به گزارش خبرنگار ایمنا، پرستاری را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد؛ صبر، فداکاری و عشق واژههایی جدانشدنی از این حرفه هستند، حرفهای که همه با آن آشنایی داریم و حتی شاید در مواقعی از زندگی آن را تجربه کرده باشیم. «پرستاران» فرشتگان سفیدپوشی هستند که در سختترین لحظات زندگی کنار ما هستند و چه بیمار باشیم چه همراه بیمار، از درد ما میکاهند. به بهانه ولادت حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار، پای صحبتهای یکی از پرستاران نمونه اصفهان نشستیم که خاطرات دوران کرونا را یادآور دوران جنگ میداند و معتقد است کسی نمیتواند بدون علاقه وارد این شغل شود و در این شغل دوام بیاورد.
از خودتان و سوابق کاریتان بگویید.
مهناز سلیمانی، کارشناس پرستاری هستم. سال ۱۳۶۸ وارد دانشگاه و سال ۱۳۷۲ فارغالتحصیل شدم. طرحم را در سال ۷۳ در خرمشهر شروع کردم با اینکه از جنگ گذشته بود، ولی هنوز زمینهای آن ناحیه، پاکسازی و مینروبی نشده بود و به همین خاطر در اورژانس ما پشت سر هم مجروحانی میآوردند که روی مین رفته بودند. شش ماه آنجا ماندم و بعد به زادگاهم مسجدسلیمان که خانوادهام آنجا بودند، رفتم. نزدیک به ۲۱ ماه در مسجد سلیمان که یک شهرستان محروم بود خدمت کردم و آنجا باید تعداد زیادی از بیماران روستاهای اطراف را پوشش میدادیم. با اینکه خیلی کمبود داشتیم اما به خاطر اینکه شغلم را خیلی دوست داشتم ادامه دادم. هنوز هم بعد از ۲۷ سال سابقه، وقتی همکاران میگویند اگر به قبل برگردی دوست داری چه رشتهای را انتخاب کنی؟ باز هم میگویم پرستاری، چون این رشته را بسیار دوست دارم.
در مسجد سلیمان، هم سوپروایزر بالینی بودم و هم مترون که مسئول دفتر پرستاری است. بعد از ۱۲ سال خدمت، به دلیل شرایط و مشکلات خانوادگی، برای اصفهان انتقالی گرفتم و به بیمارستان کاشانی آمدم. اکنون پرستار اتاق عمل هستم البته پیشنهادهای مختلفی داشتم اما دیگر از مسئولیت خسته شدهام و دوست داشتم به شکل یک پرستار معمولی کار کنم.
در اصفهان هم موفقیتهایی داشتم که همه به خاطر علاقه شدیدم به کار است و اینکه مانند همه پرستاران، بین هیچ بیماری با بیمار دیگر، تفاوت و تبعیض قائل نمیشوم. ما همه بیماران را به یک چشم میبینیم. حدود دو سال پیش پرستار نمونه بیمارستان و امسال هم پرستار نمونه معاونت درمان شدم.
از تجربههای دوران کرونا برایمان بگویید.
در این دو سال شیوع بیماری کرونا به واقع، سختیهای بسیاری کشیدیم؛ طوری که برایمان مانند همان شرایط زمان جنگ بود، دوران جنگ هم مانند دوران کرونا مشکلاتی داشت. بیمارستانها در دو سال شیوع کرونا به سایتهای کرونایی و سایتهای غیرکرونایی تقسیم شدند. من در سایت ترومای بیمارستان کاشانی هستم که تمام بیماران تصادفی استان و شهرستانهای اطراف را به آنجا میآورند، وقتی ظرفیت بیمارستان تکمیل شد، سرریزها را به الزهرا و بیمارستانهای دیگر میبرند با اینکه جزو سایتهای غیرکرونا بودیم اما کار برایمان واقعاً سنگین بود.
با همکارانمان هم که صحبت میکردیم از سنگینی کار در این دوران و مشکلاتش میگفتند؛ اینکه باید همیشه موارد ایمنی را رعایت میکردند، گاهی شیفتهایشان طوری بود که نمیتوانستند چند روز سراغ خانوادههایشان بروند و ما هم در بیمارستان کاشانی بیماران تصادفی داشتیم که تست پیسیآر آنها مثبت بود و امکان انتقال آنها هم به بیمارستانهای دیگر وجود نداشت، یعنی سختی کار در بیمارستانهای غیرکرونایی هم بسیار زیاد بود.
در این فاصله همکاران بسیار خوبی را هم از دست دادیم که از نظر روحی تأثیر زیادی روی ما گذاشت؛ از جمله دکتر نوریان که با اینکه سن و سالی از او گذشته بود و مدام توصیه میکردیم که به بیمارستان نیاید اما چون شغلش را دوست داشت کار را ادامه داد و شهید مدافع سلامت شد. یکی از همکاران خانم بسیار جوان بیمارستان هم با اینکه مشکل خاصی نداشت دچار کرونا و شهید شد. در مجموع، پرستاری شغلی است که باید همه چیز را در نظر بگیری، از وقتی وارد این شغل شدیم، جز اینکه به خانواده خودمان فکر کنیم وضعیت بیمار هم برایمان مهم است.
چطور به شغل پرستاری علاقمند شدید؟
شاید یکی از دلایل این باشد که بسیار عاطفی هستم، خانوادهام را خیلی دوست دارم و از کودکی کار پرستاری را دوست داشتم به همین خاطر سال ۶۸ که کنکور دادم با اینکه رتبه علمی خیلی خوبی داشتم و حتی میتوانستم رشته پزشکی را انتخاب کنم اما پرستاری را انتخاب کردم و قبول شد. از روزی که وارد این کار شدم ذرهای میزان علاقهام نسبت به این شغل کم نشده بلکه بیشتر هم شده است. با اینکه نسبت به کارمان، از نظر مالی تأمین نیستیم و حقوق مناسبی نداریم اما پرستاران اصلاً این طور نیستند که مسائل مالی را با مسائل درمانی به یک چشم ببینند.
از دوران کاری خود چه خاطرهای به یادتان مانده است؟
خاطراتم بیشتر از بیمارانی است که درمان میشوند مثلاً یادم هست که آقای مسنی همیشه با مشکلات قلبی به بیمارستان میآمد و تنها کسی که توانسته بود رگ او را برای تزریق دارو بگیرد، من بودم. در آن زمان سوپروایزر بودم. یک شب با مشکلات قلبی آمد و در آیسییو بستری شد، اما پزشک از او قطع امید کرد و گفت حاضرم پیش از رفتن، جواز دفنش را هم بنویسم اما من گفتم هر کاری از دستم بربیاید برای او انجام میدهم و تا صبح بیمار را بارها احیا کردم، ساعت هفت صبح که دکتر آمد و بیمار را دید که روی تخت نشسته باورش نمیشد که هنوز زنده است و وقتی جای شوکها را به او نشان دادم که به سرعت و بدون زدن ژل روی دستگاه انجام داده بودم، متوجه شد که این بیمار بارها ایست قلبی کرده و برگشته است.
خاطره دیگر هم این است که برادرزادهای دارم که ۳۳ هفته به دنیا آمده بود و پزشک متخصص اطفال معتقد بود زنده نمیماند و نباید احیا شود چون ممکن است دچار مشکلات جسمی شدید و عقب ماندگی شود اما به دکتر گفتم وظیفهام را انجام میدهم و در هشت روزی که برادرزادهام از طریق دستگاه در آی سی یوی اطفال نفس میکشید، او را بارها و بارها احیا کردم تا برگشت و خوشبختانه دچار مشکل هم نشد و اکنون ۱۹ ساله است و همه او را به عنوان پسر من میشناسند.
به نظر شما برای یک پرستار نمونه اخلاق خوب مهمتر است یا مهارت بیشتر؟
مهارت و اخلاق جزو جدا نشدنی کار یک پرستار هستند، هر دو باید در وجود هر پرستاری باشد تا بتواند کارش را انجام دهد اما به جرأت میتوانم قسم بخورم که تجربه و مهارت برای موفقیت در این رشته تأثیر بسیار زیادی دارد چون اگر تجربه و مهارت فرد بالا برود، اعتماد به نفسش را هم بالا میبرد و بنابراین دلیلی وجود ندارد که فرد بداخلاق باشد چون کارش را به درستی انجام میدهد و این اعتماد به نفس بالا علاقه را هم به دنبال دارد.
برخی مردم از نوع برخورد تعدادی از پرستاران گلایه دارند، علت چیست؟
به نظر من برخی نمیتوانند کارشان را از زندگی جدا کنند، یعنی مشغلههای کاری از یک سو و مشغلههای زندگی از سوی دیگر به آنها فشار میآورد و به خصوص در این دوره که فشارهای مالی و اقتصادی زیادی به مردم وارد میشود، اگر بتواند این دو مؤلفه را جدا کنند؛ یعنی سر کار یک پرستار باشد و در خانه در نقش یک پدر یا مادر، خیلی راحتتر میتواند با مسائل کنار بیاید و مشکلی نه برای بیمار پیش میآید و نه برای خانواده. تا به حال هم برایم چنین شرایطی پیش نیامده است حتی با اینکه برخی از بیماران مشکلاتی مانند اعتیاد دارند و ممکن است مدتها کسی سراغشان نیاید اما هیچگاه برخورد نامناسبی با آنها نداشتهام.
این انرژی شما را میتوان به دیگران هم آموزش داد؟
بیشتر این انرژی شخصی و درونی است، البته آموزش بیتأثیر نیست هر چقدر که آموزش بیشتر باشد، مهارت بالاتر میرود و مشکلات پرستاری یا نارساییها و خطاهای پرستاری کمتر میشود. وقتی اعتماد به نفس فرد بالاتر میرود خوش اخلاقتر میشود و بیشتر میتواند به دیگران کمک کند.
موارد بسیار زیادی پیش آمده است که همکارانم درباره بیماریهای مختلف مثلاً درباره علائم مشکلات قلبی و اورولوژی، از من سوال میپرسند چون دوست دارم درباره هر بیماری از انترنها بپرسم و مطالعه کنم. باز هم علاقه فرد اهمیت زیادی دارد چون دنبال دانش و کسب تجربه میرود، همیشه به همکارانم و حتی پزشکان با تجربه هم توصیه میکنم که زکات علم نشر آن است یعنی اگر نتوانیم چیزی که میدانیم نشر دهیم آن علم بیفایده است.
علم پزشکی هم چیزی نیست که فرد آن را بخواهد محصور کند بلکه باید به دیگران هم آموزش دهد، اگر قرار باشد کسی ۳۰ سال کار کند اما آنچه آموخته را به کسی یاد ندهد، ممکن است فردا خود یا خانوادهاش، زیر دست کسانی بروند که زمانی همکارش بودهاند ولی تجربیاتش را در اختیار آنها قرار نداده است، بنابراین من اینگونه خوشحال میشوم که بتوانم چیزی به همکارانم یاد بدهم تا نفعی به دیگران برسد. در دورانی که مربی دانشجویان در دانشگاه اصفهان بودم هم با اینکه گاهی دچار مسائل خانوادگی میشدم اما هیچگاه و حتی در بدترین شرایط هم اجازه ندادم ذرهای از این مشکلات به کارم آسیب برساند.
سختیهای این شغل بر زندگی پرستاران چه تأثیری دارد؟
من مجرد هستم و همسر و بچه نداشتم که تحت تأثیر مستقیم قرار بگیرند اما مادرم، خواهر، برادران و اطرافیانم خوشحال هستند که در هر مشکلی از زندگی میتوانند از من کمک بگیرند نه تنها از نظر پرستاری بلکه از نظر زندگی اجتماعی هم دوست دارم درباره هر چیزی مطالعه کنم، اگر علاقه نداشتم چه لزومی داشت خستگی شیفتهای سنگین را به جان بخرم؟، در خرمشهر یادم هست که گاهی ۴۸ ساعت هم خانه نمیرفتم؛ به خاطر اینکه به شدت در جنوب کمبود نیروی انسانی داشتیم و آن زمان انتظار داشتند نیروهای جدید مراعات همکاران قدیمی را بکنند، فکر میکنم کسی نمیتواند بدون علاقه وارد این شغل شود و در این شغل دوام بیاورد.
در دوران کرونا تا چه حد فشار مشکلات بالا بود؟
بیمارستان کاشانی بیمارستان بستری افراد کرونایی نبود اما در مدتی که بیمارستان الزهرا کرونایی شد نیروهایش تقسیم شدند و فشار روی کادر اتاق عمل، اعصاب و ارتوپدی بسیار سنگین شد. در این اتاق، عملهای جراحی سنگین مانند تومورهای مغزی، تصادفات مغزی و تروماهای دست و پا را انجام میدهیم و با اضافه شدن پزشکان بیمارستان الزهرا به ما، حجم کار بسیار زیاد شد و هنوز هم زیاد است. از طرفی، کرونا باعث شد حس همکاری بین ما بیشتر شود، بیشتر همدیگر را بشناسیم و کارهایمان و عملمان را با هم مبادله کنیم تا اینکه بحران گذشت و امیدوارم از این پس هم شرایط بهتر شود.
با مشکلات شغلی و عقب افتادن حقوق و کارانه چه میکنید؟
مشکلاتمان باید بیان شود ولی تنها رشتهای که هیچگاه کاری را به انجام وظیفهاش ترجیح نداد، پرستاری است. در کنار اینکه نمایندگانی از پرستاران مطالبات ما را دنبال میکنند، صدها پرستار دیگر در بخش هستند و کارشان را انجام میدهند، امیدوارم با این پیگیریها، مشکل مطالبات ما هم حل شود.
در دوران کرونا با مهاجرت یا ترک کار همکارانتان هم روبهرو شدید؟
بله، دو نفر از همکارانم مهاجرت کردند اما این موضوع شخصی است و تا زمانی که جای آنها نباشیم نمیتوانیم درباره درستی یا اشتباه کار آنها قضاوت کنیم اما بودند کسانی که رفتند و شاید مشکلات مالی زندگی برایشان به قدری زیاد بود که مجبور شدند بروند.
اما جامعه به تخصص و مهارتی که با این زحمت به دست آمده، نیاز دارد.
بله باید از همکارانم تشکر کنم چون بیشتر پرستاران از جان و دل کار میکنند و اول شغلشان برایشان مهم است و بعد خانواده. در همین دوران شیوع کرونا چون بیشتر پرستاران به بیماری کرونا مبتلا شدند، ما ناچار بودیم شیفتشان را پر کنیم، حتی همکارانی داشتیم که فرزندشان بیمار بود و با تب و لرز، مشکلات گوارش و کرونای مثبت مجبور بودند او را در خانه بگذارند و سر کار بیایند اما همه مشکلات را تحمل کردند. جا دارد از کادر پرستاری که شامل پرستار، بهیار و کمک بهیار است همگی مانند دانههای یک تسبیح هستند، تشکر کنم.
آیا در این دو سال خودتان هم به کرونا مبتلا شدید؟
خیر. چون من خواهری داشتم که سه سال پیش به دنبال ایست قلبی در خانه بستری شد و تا امسال که فوت شد در آی سییوی خانگی او را نگه داشته بودیم و همراه سه فرزندش از او مراقبت میکردیم، به همین خاطر همگی توصیههای بهداشتی را رعایت میکردیم که باعث انتقال بیماری به او نشویم. میتوانم بگویم جزو معدود افرادی هستم که دچار کرونا نشدم.
نظر شما