به گزارش خبرنگار ایمنا، واژه تمدن از منظرهای مختلف بررسی و نظرات متفاوتی درباره آن ارائه شده است، اما چیزی که کاملاً واضح و مبرهن است، درهم تنیدگی تمدن و فرهنگ است. این درهم تنیدگی به حدی است که این دو مقوله را از هم جداییناپذیر و غیرقابل انفکاک کرده است.
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری، بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل باارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود. ازاینرو تمدن اسلامی، تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود که بهوسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکاملیافتهای را به بشریت تحویل داده است. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
تمدن اسلامی با نقش محوری حضرت رسول اکرم (ص)
نمونه اعلا و تمام تمدن را میتوان در اسلام تحت عنوان «تمدن اسلامی» با نقش محوری پیامبر اکرم (ص) در تأسیس اسلام و تمدن اسلامی مشاهده کرد. با رحلت آن حضرت و بعد از خلافت شیخین، با اصرار مردم، حضرت علی (ع) دوباره حکومت را به دست گرفتند و بعد از ۲۵ سال سکوت در همان مدتزمان اندک چهار سال و ۹ ماه، ما دوباره شاهد پویایی حکومت اسلامی و عمق بخشیدن به مبانی تمدن اسلامی هستیم. بهطور که میتوان گفت تجسم عینی تمدن اسلامی را در شخصیت حضرت علی (ع) و جامعهای که در آن دوره حکومتی اندک خود تصویر میکند، قابل تعریف دانست.
ازآنجا که در ادامه رسالت پیامبر اکرم (ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمههای این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ ائمه اهلبیت (ع) بهعنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیهداران فرهنگ اصیل دینی، به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها، علاوه بر تقویت پایههای فرهنگ اسلامی، آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان، بر غنای آن افزودند.
نقش بیمانند امام علی (ع) در پایهگذاری علوم اسلامی
در رأس این حرکت امامان معصوم (ع)، امام امیرالمؤمنین (ع) قرار داشت؛ شخصیتی که نهتنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول (ص) نیز رتبهای ممتاز داشت و در پایهگذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا کرد. فرزندان امام علی (ع) نیز به پیروی از او، تداومبخش این نهضت عظیم فرهنگساز بودند که این نقش را در زمان امام صادق (ع) و امام رضا (ع) برجستهتر از دوران دیگر ائمه میبینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان امام علی (ع) بر این امر اهتمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا کردند که در ادامه تلاشها و مجاهدتهای ائمه اهلبیت (ع) بوده است. وجود بیشمار علمای شیعه بهعنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهلبیت (ع) در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابلتوجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.
علی بن ابیطالب (ع) در نخستین روز حکومت خود، بهصراحت و روشنی، سیاست خود را چنین بیان کردند: «انگیزه من از حکومت احیای دین و برقراری قسط و عدل در جامعه است و روش من همان سیره رسول اکرم (ص) خواهد بود. مولیالموحدین، علی بن ابیطالب (ع) پیش از هر اقدامی، درصدد احیای دین و ارزشهای معنوی در حوزه اسلامی برآمد. علی (ع) برای تحقق این سیاست به دو صورت "تقویت جرینهای مثبت و سازنده" و "مبارزه با جریانهای انحرافی" اقدام کرد.
تقویت جریانهای مثبت و سازنده
زمینهسازی، تقویت و تحرک برای جریانها، سازمانها و گروههایی که در جهت مثبت و خیر هندیکی از سیاستهای مهم در حکومت حضرت علی (ع) بود زیرا لازمه حاکمیت و گسترش معروف وجود زمینههای مساعد است؛ بنابراین آن حضرت (ع) بهطور مستمر، ازلحاظ مادی و اداری این موضوع را مورد توجه قرار میداد و بهعنوان یک سیاست ثابت، در کلیه برنامهریزیها آن را در نظر داشت.
از سوی دیگر، آن حضرت (ع) بر عملکرد دستگاهها و مدیران و بهکارگیری خدمتگزاران لایق در امور حساس و کلیدی در جهت تقویت و گسترش ارزشهای دینی و کارهای نیک نظارت داشت.
مبارزه مستمر با جریانهای انحرافی
در هر حرکت اجتماعی، عدهای با روند اصلاح امور مخالفاند. این گروهها، اگر در نظام اسلامی به شکل منطقی با مسائل مخالفت کنند حکومت، آنها را تحمل خواهد کرد و آنها میتوانند به زندگی عادی خود مشغول باشند؛ اما اگر بخواهند عناد بورزند و در مقابل حرکتها و اقدامات نظام بایستند قطعاً باید با آنها برخورد مناسبی صورت گیرد، در غیر این صورت بهتدریج با تبلیغات و نفوذ در ارکان حکومت، مشکلات متعددی را ایجاد خواهند کرد.
اقدامات اصلاحی حضرت علی (ع)
- اصلاح نظام فکری و فرهنگ عمومی
- اصلاح مدیریت و دستگاه اجرایی
امام علی (ع) برای رسیدن به مقصود و ایجاد یک جامعه نمونه اسلامی، در این محورها فعالیت خود را آغاز کرد و در مدتی کمتر از پنج سال، توانست انحرافاتی که در جامعه دینی پدید آمده بود تا حد زیادی اصلاح و با عوامل مخرب برخورد کند. امیرالمومنین (ع) خود میفرمایند: «ما امروزه با برادران دینی خود بر سر انحرافات، کجرویها، شبهات و تأویلات باطلی که دامنگیرشان شده، در حال جنگ هستیم.
بهطورکلی ائمهاطهار (ع) برای احیا و گسترش فرهنگ اسلامی از شیوههای گوناگونی همچون ارتباط چهره به چهره، تربیت شاگردان برجسته، املای مطالب علمی، مناظره و استدلال استفاده میکردند. بهاینترتیب میتوان گفت از جمله مهمترین وظایف اهلبیت (ع) آن است که بهتدریج، علوم الهی را که مایه سعادت بشر است به مردم بیاموزند و زمینه این امر را فراهم سازند و در این راه، با توجه به تواناییها و سنجش گروه سنی و جنسی مخاطب و با استفاده از ابزارها و شیوههای متفاوت در شرایط و مکانهای مختلف، به آموزشوپرورش مردم در موضوعات اعتقادی، فقهی، کلامی، مدیریتی، تاریخی و نظامی بپردازند.
امور مذکور سبب شد تا مواد آموزشی اهلبیت (ع) بهعنوان یک سیره علمی و تربیتی در بستر زمان توسعه پیدا کند و علوم گوناگونی از آن دامنه گیرد و اسباب گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی فراهم شود.
اهمیت آموزش مردم از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع)
امام علی (ع) در خصوص شرح وظایف حاکم اسلامی و جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه اطهار (ع) آموزشوپرورش علمی و دینی مردم را اصلیترین حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی میداند و دراینباره میفرماید: خدایا، تو میدانی که آن کارها که از ما سر زد، نه برای همچشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا چیزی افزون به چنگ آوریم، بلکه میخواستیم نشانههای دین تو را که دگرگونشده بود، بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیدهات در امان مانند و آن حدودی که مقرّر داشتهای جاری شود.
تربیت شاگردان برجسته
با توجه به جوّ اختناق در مرکز خلافت اسلامی و ستم بنیامیه و بنیعبّاس و ممانعت آنها از نقل حدیث و اجرای حقیقی اصول و مبانی اساسی اسلام، ائمّه اطهار (ع) در ابعاد سیاسی، علمی و اجتماعی مجال کافی در تحقق اهداف خویش نداشتند. بنابراین آنان اگرچه با مردم در ارتباط بودند، اما در آن شرایط سخت که دستگاه حاکم مانع اهدافشان بود، بر آن شدند تا به تربیت شاگردان برجستهای همچون سلمان، عمّار، ابوذر، زراره، ابوبصیر، هشام و برخی دیگر بپردازند و از طریق آنان به آموزش و تربیت مردم همّت گمارند.
حضرت امام علی (ع) نیز با توجه به شایستگیهای مالکاشتر در زمینههای ولایتمداری، هوشمندی، کارآمدی و مدیریت سیاسی وی، هنگامی که او را به حاکمیت مصر گماردند، درباره وی به مردم آن دیار نوشتند: "من بندهای از بندگان خدا را بهسوی شما روانه کردم که در روزهای هراس نمیخوابد و در ساعتهای ترس، از دشمن روی برنمیتابد. او مالکاشتر نخعی است. به او گوش سپارید و تا آنگاه که حق میگوید، از او فرمان برید که او شمشیری از شمشیرهای خدا است. اگر به شما فرمان داد که حرکت کنید، حرکت کنید."
نظر شما