به گزارش خبرنگار ایمنا، چندی پیش نخستوزیر پاکستان پس از مردود اعلام شدن طرح عدم اعتماد علیه خود، پیشنهاد انحلال پارلمان را به ریاست جمهوری پاکستان ابلاغ کرد.
«عمرانخان» ساعاتی پس از پایان جلسه پارلمان از مردم پاکستان خواست تا خود را برای انتخابات زودهنگام پارلمانی آماده کنند.
وی به طور تلویحی خطاب به عناصر پشت پرده مداخله خارجی در امور داخلی پاکستان گفت که باید مردم پاکستان تصمیم بگیرند که چه دولتی قدرت را در کشور به دست داشته باشد.
در همین حال اپوزیسیون پاکستان مردود اعلام شدن طرح عدم اعتماد علیه نخستوزیر توسط ریاست مجلس را یک اقدام غیرقانونی خواند و اعلام کرد: «جناح مخالف علیه دستورالعمل امروز ریاست مجلس به دیوان عالی پاکستان شکایت خواهد کرد.»
رئیس حزب مردم پاکستان نیز مدعی شد که اقدام عمرانخان برای طرح پیشنهاد انحلال پارلمان ملی نیز مغایر با مفاد قانون اساسی است.
عمران خان که به علت استقلالگرایی و گرایش به قدرتهای شرقی بامداد روز ۲۱ فرودین ماه ۱۴۰۱ برکنار شد، میتوانست شخصیتی اثرگذار در ایجاد وحدت و وفاق منطقهای علیه آمریکا باشد و تحریمها علیه روسیه، چین و ایران را تا حد بسیاری بیاثر کند و قدرت خود را در پیشبرد اهداف ضداستعماری نسبت به غرب تداوم بخشد.
ناتو و اعضای مثلث عبری_ عربی _غربی زمانی که احساس کردند این خطر در منطقه علیه آنها وجود دارد سعی در پاکسازی و استحاله آن کردند و این تنها راهی است که میتوانستند اهداف استعماری خود را در منطقه توسعه دهند و قدرتهای شرقی را درگیر کنند. مثلث نامبرده یا میتواند استحاله انجام بدهد یا میتواند آن را حذف کند. در ابتدا طرح ترور و سپس روند قضائی و قانونی با داشتن لابیهای مخصوص جهت حذف عمران خان از صحنه قدرت صورت گرفت.
با توجه به اینکه این اقدامات پس از هفدهمین نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی درباره افغانستان رخ داده است، میتوان این مهم را مد نظر داشت که واکنش آمریکا به کنشگریهای ایران در منطقه به دلیل جنبشهای آزادیبخش و بیداری اسلامی بوده است. ایران و کشورهای همسو با جنبشهای بیداری اسلامی باید به تشویق و رهبری جنبشهای مردمی علیه این اقدامات در خاک کشورهای مذکور بپردازند و به صورت لیدرشیپ و رهبری جریانهای مخالف با غرب و بر اساس منافع ملتهای مسلمان اقدامات الزام جهت فشار آوردن بر لابیها و شکستن قدرت مقابل اقدام کنند.
برای بررسی عزل عمرانخان، نخست وزیر پاکستان با محسن روحیصفت، کارشناس مسائل خاورمیانه به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
ریشههای عزل عمرانخان چیست؟
احزاب قدرتمندی از بدو تشکیل کشور پاکستان وجود داشتهاند، در ابتدا و در بدو تشکیل پاکستان حزب مسلم لیگ بود، این حزب قبل از آن در هند قرار داشت؛ هندی که هنوز تحت مستعمره انگلستان بود. وقتی پاکستان و هند دو کشور مستقل از انگلستان شدند در ادامه حزب مسلم لیگ و به دنبال آن مردم در پاکستان فعالیت کردند و در طول تاریخ پاکستان در صحنه سیاسی فعال بودند.
با توجه به اینکه از ابتدای تشکیل پاکستان درگیری و جنگ بر سر موضوع کشمیر با هندوستان شروع شد ارتش نقش مهمی در کشور داشت و بعد از آن دخالتهای ارتش موجب شد تا حدودی بنگلادش از پاکستان جدا شود.
حزبی که در انتخابات رأی آورد مورد نظر مردم پاکستان شرقی بود، اما در آن زمان ارتش اجازه نداد حزب به قدرت برسد و آنها هم بنگلادش را از پاکستان جدا و به کشوری مستقل تبدیل کردند؛ در طول ادامه حیات پاکستان ارتش به دلیل اینکه با تجاوزهای خارجی مقابله میکرد از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
طی چندسال گذشته پاکستان شاید ۴۰ درصد قدرت خود را از ارتش و ۶۰ درصد دیگر را از حزب مردم و حزب مسلم لیگ گرفته است. آن زمان حزبی که قدرت را از طریق آوردن اکثریت آرا در پارلمان دوره پنج ساله و حمایت ارتش از حزب رقیب به دست میگرفت، سعی میکرد حزب مقابل را قبل از اتمام دوره پنج ساله برکنار کند.
به یاد دارم یکی از نخست وزیران هند میگفت، در پاکستان عوض شدن نخستوزیر مانند عوض کردن کت و شلوار است و این موضوع ادامه پیدا کرد تا دوره پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان که کودتای نظامی قدرت را به دست گرفت و ۱۱ سال به عنوان رئیس جمهور حکومت کرد. بعد از مشرف دموکراسی در پاکستان شروع به فعالیت کرد و اکنون شاهد هستیم که عمرانخان عزل شد و احزاب پارلمانی قدرت را به دست گرفتند.
شکست حزب سیاسی عمرانخان ناشی از چیست؟
ارتش در انتخابات چهار سال پیش به دنبال این بود که از دست دو حزب مردم و مسلم لیگ رهایی پیدا کند زیرا همیشه یکی از آنها قدرت را به دست میگرفت. سپس حزب سومی برای نخستین بار در تاریخ سیاسی پاکستان شروع به کار کرد که در رأس آن عمرانخان قهرمان پاکستان بود.
حزب عمرانخان چندان سابقه فعالیت حزبی و ساختار محکمی نداشت و افرادی که منصوب در احزاب دیگر بودند جدا شدند و به این حزب پیوستند و توانستند با حمایت ارتش قدرت را به دست بگیرند و باز هم بروکراسی حزبی تاکنون ادامه پیدا کند. به نظر میرسد که ماه عسلی که بین ارتش و حزب عمران خان در چهار سال گذشته بود تمام شده است و دو طرف به اختلاف خوردند.
اول اینکه عمران خان سعی کرد که در سیاستهای خود نسبت به مسائل جهانی نوعی توازن و واکنش مثبت نشان دهد، چون پاکستان همیشه در بلوک طرح بوده یعنی از بدو تأسیس تاکنون در بلوک آمریکا بوده است.
در موضوع اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی، شاهد بودیم که آمریکا و غرب از طریق پاکستان به جنگ ارتش شوروی رفتند و متحدان نیز کمک کردند و توانستند شوروی را وادار کنند که در سال ۱۹۸۹ از افغانستان خارج شود.
پس از آن موضوع پاکستان برای غرب کمرنگ شد و دوباره موضوع بنلادن و حمله القاعده به برجهای دوقلو پیش آمد و پاکستان دوباره اهمیت پیدا کرد و سپس آمریکا و پاکستان به مقابله با القاعده در افغانستان رفتند.
ارتباط پاکستان با آمریکا از بدو تأسیس تاکنون چگونه بوده است؟
پاکستان همیشه یار آمریکا بوده و سعی میکرده است بیشترین منافع را برای خود حفظ کند. اینگونه نبوده است که همه منافع را به آمریکا بدهد بلکه بیشتر منافع را برای خود حفظ میکرده و تنها آمریکا را همراه خود داشته است.
اخیراً عمرانخان تلاش میکرد تمایل کشور پاکستان به آمریکا را کاهش دهد و بین دو قطب که اکنون به عنوان جنگ طرح دو مطرح مانند چین و روسیه و نیز آمریکا و اروپا سیاست موازنهای داشته باشد، همان سیاستی که اکنون اردوغان رئیس جمهور ترکیه بازی میکند و علیرغم اینکه عضو ناتو است، اما با روسها و چینیها ارتباطات بسیار خوبی دارد و میانجی موضوع اوکراین شده است.
البته این موضوع برای آمریکاییها خوشایند نبود زیرا پاکستان مانند ترکیه از جایگاهی برخوردار نبود که بتواند نقش خوبی را ایفا کند. اختلاف بین ارتش و عمرانخان بر سر مسائل داخلی را میتوان از جمله دلایل برکناری وی از سمت نخست وزیری پاکستان دانست، همچنین یکی دیگر از مسائلی که معمولاً ارتش در آن دخالت میکرد بر سر انتصاب رئیس آی اس آی و عملکرد این نهاد در افغانستان بود که با یکدیگر اختلاف داشتند. همچنین بر سر موضوع هند اختلاف نظری میان آنها به وجود آمد.
در حال حاضر آیا حمایت ارتش نسبت به حزب عمرانخان از بین رفته است؟
به نظر میرسد حمایتی که ابتدا ارتش به حزب داشت، از بین رفته است. آنها بر سر داشتن پایگاههای نظامی آمریکا از طریق پهپاد از خط پاکستان به افغانستان اختلاف نظرهایی داشتند. از اینرو حمایت ارتش از عمرانخان برداشته شد و ۱۷ نفر از افرادی که در پارلمان از عمرانخان حمایت میکردند حمایت خود را قطع کردند و این دولت از محبوبیت افتاد.
عمرانخان سعی کرد با تهییج مردم قدرت خود را حفظ کند از این جهت رئیس جمهور پاکستان هم با وی همکاری و پارلمان را منحل کرد.
پاکستان یک نهاد دموکراتیک و قوی است یعنی این یک نهاد تازه تأسیس نبوده و میراث ۲۰۰ ساله است که در دو زمینه دموکراسی و بروکراسی و دولت داری حکومت میکند، بهرغم اینکه رئیس جمهور پارلمان را منحل کرد آنها هم متوسل به دادگاه عالی شدند و این دادگاه مجلس را دوباره برقرار کرد و رأی بیاعتمادی به عمرانخان داده شد.
اما به نظر میرسد عمرانخان هم دست از تلاشهای خود برای اینکه نقش مستقلی در سیاست پاکستان داشته باشد برندارد و سعی کند از طریق مبارزههای سیاسی، خواستههایی که دارد و مهمترین آنها کاهش نقش ارتش در سیاستهای داخلی و خارجی پاکستان است را بتواند ادامه دهد.
نظر شما