به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، افراد دارای معلولیت جسمی بیش از سایر شهرنشینان میتوانند نقصها و ناهمواریهای موجود در فضاهای عمومی شهری را احساس کنند و از طریق اشتراک آنها با مدیران، این افراد را به بهبود وضعیت شهری سوق دهند. گاهی ممکن است فضاهای عمومی ایمنی کامل را برای افراد معمولی فراهم آورد در حالی که افراد دارای ناتوانی جسمی در این مکانها کاملاً احساس نبود امنیت را تجربه کنند که در این شرایط، قابلیت دسترسی شهرها به طور جدی چالشبرانگیز میشود.
طی سه سال اخیر، تحقیقات زیادی از سوی منتقدان اهل ایرلند در راستای درک افراد دارای معلولیت نظیر کسانی که از نظر شنوایی، بینایی یا جسمی با اختلال مواجه هستند از امنیت فضاهای عمومی شهری انجام شده که نتیجه همه آنها نشان داده است فراگیری فضاهای عمومی و توجه به اینکه هر مکان برای چه گروهی با چه تواناییهایی طراحی شده است، اهمیت بسزایی دارد.
کاهش نرخ جرایم از طریق بهبود طراحی شهری
برنامهریزان شهری اغلب از سوی سایر مردم عادی مورد نکوهش قرار میگیرند چرا که در طراحیهای خود "واکنشهای موقعیتی" را بیش از امنیت شهری مورد توجه قرار میدهند. آنها همواره بر درک فنی امنیت شهری به عنوان مشکلی قابل حل تمرکز میکنند و نظارت نیروهای امنیتی، گسترش سیستمهای روشنایی و سایر موارد مشابه را در ایجاد ایمنی شهری سهیم میدانند.
اگرچه همه این مولفهها نقش مهمی در افزایش ایمنی شهرها ایفا میکند با این حال، قلمرو کوچکی از زندگی شهرنشینان را در بر میگیرد به این معنی که امنیت مردم از این طریق به طور کامل تضمین نمیشود. در چنین شرایطی، مدیران شهری این واقعیت را که درک هر فرد یا گروهی از مردم در مورد امنیت با دیگران متفاوت است، نادیده میگیرند و تلاش میکنند امنیت شهری را مبتنی بر قوانینی پایدار مورد توجه قرار دهند.
در این راستا، محققان اهل ایرلند سه شهر بزرگ کشور را از نظر ایمنی فضاهای عمومی مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که تجربه افراد دارای معلولیت جسمی از تردد در داخل شهرها میتواند میزان ایمنی فراگیر آنها را تا حدود زیادی مشخص کند. به عنوان مثال در مصاحبهای که بین این افراد انجام شد بسیاری از آنها مدعی شده بودند که از حضور در بسیاری از فضاهای عمومی شهری خودداری میکنند چرا که این مکانها حس ناامنی را میان آنان به وجود میآورد. اگرچه افراد ناتوان جسمی در نظرسنجیهای خود از مکانهای زیادی نام برده بودند با این حال، مراکز حمل و نقل، کافهها، فروشگاههای بزرگ و فضاهای متروکه از مهمترین نقاط ناامن شهری برای این گروه آسیبپذیر به حساب میآمد. نکته قابل توجه اینکه، ناشناس بودن افراد، تراکم جمعیت و نبود قابلیت کافی دسترسی این مکانها از مهمترین مولفههایی بود که در ایجاد حس ناامنی میان افراد دارای معلولیت جسمی نسبت به مکانهای نامبرده نقش مهمی ایفا میکرد.
تغییر نگرش مدیران در مورد امنیت فضاهای عمومی
بدیهی است که نمیتوان با قاطعیت یک منطقه را در دسته فضاهای ایمن یا ناامن قرار داد چرا که ایمنی از نگاه افراد مختلف متفاوت است و چه بسا یک منطقه شهری از دید گروهی امن و از نگاه سایرین، ناامن باشد. از سوی دیگری، این ادعا که حس ناامنی در افراد دارای معلولیت جسمی ذاتاً بیشتر است، امری نامعقول به نظر میرسد چرا که افراد بسیاری از این گروه جسارت بسیار بالایی دارند و به راحتی احساس ترس در آنها شکل نمیگیرد. با این حال، واقعیتی که بیش از همه قابل استدلال است اینکه طراحی بعضی از مناطق شهری به ویژه در ساعات مشخصی از روز حس ناامنی را در میان کاربران به وجود میآورد که البته در چنین شرایطی نیز احساس افراد با یکدیگر بسیار متفاوت است.
به عنوان مثال، فرد دارای اختلال بینایی ممکن است در مکانی احساس ناامنی کند و این در حالی است که شخصی که از کمشنوایی یا ناشنوایی رنج میبرد، فضای مذکور را کاملاً ایمن تصور کند. در مورد فرد کمبینا ممکن است این استدلال برای ناامنی محیط وجود داشته باشد که روزی در حال عبور از خیابان، سر و صدای محیط حواس او را پرت کرده و مانع از توجهش به خطوط عابر پیاده شده بود که همین امر در وقوع تصادف و علت معلول شدنش نقش اساسی را ایفا کرده است. بنابراین، چنین فردی در یک فضای عمومی که قادر به دیدن خطوط عابر پیاده نیست ضمن اینکه سروصدای محیط بسیار زیاد است، کاملاً احساس ناامنی میکند و این در حالی است که فرد دارای اختلال شنوایی دارای چنین حسی نیست و فضا را کاملاً ایمن تصور میکند.
در تحقیقی که پژوهشگران اهل ایرلند در خصوص ناامنی فضاهای عمومی از دیدگاه افراد دارای معلولیت جسمی انجام دادند، بسیاری از شرکتکنندگان به ایدهپردازی و ارائه استراتژیهای متعدد برای افزایش ایمنی خود در حین بیرون بودن از منزل ارائه دادند که از مهمترین آنها میتوان به تردد در مسیرهای شناخته شده، بیرون رفتن از منزل در ساعات خاصی از روز و بازدید از مکانهایی با ایجاد بیشترین حس امنیت اشاره کرد. برخی از این افراد نیز مدعی شده بودند که تنها در صورت حضور دیگری در کنار خود حاضر به ترک خانه هستند و گروهی نیز ضرورت داشتن تلفن همراه را برای حضور در فضاهای عمومی مطرح کرده بودند.
بدیهی است که مدیران شهری میتوانند از تجربیات افراد دارای معلولیت جسمی برای بهبود وضعیت شهرها بهره گیرند تا مناطقی ایجاد کنند که در آن، تمام اعضا جامعه به طور برابر از حضور در فضاهای عمومی بهرهمند میشوند. بدون شک توجه به تجربیات افراد ناتوان جسمی از فضاهای شهری میتواند نگرش مدیران شهری را از واکنشهای موقعیتی به ایجاد فضاهای ایمن تغییر دهد تا شهرهایی با قابلیت دسترسی برابر برای تمام مردم با هر توانایی و وضعیتی به وجود آید.
نظر شما