به گزارش خبرنگار ایمنا، این کتاب یک تریلر روانشناختی معمایی است و مریم نفیسیراد موضوع خود را از دل چالشها و تنشهای اجتماعی بیرون کشیده تا داستانی از دلهرههای اجتماع بنویسد. در این داستان، نویسنده وجود نیروهای شر را تأیید کرده تا با نبردی با خیر، در ابتدا آن را آشکار کند و در نهایت آن را از هم بپاشد و به زیر بکشد.
در خلال این نبردها و سینه سپر کردنها، نظریه توطئه نیز به میان میآید و داستان به گونهای پیش میرود که قهرمان قصه (میریام یا پاندورا) با خطر مرگ و فاجعههای ناگوار مواجه میشود، خطراتی که چارهناپذیر و گریز ناپذیر هستند.
این رمان ریتم تندی دارد و پر تعلیق است. نفس را در سینهی مخاطب به شماره میاندازد، خواب را از چشمانش میرباید و او را وادار میسازد که در همه حال رمان را مطالعه کند و تا تورق آخرین صفحه، آن را بر زمین نگذارد.
رمان «هادس» روایت دخترانی است که طعمهی تعصبات بیجا، نگاههای زهراگین و برچسب خوردن انگ اجتماعی از سوی افراد جامعه است. دخترانی که جدی گرفته نمیشوند و در زندگیشان حرف مردم پر رنگتر از حرف خودشان است و در چشم به هم زدنی، تمام دنیای هادس بر علیه او میشوند.
در این رمان، دختری با دو نام «میریام و پاندورا» در دمشق پیش از جنگ میزیسته و با ورود هم مدرسهای سابق او به دمشق که اکنون فوتبالیستی در انگلیس است به نام الکساندر و برای گذراندن تعطیلات به دمشق آمده، اتفاقات ناگواری برای میریام رخ میدهد.
راوی رمان «هادس» اول شخص غیر قابل اعتماد است و دوران نوجوانی خودش و اتفاقات ناگواری را برایش افتاده، راویت میکند.
در بخشی از رمان «هادس» آمده است:
«چهار پله را بالا میرویم. سیرین جلو میافتد و من پشتش.
دارد به سمت مغازهای میرود که ناگهان میبینمش.
با چشمهای خودم میبینمش.
روبهرویم ایستاده است.
درست مثل همان روز امتحان زبان آلمانی که مانند من لباس به تن کرده بود، حالا هم عین من لباس پوشیده است. در عرض یک ثانیه ضربان قلبم افزایش مییابد.
جیغ میکشم. با صدای جیغ نکرهی من، سیرین از مغازهای که داخلش رفته بود، بیرون میآید.
من جیغ میکشم و قل شیطانی هم پا به پایم جیغ میکشد.
سیرین بغلم میکند و میپرسد:
- چی شده؟
باز جیغ میکشم و درحالیکه اشکهایم بیمحابا روی گونههایم جاری شدهاند، میگویم:
- ببین! اون اینجاست! همین روبهرو!
مردم از مغازههای پاساژ که تک و توک باز بودهاند، سر بیرون میآورند و متعجب به این حالت جنونآمیز من خیره میشوند.
خودم را از آغوش سیرین جدا میکنم و به او که دارد ادای مرا درمیآورد، اشاره میکنم.
او هم انگشت اشارهاش را به سمت من دراز کرده است، با این تفاوت که چشمان من ترسیده است و چشمان او دارد استهزاءم میکند.
در همین حال، سنگی به سمتش پرتاب میشود و صدای شکسته شدن شیشه، تمام پاساژ را پر میکند.
و قل شیطانیام تکهتکه میشود.
- این فقط یه آینه بود!«
مریم نفیسیراد رماننویس، مترجم از زبانهای انگلیسی و عربی و معلم است. وی دارای کارشناسیارشد رشتهی شیمیگرایش فیزیک از دانشگاه علم و صنعت است. نفیسیراد برگزیده جشنواره شعر ملی دانشجویی رودکی در بخش ترجمه شعر و برگزیده جشنواره رویش در بخش داستان و شعر دانشگاه علموصنعت است و برگزیدهی جشنواره رمان آناگ است.
از آثار تالیفی وی میتوان به رمان "فیلی در اتاق" بهعنوان یک رمان تریلر علمیتخیلی اشاره کرد. این رمان بر اساس لغت پساحقیقت و در ده فصل نگارش شده است.
همچنین کتاب "آدمهای معمولی سالی رونی" برای اولینبار در ایران توسط مریم نفیسیراد ترجمه شدف ضمن اینکه ترجمه فارسی گتاب "مردانی در آفتاب غسان کنفانی" نیز توسط وی انجام شده است. از دیگر آثار ترجمهی مریم نفیسی راد میتوان به
بادبادکباز خالد حسینی، آوای وحش جک لندن و قصه عشق اریک سگال اشاره کرد.
نظر شما