به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس چکیده مقالهای از کاوه حاجعلی اکبری، کارشناس شهرسازی، فرسودگی در محلات شهری نمایانگر افت کیفیت زندگی و شکلگیری مجموعهای از مشکلات اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی در محله است؛ بنابراین، مواجهه با فرسودگی در سطح محله باید منجر به بهبود وضعیت موجود در تمام ابعاد بهصورت یکپارچه و متوازن شود که این رویکرد که تحت عنوان «توسعه اجتماع محلی» یا «توسعه محلهای» قابل تبیین است، بر تمام ابعاد زندگی دلالت دارد و به معنای توانایی اجتماعات محلی در بهرهبرداری از منابع طبیعی، انسانی و اقتصادی است.
بررسی و تحلیل محتوای منابع و تجارب موجود در خصوص توسعه محلهای نشان میدهد که این موضوع از دو جنبه محتوایی و روندکاری برخوردار است که جنبه محتوایی، دربرگیرنده ابعاد کالبدی، اقتصادی و اجتماعی بوده و معیارهایی همچون مسکن عادلانه، محیط زیست سالم، کسبوکار، امنیت و مشارکت مردمی را شامل میشود و جنبه روند کاری در ارتباط با بعد حکمروایی شهری مطرح شده و به معنای آموزش و آگاهی شهروندی، وجود حق برنامهریزی در سطح محله و جایگاه رسمی اجتماع محلی و سازمانهای توسعه اجتماع در سازوکار تصمیمگیری است.
بنابراین چارچوب توسعه محلهای در محلات باید در عین حال که اصول، اهداف و راهبردهای «راهنمای» توسعه محلهای را تبیین کرده و مولفهها، شاخصها و سنجههای ارزیابی آن را ارائه میدهد، فرایند برنامهریزی برای دستیابی به اهداف را نیز تعیین کند؛ فرایندی که مبتنی بر ویژگیهایی همچون دربرگیری، همهجانبهگری، مشارکتانگیزی و انعطافپذیری تعریف میشود.
تأثیر بسترها بر کاهش فرسودگی محلات
با توجه به اینکه محلات شهری از موجودیتی ایستا برخوردار نیستند و به تدریج و در طول زمان دچار فرسودگی میشوند، این فرسودگیها تحت عنوان آسیبپذیری، ناکار کردی، نداشتن مزیت، محرومیت، اسکان اقشار کمدرآمد و نواحی فقر مورد اشاره قرار میگیرد و میتواند به خروج ساکنان قدیمی از محله، اسکان گروههای کمدرآمد، فرسودگی مسکن و فضای عمومی و شکلگیری رفتار غیراجتماعی از یکسو و فقر اقتصادی و ناتوانی در نگهداری، بهسازی و نوسازی مسکن توسط ساکنان در محله از سوی دیگر، نمایانگر افت کیفیت زندگی در محله در مقایسه با محلات متعارف شهر شود و هنگامی که این تفاوت افزایش مییابد، مجموعهای از مشکلات چند بعدی همچون اجتماعی، اقتصادی و کالبدی در محله شکل گرفته و تشدید میشود.
بسترهای مختلف زمانی و مکانی و قیود متفاوت نهادی از جمله عواملی هستند که بر گوناگونی راه حلها تأثیر گذاشته و چارچوبهای محتوایی و روند کاری متفاوتی را در زمانها و مکانهای مختلف برای رویارویی با مشکل فرسودگی در نواحی و محلات ایجاد کرده است.
در کشور تعریف و شناسایی عرصههای بافتهای ناپایدار و فرسوده شهری در دهه ۱۳۸۰ با تمرکز بر جنبههای کلیدی عملکردی آغاز شد و بهطوری که آسیبپذیری بنا در مقابل مخاطرات طبیعی، مساحت پلاک و عرض گذر بهعنوان تنها شاخصهای اندازهگیری و تعیین محدودههای فرسوده قابل شناسایی است؛ این موضوع نشان میدهد که شناسایی بافتهای فرسوده شهر بدون در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر شکلگیری فرسودگی از یکسو و مبتنی بودن آن بر شاخصهای یکسان از سوی دیگر، تفاوتهای گونهشناختی و ویژگیهای خاص محلات مختلف را مورد توجه قرار نداده است.
«نوسازی شهری» و اثرات مثبت آن بر کاهش فرسودگی شهری
سیاستهای «نوسازی شهری» نیز در میانه دهه جاری به پشتیبانی از ساخت مسکن تمایل پیدا کرد بهطوری که بررسی مجموعه سیاستهای اجرا شده در چارچوب اسناد فرادست نشان میدهد که پرداخت تسهیلات بانکی ارزان قیمت برای نوسازی مسکن، معافیت از پرداخت هزینه عوارض ساخت مسکن و اعطای تراکم تشویقی برای تجمیع و نوسازی مسکن مهمترین راهکارهای پیشنهاد شده از طرف سیاستگذاران ملی و شهری است؛ ویژگیهای مشترک این سیاستها در این است که سرفصل سکونت را از پیکره محلات جدا کرده و بدون در نظر گرفتن آن با سایر کارکردها، در پی تشویق تخریب و ساخت مجدد واحدهای مسکونی هستند که در نتیجه آن محلات دچار فرسودگی شهری نه تنها با رویکردی جامع و یکپارچه، بلکه با راهکار تخریب و ساخت مسکن مورد مداخله قرار میگیرند.
این در حالی است که شکلگیری محلات فرسوده با نداشتن مزیت، دارای جنبههای اجتماعی، اقتصادی و محیطی است و منجر به فرایند قطبی شدن و انزوای اجتماعی-اقتصادی میشود؛ برخی گروهها را از مزایای توسعه شهری بی نصیب میدارد، فقر را تداوم داده و شدت میبخشد و به طرد اجتماعی منتهی میشود که نتیجه آن رویارویی با فرسودگی در سطح محله باید به بهبود شرایط اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و سایر ابعاد به صورت یکپارچه و متوازن منجر شود؛ این رویکرد که تحت عنوان «توسعه» قابل تبیین است، بهدلیل دارا بودن بار معنایی کیفی و کمی با رشد متفاوتی همراه است و مفهوم توسعه (به جز بعد اقتصادی) بر ابعاد دیگری همچون «اجتماعی»، «سیاسی» و «انسانی» نیز دلالت دارد.
بنابراین، توسعه پایدار اجتماع محلی به معنای توانایی جوامع کوچک محلی در بهرهبرداری و استفاده از منابع طبیعی، انسانی و اکولوژیکی است به گونهای که اعضا یا اجتماعات، در حال حاضر و آینده از سطوح مناسبی در بهداشت و سلامت زندگی مطلوب، امنیت، یکپارچگی میان محیط زیست و فعالیت انسانی و اقتصادی پویا برخوردار شوند.
نتیجهگیری
با توجه به اینکه برنامهریزی اجتماعی با برنامهریزی برای هر نهاد دیگری تفاوت دارد و بهدلیل اینکه پله نخست در برنامهریزی اجتماعی تشخیص مجموعهای از اهداف و چشمانداز مشترک است، در حالی که وظیفه دیگری از انواع برنامهریزی مشخص کردن چگونگی دستیابی به اهداف مشخص شده است برای برنامهریزی از تدوین اهداف آغاز میشود.
باید توجه داشت که برنامهریزی توسعه اجتماعی هم فرایند و هم فرآورده است و این نوع برنامهریزی به روشهای گوناگونی تعریف شده است؛ بیشتر حرفهمندان، توسعه اجتماعی را بر یک برآمد میدانند و طبق تعریف این گروه، توسعه اجتماعی به معنای توسعه کالبدی اجتماعی و اقتصادی در اجتماع است و توسعه اجتماعی بهعنوان عمل نتیجه یا برآمد تعریف میشود و شامل تصمیمسازی محلی و توسعه پروگرامها است که به ایجاد مکان بهتری برای زندگی و کار منتهی میشود.
این برنامه در برگیرنده گروهی از افراد است که عمل اجتماعی برای تغییر شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیستمحیطی خود سود میبرند در حالی که بیشتر اندیشمندان توسعه اجتماعی را به عنوان یک فرایند در نظر میگیرند طبق تعریف این دست، توسعه اجتماع به معنای توانایی اجتماع برای انجام کارهای جمعی و بهبود توانایی انجام آن است؛ به عبارت دیگر توسعه بهعنوان فرآیندی برای آموزش چگونگی همکاری جهت حل مشکلات مشترک افراد عمل میکند بنابراین توسعه اجتماع باید هم بهعنوان یک فرایند و هم یک برونداد در نظر گرفته شود.
نظر شما