثر فرماندهان گردان‌ها مکالمه بی‌سیمی دارد. بعضی جاها خودش در کنار فرمانده گردان داخل خط و حین درگیری است! اینها همه حکایت از این دارد که او در تمام مراحل عملیات تا زمان شهادت هدایت ۱۱ گردان را بر عهده داشته است، هدایت ۱۱ گردان یعنی هدایت یک لشکر. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد! (راوی: حمید حسام)

چفیهِ سرخ آغشته به خون

مرحله چهارم عملیات آغاز شده بود و یگان ما به سمت پل نو و نهر عرایض و داخل نخلستان‌ها و نهر خین پیش می‌رفت. صبح که طبق معمول با تویوتا وانت رفتم که به خط سر بزنم، شهید همت گفت: «این شهید را بردار، ببر عقب. ببر معراج شهدا.» من و علیرضا ترکمان با هم بودیم. گفتم: «آقای همت، شرمنده! ماشینِ من، ماشین تدارکات است. اگر می‌شود ماشین‌های تعاون را صدا کنم که بیاید.» خیلی جدی و با تندی گفت: «من به تو می‌گویم این شهید را عقب ببر، حرف من را گوش کن!» دیگر چیزی نگفتم.

نزدیک پیکر شهید شدم. ترکمان، چفیه سرخِ خونین را کنار زده و بالای سر شهید نشسته بود. هنوز صورت شهید را ندیده بودم. گفت: «سعید، می‌دانی این کیست؟» گفتم: «نه! مگر این شهید کیست که حاج‌همت اصرار دارد، او را زود به عقب ببریم!» گفت: «حاج محمود»، باورش برای من خیلی سخت بود! همان‌جا زانوهایم خم شد و نشستم. (راوی: سعید بادامی) 

کد خبر 576994

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.