به گزارش خبرنگار ایمنا، حجت الاسلام محسن مهاجرنیا، امروز پنجشنبه (۱۴ بهمن ماه) در سومین همایش فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی و گام دوم، اظهار کرد: فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی موضوع بسیار مهمی است که باید به آن اهتمام ورزید، پرداختن به فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی نشان میدهد که به ضرورت آن پیبرده شده است، امیدوارم تبیین فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی در شاهینشهر به زمینه گسترش اندیشهورزی در این راستا تبدیل شود که ضرورت امروز انقلاب اسلامی نیز است.
وی ادامه داد: توجه و پرداختن به فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی سبب برندسازی در شهر شاهینشهر میشود و فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی دانش و رویکرد عقلی پیرامون هستی سیاست و دانشی فرانگرانه عقلی در مورد حیات سیاسی بشر است، حقیقت فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی و امامین انقلاب و گام دوم ادعای است که عقلانیت بشر میگوید، من مدعی زیست جهان انسان هستم، بعد از ایجاد بحران، شکاف و گسست این ادعاها برای ترمیم بحران مطرح میشود، ریشه فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی به اولین بحرانی که در جامعه ایرانی با آن مواجه بودیم در زمان فتحعلی شاه قاجار باز میگردد، در آن دوره برای اولین بار با مدرنیته مواجه شدیم و شکافی در فلسفه سنتی ما به وجود آمد و نقشه جامع که اسلام برای اداره جهان داشت در دوره فتحعلی شاه دچار شکاف شد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطرنشان کرد: در دوره ناصرالدین شاه و تعامل را انگلیسیها و ورود غربیها به کشور سوالات متعددی ایجاد شد، همچنین از دوره شاه سلطان حسین نقش روحانیت از سیاست حذف شد و روحانیت احساس کرد اگر وارد میدان نشود قافیه را باخته است، لذا در دوره ناصرالدین شاه روحانیت دوباره به عرصه سیاست ورود کرد و سالها بعد موفق به ایجاد نهضت مشروعیت شد.
مهاجرنیا تاکید کرد: گسست و سوالی که در مواجه اسلام با غرب ایجاد شده، شرایط را سخت کرد و مشروطهخواهان در تلاش برای ترمیم فلسفه سیاسی اسلامی بودند و برای اولین به مبارزه در راستای حفظ فلسفه سیاسی اسلام پرداختند تا گسستی که در مواجه با مدرنیته غرب ایجاد شده رفع شود، اسلام میتواند برای زیست جهان بشر برنامه داشته باشد و این همان بیانیه فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی است، اما در ادامه مشروطهخواهان به دلیل نداشتن برنامه نه تنها شکاف را ترمیم نکردند، بلکه خلاءهای دیگری نیز در کنار آن ایجاد شد، بعد از آن جریانهای سیاسی تجددگران ورود کردند تا با حذف اسلام شکاف ایجاد شده را پر کنند اما به دلیل وجود ریشه اسلام در ایران موفق نشدند.
مهاجرنیا تصریح کرد: رضا شاه و اطرافیانش معتقد بودند اگر شاهنشاهی باستانی ایران که در مواجه با غرب دچار ضعف شده را به دست بگیرد، شکاف ایجاد شده را ترمیم میکند، لذا شاهنشاهی بازسازی شده مدرن یک ادعا بود که به سمت تجددگرایی غرب رفت و در نهایت سیاست بعد از روی کار آمد و جریان ملیگرایی در کشور رشد کرد، چرا که فلسفه سیاسی اسلامی و سایر تفکرات نصف دارد و ما ایران را سرانجام نجات خواهیم داد و در اداره کشور مدعی بود اما این جریان هم با مشکل مواجه شد در نهایت بعد از حزب توده و … در دهه ۴۰ روحانیت دوباره به قدرت بازگشت.
وی خاطرنشان کرد: روحانیت به کمک اسلام زیست جهان مادی و معنوی ایران و تمام جهان را میتواند اداره کند، لذا اقدامات موثری در انقلاب اسلامی شکل گرفت، جهاد تبیین بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری از ضروریات تفکر فلسفی ما است، در تبیین انقلاب اسلامی کوتاهی شده و باید در این راستا تلاش کنیم و به تبیین آن بپردازیم، در این راستا امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی با فلسفه شاهنشاهی، مارکسیسم، ملیگرایی، تجددگرایی و … مبارزه کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: تفکر انقلاب اسلامی پنج رقیب جدی دارد، حاکمیت استبداد تحت فلسفه شاهی اولین رقیب آن است، اقدامات فراوانی شد تا انقلاب اسلامی بتواند خود را مطرح کند و در ایران پا بگیرد. دوران نهضت از جمله مراحل مهم انقلاب است که روحانیت با تلاش فراوان در تمام حوزهها به پیروزی انقلاب اسلامی کمک کرد، شناخت زمان که امام خمینی به آن توجه داشت موضوع مهمی بود که گرایش به اندیشه اسلام را پررنگ کرد.
وی تاکید کرد: کار بر روی متغییر های اسلام و فهم آن نیز مهم است، لذا در قرن ۲۱ زندگی میکنیم، تفکر فلسفی امام خمینی ره میگوید امروز باید با تفکر گذشته زندگی کرد، باید در زمان باشیم، فهم تطبیق، ارجاع نمادها و گذارههای دین به پدیدههای مدرن از شاهکارهای است که تنها در حوزه فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی دیده میشود. فهم ظرفیت مردم توسط امام خمینی (ره) بازسازی شد و برای اولین بار واژه جمهوریت در کنار اسلام آمد، هیچ فلسفه سیاسی بدون حضور مردم موفق نخواهد شد.
مهاجرنیا اظهار کرد: امام خمینی (ره) برای پیروزی انقلاب به اسلام تکیه کرد و بر تمام آن اندیشهها پیروز شد و شاهنشاهی را از ابتدا باطل میدانست، اخلاص در عمل، تقدم اصل بر فرع، شجاعت در عمل، الویتسنجی و عدم تردید در اقدام نیز از ویژگیهای امام خمینی (ره) بود و فلسفه سیاسی امام (ره) غیرقابل دسترس نبود و توسط خودش پیاده شد و نهضتی بیبدیل شکل گرفت.
وی ادامه داد: علی رغم اینکه نظامسازی فوقالعادهای انجام شده، اما در قانون اساسی آگاهیها کم است و باید این آگاهی را افزایش دهیم، باید فلسفهای که وارث آن هستیم را بازخوانی و بازسازی کنیم، در این راستا یک اصل به اصول دین اضافه شده و آن کرامت انسانی است، زیرا تمام حوزه رقیب انقلاب اسلامی بر پایه اومانیسم و انسان محوری است، انقلاب بر اساس انسانیت شکل گرفت.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه آینده از دل گذشته رشد میکند، اضافه کرد: تمدن ادامه روند چهل سال گذشته است، بنابراین اتفاقات گذشته تمدن را سامان میبخشد، در نهایت به نظامسازی و نهادسازی رسیدیم و سنت اسلام را با دنیای مدرن تلفیق همگون کردند، مردم سالاری دینی را سنجاق نکردیم، بلکه در دستگاه دینی بر روی آن فتوا خورده و حکم اسلامی است.
وی خاطرنشان کرد: فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی، نظامسازی، قدرتسازی و دولتسازی و … را به درستی تدوین کردند، انقلاب کردیم تا امت و امامت را بازسازی کنیم و تطبیق دادیم، ما دولت_ ملت هستیم، انقلاب اسلامی شهروندی نوینی را به وجود آورده و ارباب و رعیت را حذف کرد. بر اساس قانون انقلاب اسلامی انسان محور همه چیز است و مردم ولینعمت انقلاب و رکن مشروعیت هستند. فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری این است که نقش مردم نقش بیبدیلی است و تنها ابزار تحقق حکومت نیستند بلکه صاحب انقلاب هستند.
مهاجرنیا گفت: نقش مردم باید به عنوان واقعیت فلسفه امامین انقلاب مطرح شود و مورد توجه قرار گیرد، اگر مردم نباشند رکن مشروعیت نیز نخواهد بود، بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری در مرحله جامعهسازی ماندهایم و متفکران، حوزویان و دانشگاهیان باید در این راستا تلاش کنند تا سه گام دیگر فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی نیز محقق شود، برای مرحله دولت سازی ضعفهای داریم و دولت اسلامی را هنوز به درستی ایجاد نشده است، نهادسازی، نظامسازی کردیم، اما دانش دینی متناسب با مملکتداری و اداره کشور مدرنی که قوا، قانون و مجلس دارد را نداریم و باید این دانش اسلامی را تولید کنیم.
نظر شما