به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی از محمد سلطانیرنانی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه اصفهان که در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: قلم ابزار و نوشته جایگاه روشنایی است، خانه دانش است، گستره شناخت، و پدیدارکننده حقیقت است و آنجا که نوشته و نویسنده نباشد، آنجا که قلم نباشد یا باشد و سطر نکند، تاریکی نادانی و نابخردی فراگیر خواهد بود؛ همچون پیامآور حق، محمد مصطفی (ص) که به چشم خویش دید و به گوش خود شنید که بانوان را فروتر از آن میپنداشتند که بخوانند، بدانند، یاد گیرند و سخن گویند.
پیامبر اسلام همسر خویش «خدیجه» را بزرگ میداشت و در گامبهگام پیامبری خود، او را همراه داشت و دختر خویش، فاطمه را چنان آموخت که پس از وی، در مسجد به خطابه برخیزد؛ مردمان را آموزش دهد، آگاهی و هشدار که تنها راه چیرگی بر تاریکی جهالت و زنجیر ستمگری، تنها و تنها دانستن است.
زن را خلاصه در خانهداری دانستن و شوهرداری و فرزندآوری را منتهای حیات او پنداشتن، طعنه بر آفرینش حکیمانه پروردگار است و نوعی کجدهنی است به فرمان پیامآور حقّ، خوار دانستن مادر خویش است و خرد کردن خواهران و تباه کردن دختران زیرا از دامن مادر فرهیخته است که فرزندان، چه دختران و چه پسران، به ادب و دانشوری برمیخیزند و چون مادر فرصتی نیابد که بداند و بفهمد و رشد کند، فرزند از کِه خواهد آموخت و بر چِه خواهد دست یافت؟!
برکنار نهادن بانوان از دانش و بینش و شناخت و فرهمندی، تباه کردن یک انسان است و ویران ساختن بنیانی خداوندی است. در عرصه علوم دینی؛ تفسیر قرآن کریم، فقه و معارف، نخست بانوی ایرانی نامدار نصرتبیگم امین (۱۲۷۴-۱۳۶۲ ش) است. نیافتم بانویی را که توفیق یابد قرآن کریم را به تمام تفسیر نویسد؛ بسیار مردان و زنانی در اصفهان هستند که در بانو امین، لطف مادرانه و علم بهتحقیق و پیراستگی علوی و والایی فاطمی را دیده بلکه به جان دریافته بودند. در میان شنوندگان سخنش و آموختگان محضرش، بیش و پیش از همه، بانو زینبسادات علوی همایونی جای دارد.
بانو همایونی، فرزند سیدرحیم در سال ۱۲۹۶ شمسی چشم به جهان گشود، ۱۵ ساله بود که به حلقه درس بانو امین راه یافت و از همان زمان، تا گاه درگذشت بانو، همواره همراه و همنشین وی بود. ادبیات عربی، فقه، کلام و فلسفه آموخت. در سال ۱۳۴۳ شمسی در آزمون مدرسه سپهسالار شرکت جست و از انگشتشمار داوطلبان بود که پذیرفته شد: نخستین بانویی که در دانشکده معقول و منقول [الهیات] دانشگاه تهران جایگاه یافت. در آن زمانه، برگزارکنندگان آزمون و دستاندرکاران دانشکده پیشبینی نکرده بودند که بانویی بتواند به چنین موقعیتی دست یابد.
نبود فضای مناسب یا شاید دیگر علتها، موجب شد که بانو همایونی را بدان دعوت کنند که به جای دانشکده الهیات دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان تحصیل کند و بانو همایونی آنچه میخواست را نیافت، از تحصیل در دانشگاه انصراف داد و یک سال بعد، به پشتیبانی استاد خویش، بانو امین، نخستین مدرسه علوم دینی بانوان را در ایران با عنوان مکتب فاطمه سلامالله علیها پایه نهاد تا دختران دیگری را بیاموزد و بپروراند و گوهر جان آنان را شکوفا سازد و بسیاری همچون بانو امین و بانو همایونی پدید آیند.
بانو همایونی، هر چند برآمده از حوزه علمیه بود، اما به خوبی و درستی میدانست که آموزش، پرورش و پژوهش، باید به بهترین و کارآمدترین روشها انجام گیرد. بر این اساس، گرفتار نزاع قدیم و جدید نشد، دانستههای اصیل حوزوی خویش را به نوآوریهای سازمانیافته دانشگاهی گره زد و "مکتب فاطمه" بر پایه دانشکده الهیات سامان داد.
وی از همان آغاز بانوان جویایِ علوم دینی را ادب فارسی و دستور زبان و زبان انگلیسی نیز میآموخت. بنیاد و بنیانی که بانو همایونی در اصفهان نهاد، پس از وی در نجفآباد گذارده شد و «مکتب الزهرا» شکل گرفت و بعدها مدارسی در قم برای بانوان که به تشکیل جامعه الزهرا انجامید.
بانو همایونی ۲۷ سال (۱۳۴۴-۱۳۷۱ ش) در مکتب فاطمه تدریس کرد و شاگرد پروراند، آموخت و رشد داد و تعالی بخشید؛ بهطوری که در حال حاضر بسیاری از مدرسان حوزه و دانشگاه در گستره علوم دینی، از درسآموختگان مکتب و مدرس وی هستند که میتوان از بین آنها بانو فرشته منّانی را نام برد.
بانو زینتالسادات علویه همایونی در ۷۵ سالگی مدرسهای را که چنین پدید آورده بود به دانشآموختگان خویش سپرد و به خانه نشست تا بنویسد «سوگند به قلم، و آنچه مینویسند.» نخست کتاب استاد خویش، بانو امین، الاربعین الهاشمیه را به فارسی بازگرداند و زندگینامه وی را با عنوان «زندگانی بانوی ایرانی» نوشت.
پس از آن کتابی درباره بانوان و تواناییها و داشتهها آنان با عنوان «زن مَظهر خلاقیت الله» و کتابی در شناخت مولا امیرمومنان علی (ع) دیگر کتابی درباره بانوی بانوان فاطمه زهرا (س) و پس از این، به ترجمه کتاب ارجمند «اسرار الآیات» ملاصدرا همت گماشت و در این بین، زندگینامه خود را نیز به نام «سفرنامه علویه همایونی» نوشت تا مسافران این سرایِ چندروزه بخوانند و بدانند که چند منزلگاه در راه دارند و توشه چه نیاز خواهند داشت و دزدان راه و رهنمایان را از یکدگر بازشناسند و راه و کژراهه و بیراهه بدانند.
بانو زینتالسادات علویه همایونی در دهم تیرماه ۱۳۹۵ شمسی (۲۴ ماه مبارک رمضان ۱۴۳۷) چشم از این جهان فروبست و دیده در روی جانان گشود.
و بخوانیم که نوشت:
«هر چه بر سر طایفه نسوان رفته از جهت بیاطلاعی و ناآگاهی بوده است. بنابراین شایسته است خود در بروز ماهیت انسانی خویش بکوشیم و رشد فطری خود را غنیمت شماریم و با آمال و آرزوهای نامطبوع و هوسبازیهای مسمومکننده از دست ندهیم و سرکوب نسازیم و راه دین و تقوا را جستوجو کنیم و کتاب آسمانی یعنی قرآن شریف را بخوانیم و دستورات حیاتبخش آن را الگو و سرمشق قرار دهیم و از توجه به سخنان دلنشین، دل را روزنه نور صاحب سخن گردانیم.»
نظر شما