به گزارش خبرنگار ایمنا، حدود دو سال قبل، مأموران گشت کلانتری به پلیس آگاهی اعلام کردند که جسد نیمه سوختهای داخل خودروی زانتیا حوالی یکی از روستاهای شهر تهران پیدا شده است و مأموران پس از این گزارش، بلافاصله راهی محل شدند. در بازرسی از خودرو یک تیغ موکت بری خونی زیر پای راننده پیدا شد و چند قدم آنطرفتر از ماشین، یک پاشنه کفش و شیشه خالی نوشابه حاوی بنزین.
بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که ابتدا قربانی با ضربات جسم نوکتیزی مانند تیغ موکتبری به قتل رسیده و بعد جسد او به آتش کشیده شده است. از صورت قربانی هویت او قابل شناسایی نبود اما با استعلام پلاک خودروی زانتیا، هویت مقتول به نام اشکان برملا شد.
زمانی که خانواده اشکان، جسد را دیدند و پسر خود را شناسایی کردند شک درباره هویت مقتول به یقین تبدیل شد و مأموران با جسدی روبهرو بودند که راز قتل او را نمیدانستند.
مأموران ابتدا سراغ خانواده اشکان رفتند و در رابطه با اینکه مرد جوان با کسی اختلاف داشته تحقیق کردند. در همان بررسیهای اولیه مشخص شد که اشکان و خانواده پدری او بر سر ارثیه اختلاف داشتهاند.
اختلاف بر سر باغ موروثی بود که به پدران آنها و بعد از آن هم به اشکان و پسرعموی او حامد رسیده بود. موضوعی که شک را بیشتر به سمت حامد برد این بود که مرد جوان در میان اقوام و آشنایان اشکان دیده نمیشد و بهنظر میرسید خود را پنهان میکند.
مأموران راهی خانه حامد شدند و همسر او که رنگ و رویی به چهره نداشت در را باز کرد و گفت: شبی که اشکان کشته شد، حامد سراسیمه به خانه آمد و لباسهای خود را عوض کرد و مدارک و مقداری لباس با خود برداشت و خانه را ترک کرد. حامد در یک کارخانه کار میکند و به من گفت که کار مهمی برایش پیش آمده و از مدیر خود مرخصی گرفته است. در این مدت هم چند باری تماس گرفت اما او را ندیدم.
مأموران به بازرسی از خانه حامد پرداختند و در زیرزمین به سرنخهایی رسیدند که حکایت از دست داشتن مرد جوان در این جنایت داشت. در زیرزمین با پیراهن خونی و کفشهای کهنهای مواجه شدند که یکی از کفشها پاشنه نداشت. لباسها نیز خیلی ماهرانه جاسازی شده بود و بهسختی موفق به پیدا کردن آنها شدند.
با شناسایی هویت متهم، محلهای تردد وی زیر نظر گرفته و تلفن خانه او نیز کنترل شد. سه روز بعد، نیمهشب تلفن خانه حامد به صدا درآمد و قاتل فراری جویای احوال فرزندان خود شد. گرچه تماس کوتاهی بود اما موفق شدند رد آن را بزنند و مخفیگاه حامد را شناسایی کردند. پس از هماهنگیهای قضائی، راهی مخفیگاه شده و مرد جوان در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت شد.
حامد منکر جنایت بود و ادعا میکرد روح او نیز از این ماجرا بیخبر است. هنگامی که کفشی که پاشنهاش در صحنه قتل جا مانده بود و لباسهای خونی را به او نشان دادند، مرد جوان راز قتل پسرعموی خود را برملا کرد. او گفت: نمیخواستم اشکان را به قتل برسانم. او پسر عمویم بود و من دوستش داشتم اما ارثیه لعنتی این قتل را رقم زد.
پدربزرگم قبل از مرگ خود باغی را که زمینی بایر بود و با کمک و تلاش پدر و عمویم آباد شده بود بهصورت مساوی بین پسرهای خود که عمو و پدر من بود تقسیم میکند با این ایده که آنها برای این باغ خیلی زحمت کشیدهاند و در آخر هم باید به خودشان برسد اما پدر اشکان سر ناسازگاری برمیدارد که برای باغ بیشتر از پدر من تلاش کرده و در نتیجه باید سهم بیشتری ببرد.
پدر من هم که ماجرا را اینطور میبیند و همهچیز را به ضرر خود میداند، همین موضوع را مطرح میکند. خلاصه دعوای آنها بر سر اینکه حق آنها بیشتر از نصف است شروع میشود و باغ در حقیقت عامل اصلی قتل اشکان شد. فردای آن روز پدربزرگم که کلید حل این مشکل بهدست او بود فوت میکند و ریشسفیدان هم نمیتوانند کاری کنند.
پدرم نیز طی این سالها مدام این موضوع را به گوش ما میخواند که سهم او بیشتر از سهم برادر او است. روز حادثه همراه اشکان به باغ رفته بودیم و در راه بازگشت ماجرای سهم را مطرح کردم. میخواستم هر چه زودتر تکلیف باغ مشخص شود اما اشکان زیر بار نمیرفت و من که از رفتار و صحبتهای او عصبانی شده بودم و دلم میخواست که نتیجه ماجرا با برد من همراه باشد.
نمیدانم چه شد که ناخواسته داشبورد را باز کردم و ناگهان چشمم به تیغ موکتبری افتاد که داخل آن بود. با دیدن تیغ موکتبری، فکری در ذهنم نقش بست. آن را برداشتم و به سمت اشکان گرفتم و او را تهدید کردم که اگر از خر شیطان پیاده نشود بد خواهد دید. میخواستم اشکان را بترسانم و اشکان هم با دیدن تیغ شروع به تمسخر من کرد که جرأت نداری و نمیتوانی این کار را بکنی.
من که عصبانی بودم با حرفهای اشکان عصبانیتر شدم. در یک لحظه انگار خون به مغزم نرسید و تنها چیزی که به من دستور داده میشد این بود که با تیغ موکتبری به او حمله کنم. اشکان بهسختی نفس میکشید اما زنده بود، نمیدانم چرا بهجای اینکه به او کمک کنم به فکرم رسید اگر او زنده بماند هم فامیل از ماجرا باخبر میشوند و هم برای من دردسر میشود.
از سوی دیگر فکر میکردم با مرگ اشکان، موضوع باغ موروثی هم پایان مییابد. با این تفکرات دوباره به اشکان ضربه زدم و بعد هم برای اینکه رد و سرنخی از خود بهجا نگذارم، مقداری از باک ماشین بنزین کشیدم و آن را آتش زدم. هنگام فرار، پایم در گل، گیر کرد و پاشنه کفشم داخل گل جا ماند. آنقدر عجله داشتم که بهتنها چیزی که فکر نمیکردم پاشنه جا مانده کفشم بود.
با اعتراف مرد جوان به قتل پسرعموی خود، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و روانه زندان شد و با همین پاشنه بهجامانده در صحنه قتل راز این جنایت خانوادگی فاش شد.
واژگونی تانکر حامل سوخت
لطیف صادقی فرماندار ویژه دهلران با اشاره به واژگونی تانکر حمل سوخت در محور دهلران به اندیمشک اظهار کرد: بلافاصله اورژانس، راهداری و پلیس راه به محل وقوع حادثه اعزام شدند.
وی افزود: این حادثه تنها یک مصدوم داشت که پس از اقدامات درمانی و حمایتی اولیه توسط آمبولانسهای اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان شهدا اعزام شد.
فرماندار ویژه دهلران با اشاره به اینکه این حادثه در حدفاصل روستای پتک دیناروند و بربیجه اتفاق افتاد، ادامه داد: مراقبتهای لازم در محل انجام و اقدامات لازم در دستور کار است. رانندگان از توقف در محل حادثه به دلیل احتمال نشست گاز خود داری کنند.
جاسازی حشیش در بار هندوانه
سردار عباسعلی محمدیان فرمانده انتظامی البرز اظهار کرد: درپی تعامل اطلاعاتی مأموران مبارزه با مواد مخدر استانهای البرز و زنجان مشخص شد یکی از قاچاقچیان سابقهدار مواد مخدر اقدام به خریداری مقدار قابل توجهی ماده مخدر حشیش کرده و در پوشش بار هندوانه درحال انتقال آن به استان البرز است.
وی افزود: در ادامه مأموران با رصد اطلاعاتی مسیر حرکت کامیون حامل مواد مخدر، آن را به میدان میوه و تره بار شهر کرج هدایت و در یک عملیات غافلگیرانه راننده را دستگیر و خودرو را به پلیس مبارزه با مواد مخدر استان منتقل کردند.
فرمانده انتظامی استان البرز ادامه داد: در بازرسی از کامیون توقیف شده، ۲۵۰ کیلوگرم حشیش که در بین هندوانهها جاسازی شده بود کشف شد.
وی با اشاره به تشکیل پرونده و معرفی متهم به مراجع قضائی، خاطرنشان کرد: برای ریشه کن کردن معضل مواد مخدر در کشور، نیاز است تا عموم مردم خود را در این زمینه مسئول بدانند و هرگونه اخبار و اطلاعاتشان در زمینه قاچاقچیان مواد مخدر را در اختیار پلیس قرار دهند.
مرگ تبعه افغانستانی در اثر سقوط در چاه آب
جلال ملکی سخنگوی سازمان آتشنشانی شهر تهران از فوت یک نفر در اثر سقوط در یک چاه واقع در سعادتآباد خبر داد و اظهار کرد: ساعت ۱۳:۴۲ ظهر امروز یک مورد حادثه سقوط داخل چاه در سعادت آباد، خیابان علامه جنوبی به سامانه ۱۲۵ سازمان آتشنشانی شهرداری تهران اطلاع داده شد.
وی افزود: بلافاصله دو ایستگاه همراه با تجهیزات پشتیبانی به محل حادثه اعزام شدند و آتشنشانان در مدت زمان چهار دقیقه به محل حادثه رسیدند و مشاهده کردند که در یک پروژه ساختمانی که در مرحله گودبرداری است، در گوشهای چاهی به عمق چهار مترو حفر شده بود که داخل آن نیز آب وجود داشت.
سخنگوی سازمان آتشنشانی شهر تهران ادامه داد: یک کارگر حدود ۲۶ ساله با تابعیت افغانستان به داخل چاه سقوط کرده بود و در انتهای چاه در داخل آب غوطهور بود. آتشنشانان با رعایت احتیاط لازم عملیات را آغاز و فرد را از داخل چاه خارج کردند که به تأیید عوامل اورژانس جان خود را از دست داده بود.
انهدام باند قاچاق سلاح
سردار یحیی حسین خانی فرمانده مرزبانی استان آذربایجان غربی اظهار کرد: مرزبانان هنگ مرزی ارومیه در راستای انسداد کامل نوار مرزی و مبارزه بیامان با قاچاق سلاح و مهمات، با اشراف اطلاعاتی دقیق مبنی بر ورود سلاح غیرمجاز به کشور، موفق شدند از ورود محموله سلاحهای غیرمجاز شکاری به داخل کشور جلوگیری کنند.
وی افزود: مرزبانان پس از ساعتها اجرای گشت و کمین در ارتفاعات پوشیده از برف و تحمل شرایط سخت و برودت هوا، حین رصد منطقه، محل دقیق محموله قاچاق را شناسایی و توانستند ۱۱۳ قبضه سلاح شکاری غیرمجاز را کشف و قاچاقچیان را زمینگیر کنند.
فرمانده مرزبانی استان آذربایجان غربی ادامه داد: در این عملیات یک سرباند قاچاق سلاح در منطقه دستگیر و پنج نفر از عوامل دخیل در قاچاق سلاح شناسایی و دستگیری آنان نیز در دستور کار اطلاعاتی مرزبانان قرار دارد.
شهادت مأمور ناجا در درگیری مسلحانه
سرهنگ فرشاد کاظمی فرمانده انتظامی شهرستان ماهشهر اظهار کرد: درپی وقوع سرقت مسلحانه از منزلی با پوشش لباس نظامی و متواری شدن سارقان، مأموران پلیس آگاهی با رصد و پایش اطلاعاتی محل اختفای اعضای باند سارقان را در یکی از مناطق سربندر شناسایی کردند.
وی افزود: مأموران پلیس با هماهنگی قضائی به محل اعزام شدند که در این عملیات سارقان به محض مشاهده پلیس اقدام به تیراندازی کردند و در آتش متقابل یکی از سارقان به ضرب گلوله به هلاکت رسید.
فرمانده انتظامی شهرستان ماهشهر خاطرنشان کرد: در این درگیری مسلحانه استوار یکم مصطفی رفیع زاده بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در این عملیات دو نفر دیگر از اعضای این باند دستگیر و یک قبضه سلاح کلاشینکف و یک قبضه کلت کمری از متهمان کشف شد.
نظر شما