به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، این روزها اغلب مردم دنیا به واسطه جنگ، پاندمیها، تغییرات اقلیمی، بیعدالتی، فقر و فساد، وضعیتهای آشفتهای را تجربه میکنند که مقاومت افراد مختلف در این شرایط متفاوت است؛ همین موضوع، پیامدهای روانی متفاوتی را نیز برای آنها رقم میزند. بدون شک تشخیص اینکه چه چیزی در زندگی هر فرد اهمیت دارد، میتواند به افزایش تابآوری او در مقابل مشکلات پیشرو کمک زیادی کند؛ این در حالی است که راحتطلبی بسیاری از مردم امروز به ویژه جوانان، به کاهش آمادگی آنها در مقابل مشکلات منجر شده است.
پرسشهای پیچیده پیش روی بشر امروز
بدیهی است مشاورها و روانشناسان میتوانند به مردم در افزایش صبوری و تغییر رفتار آنها به هنگام مواجهه با آشفتگیهای زندگی نقش مهمی ایفا کنند، با این حال در نظرسنجیهای متعدد آمده است که بسیاری از این متخصصان در موقعیتهای مختلفی، از حل بحرانهای پیش روی بیماران خود، ابراز ناتوانی کردهاند.
گاهی همین بحرانها، پیامدهای مثبت زیادی را برای روانشناسان در پی دارد و به آنها کمک میکند برای حل مشکلات بیماران، دانش خود را وسیعتر کنند تا در نهایت، راهحلی برای افزایش صبوری آنها بیابند. درواقع گاهی متخصصان روانشناسی و بیماران به یک اندازه در بهبود وضعیت طرف مقابل خود سهیم هستند، به این صورت که پزشکان به درمان بیماران خود میپردازند؛ حال آنکه وضعیت افراد آشفته نیز به متخصصان در تغییر نگرش خود نسبت به زندگی و گسترش دانش کمک زیادی میکند.
به عبارت دیگر، زمانی که یک فرد در وضعیتی آشفته نظیر تجربه جنگهای مدنی قرار میگیرد و امکان از دست دادن خانواده، وطن، خانه و زندگی او وجود دارد، ذهن خود را تنها بر داراییهای باارزشتر متمرکز میکند که آگاهی یک متخصص از این وضعیت نیز میتواند نگرش او را در مورد زندگی تحت تأثیر قرار دهد. این واقعیت درباره افراد معمولی نیز صدق میکند به این صورت که افرادی که شاهد آشفتگی سایران هستند و وضعیت بغرنج آنها را میبینند، نسبت به وضعیت آرام خود بیش از قبل احساس خرسندی میکنند و میکوشند شادیهای خود را بیش از غمها ببینند.
زمانی که افراد در تلاطمهای زندگی خانواده، دوستان، خانه، وطن و کار خود را از دست میدهند، با پرسشهای پیچیده متعددی در طول زندگی خود مواجه میشوند که میتواند باقی عمر آنها را تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال از خود میپرسند: چه کسی هستم؟ خواسته دنیا از من چیست؟ ادامه زندگی خود را با انجام چه کاری سپری کنم؟
افراد صبور میکوشند پاسخ این پرسشهای پیچیده را بیابند؛ چراکه ادامه روند زندگی برای آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنها میدانند که مسئولیت زندگی بر عهده خودشان است و آنها شخصاً میتوانند ادامه زندگی را برای خود معنادار یا بیمعنی کنند. آنها همچون بسیاری از مردم دیگر، حسابهای بانکی یا موقعیت اجتماعی را باارزش تلقی نمیکنند بلکه میکوشند چالشها و سختیهای زندگی را در مسیر رسیدن به اهداف نهایی خود به حداقل برسانند و هر روز بر تابآوری خود در مقابل مشکلات پیرامون بیفزایند.
یافتن هدف به هنگام درد
اغلب روانشناسان به هنگام معالجه بیماران خود، با افرادی با دردهای مزمن فیزیکی یا روانی مواجه میشوند. افرادی که با دردهای روانی سر میکنند، اغلب کسانی هستند که در طول زندگی خود سختیهای زیادی را تجربه کرده یا عزیزانی را از دست دادهاند. این افراد در وضعیت آشفته خود با پرسشی مانند "ادامه زندگی چه فایدهای دارد؟ " مواجه میشوند و همین امر، درد روانی آنها را تشدید میکند.
گاهی نیز، بیماران دردهای مزمن جسمی را تجربه میکنند و همین امر توجه آنها را به سایر امور زندگی از بین میبرد. در این شرایط، روانشناسان از بیمار میپرسند، "چه کسانی میتوانند زندگی شما را امید دوبارهای ببخشند" یا "از زندگی چه انتظاری داری؟ "
پاسخ دادن به چنین پرسشهایی میتواند ادامه مسیر زندگی افراد بیمار را تحت تأثیر قرار دهد به این صورت که تصویر بزرگی از زندگی را پیش روی آنها قرار میدهد. در واقع متخصصان میکوشند ارزشها را در میان بیماران خود در مواجهه با درد زنده کنند و از این طریق، امید به زندگی را به آنها بازگردانند.
آگاهی از مزایای سلامت و رفاه
همیشه لازم نیست روانشناسان یا متخصصان به افراد در هنگام آشفتگی کمک کنند؛ بسیاری از مردم خود به نوشتن ارزشها به صورت مکتوب میپردازند و از این طریق، به بهبود وضعیت روانی خود کمک میکنند. شواهد حاکی است که افرادی که به ارزشها اهمیت میدهند، به مراتب کمتر از کسانی که به اتفاقات خوب در گذشته میپردازند، درد را احساس میکنند و حتی کمتر نیز بیمار میشوند. در واقع، فکر کردن به ارزشها میتواند افراد را در مسیر تلاش و صبوری بیشتر به سمت جلو پیش ببرد و موفقیتها و شادیهای بیشتری را برای آنها رقم بزند که همین امر میتواند به سهم خود در کاهش ابتلاء به بیماریهای روانی و حتی جسمی نقش مهمی ایفا کند.
نظر شما