به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس چکیده مقالهای از احسان خیام باشی، دکترای برنامهریزی شهری، آرمانشهر مطلوب زندگی همواره از آمال و آرزوهای همه مکاتب در تمدنهای بشری بوده است که اگرچه نه به شکل کامل ولی در حد مقدورات در طراحی ساخت و شکل گیری شهرهای تحت سیطره جهانبینی و ایدئولوژیهای گوناگون از گذشته تا حال نمود پیدا کرده است
بیتردید ظرف تمدنی شهرها تا حد زیادی بر مظروف سبک زندگی شهروندی اثرگذار خواهد بود و حرکت به سمت هدف غایی جهان بینی حاکم بر کالبد شهر را در ضمیر ناخودآگاه شهروندان، تبلیغ و تسهیل میکند.
امت اسلامی با همه ابعاد خود در قالب ملتها و کشورها در تلاش است به جایگاه تمدنی مطلوب قرآن دست یابد، شاخص اصلی و عمومی این تمدن بهرهمندی انسانها از همه ظرفیتهای مادی و معنوی بوده که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است.
آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگویی به نیازهای بشر در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژه خواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی در دفاع از مظلومان عالم و در تلاش و کار و ابتکار میتوان مشاهده کرد.
نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری و از رسانههای مدرن تا هنر و سینما و تا روابط بینالملل و غیره همه از لوازم این تمدن سازی است.
نظامهای اجتماعی و سیاسی صرف نظر از نوع و ماهیت خود همواره مبتنی بر دیدگاههای فلسفی اخلاقی و هنجاری پیچیدهای است به گونهای که میتوان مدعی شد بدون وجود یک نظام فکری و نظری، اصولاً نظامهای اجتماعی امکان تحقق عینی نخواهند یافت.
به طور کلی اصول شاخصها و قوانین حاکم بر هر جامعهای برگرفته از جهانبینی و ایدئولوژی حاکم بر آن جامعه است. نظام سیاسی و اجتماعی در یک جامعه اسلامی نیز مبتنی بر همین موضوع بوده و تحقق و تداوم آن منوط به پشتوانه نظری و فلسفی لازم است.
اما بستر فیزیکی، تحقق مدنیت شهر است و بدین لحاظ در همه رویکردهای تمدن بشری تلاش شده با تعریف و بستر سازی ایجاد شهری آرمانی مبتنی بر اندیشه و چارچوب نگرش آن به جهان خاص انسان و سعادت و فرجام آن زمینه شکلگیری کامل تمدن فراهم شود که تمدن اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در این بین شهر اسلامی انگارهای است که پرسشهای بی شماری در باب چیستی و ماهیت و ویژگیهای آن وجود دارد و نظامهای علمی و فکری گوناگون از زوایای مختلف بدان پرداخته و تلاش در تبیین و تشریح آن داشتهاند؛ با این حال مروری بر ادبیات این موضوع نشانگر حجم بالایی از سو تعبیرها و آشفتگیها درباره این انگاره و مفاهیم، موضوعات و اهداف مرتبط با آن است.
حتی برخی از مستشرقین در نگاهی ساده انگارانه به عمد و یا سهو آن را صرفاً شهری که مسلمانان ساختهاند و یا شهری که مسلمانان در آن زندگی کنند، معرفی کردهاند و یا در کل منکر وجود خصوصیاتی مشخص و ویژه برای آن شده و آن را اقتباسی از سایر مکاتب دانستهاند.
این مهم، بزرگترین چالش در ظهور آرمانشهر اسلامی در مسیر دستیابی به تمدن نوین اسلامی در عصر حاضر خواهد بود و بی تردید مؤلفهها و ویژگیهای شهر اسلامی، به عنوان ظرف تمدنی نظام سیاسی و اجتماعی اسلام را باید در متون دینی به ویژه قرآن کریم و سیره نظری و علمی پیامبر بزرگ اسلام و ائمه معصومین جست و جو و بازشناسی کرد.
شهر یا جامعه اسلامی معطوف به اصول، مبانی و نوع نگرش خاص به جهان هستی، انسان، آخرت و خداوند است و این مبانی و اصول به طور کل ویژگیها و خصلتهای شهر اسلامی را توضیح میدهد وگرنه بسیاری از تعابیر و رویکردهای مطرح امروز در برنامهریزی شهری جهان نیز نه تنها در تعارض ظاهری با ارزشها و دستورالعملهای اسلامی نیست، بلکه به نوعی تقویت آن نیز به نظر میرسد و این چنین است که توجه به مبانی نظری و روح حاکم بر مکاتب و نظریات اجتماعی و شهرسازی از اهمیت خاصی برخوردار است.
شهر مبتنی بر نظم اجتماعی که متکی بر چنین نگرش و اصولی باشد و روابط افراد و نظام اجتماعی آن بر مبنای این اصول و شاخصها شکل پذیرفته باشد، شهری اسلامی است و شهری که نظم و روابط اجتماعی آن مبتنی بر این اصول و شاخصها نباشد، در هر حال شهری اسلامی نخواهد بود.
به طور طبیعی ظرف کالبدی معماری و شهرسازی شهر نیز متأثر از همین موضوع بوده و باید تقویت کننده و تذکر دهنده به جهانبینی اسلامی و فاقد عناصر مخل و مانع تحقق ایدئولوژی و اهداف آرمانی شهر اسلامی باشد.
بر اساس متون دینی، فرهنگی، اجتماعی و ادبیات سیاسی اسلام، شهرهای اسلامی و بناهای آن نباید به بناهای شهر غیر اسلامی شباهت داشته باشد و باید برای خود الگو و نمایی الهام گرفته از معارف توحیدی و متناسب با عقاید اسلامی داشته باشد.
طبق تعریف شورای عالی معماری و شهرسازی، شهر اسلامی ایرانی به شهری اطلاق میشود که «مکان تحقق تمدن» بوده و از نظر مفهومی، منبعث از اصول دین مبین اسلام است و در معنا دارای ارزشهای پایدار مبتنی بر بینش عرفانی- ایرانی و در مصداق مبتنی بر ویژگیهای بستر طبیعی، فرهنگی و تاریخی است و در هر یک از بازههای زمانی متناسب با ویژگیها و نیازمندیهای مراتب گوناگون معنوی و مادی جوامع انسانی و با استفاده بهینه از علوم فناوری و مهندسی شکل میگیرد.
هدف از ایجاد این گونه شهرسازی، فراهم آوردن زمینه مناسب جهت تکامل و تعالی انسانها مطابق با آموزههای دین اسلام بوده و در این زمینه توسعه روابط اجتماعی و نیز تولید مظاهر فرهنگ و تمدن به ویژه در آثار هویتمند هنری تجلی یافته است.
اما متأسفانه در گذر زمان و تحت تأثیر عوامل گوناگون، به ویژه نفوذ فرهنگهای بیگانه، هویت کالبدی و به تبع آن سایر وجوه ارزشی شهرهای اسلامی- ایرانی در گامهای توسعه و بازسازی رنگ باخته است، لذا ضروری است در مسیر تحقق اهداف گام دوم انقلاب، در شکلگیری تمدن نوین اسلامی ایرانی و با توجه به تأثیر شگرف بستر کالبدی بر سایر ابعاد تمدنی، بر روی بازآفرینی شهر تمدن ساز اسلامی- ایرانی و قرآنی متمرکز شد.
پیشینه تفکر آرمانشهری در تمدنهای بشری
قبل از پیدایش رنسانس در غرب، اندیشمندان به ترسیم شهری پرداخته بودند که به آن «مدینه فاضله» گفته میشود؛ در ایران اندیشه آرمانشهری در روزگاران گذشته ابتدا به شکلی اساطیری آغاز شد و در دوران اسلامی در عرصههای دین، حکمت و ادب جلوهگری کرد.
شهر آرمانی یونانی محصول تعقل فلسفی و آرمانشهر ایرانی برگرفته از درکی رازآلود از جهان بوده است، با این حال این نگرش معنوی به شهرها تأثیرات قابل توجهی بر کالبد شهرها به ویژه شهرهای باستانی گذاشته است.
مشهور ترین و نخستین شهر آرمانی در دوران اساطیری شهر «ورجمکرد» است که اشارات ملموسی در خصوص کالبد آن در اوستا صورت گرفته است، همچنین از دیگر شهرهای آرمانی دوران اساطیری گنگ دژ است که علاوه بر منابع زرتشتی در شاهنامه فردوسی نیز به تصویر کشیده شده است.
اما در رویکرد آرمانشهر اسلامی فارغ از نگاههای انتزاعی، تحققپذیری از جایگاه و اهمیت بسزایی برخوردار است که به طور عمده، در شهر آرمانی ایرانی نیز با توجه به نمونههای موجود، این هدف عالی مد نظر نظریهپردازان و مورد توجه ساختارهای حکومتی قرار داشته است.
بر اساس منابع اسلامی، شهر نهادی است که جان و کالبد دارد، کالبد و غالب شهر ساختار فیزیکی آن است که از آن به «شهر عرفی» تعبیر میشود و جان و روح هر شهر ساختاری فرا فیزیکی آن است که آن را «شهر شرعی» مینامند.
در میان متفکران و اندیشمندان اسلامی، نخستین کسی که به تفصیل درباره «شهر معرفی» و انواع و مراتب آن سخن گفته، فیلسوف بزرگ مسلمان «فارابی» است؛ فارابی در کتاب «آرا اهل المدینه الفاضله» ضمن تقسیم تجمعات شهری به تجمع کامل که مقصود از آن شهر است و تجمع ناقص که مقصود از آن نیم شهر است، تجمع کامل را به عظمی، وسطی و صغری تقسیم میکند که مقصود او از عظمی «جامعه بشری کلان»، وسطی «کشور» و مقصود از صغری «شهر» است و سپس «نیم شهر» یا تجمع ناقص را به دهستان روستا و محله و منزل تفکیک میکند؛ فارابی سپس ملاک شهر بودن را در عناصری همچون اجتماع جمع کثیری از مردم و تعاون آنان در راه تحقیق سعادت و کامیابی همگانی خلاصه میکند.
به طور کلی میتوان گفت شهر عرفی- اسلامی، شهری است با حاکمیت قانون عدل توحیدی، رهبری الهی و عادل و مردمی با اطاعت از رهبری و شهر شرعی یا شهر فرا فیزیکی که جان شهر اسلامی است؛ در واقع هویت توحیدی و عادلانه جامعه شهری است.
با توجه به موارد عنوان شده شهر آرمانی اسلام با صورتی مثالی و مفهومی ثابت است، اما با تحقق آن در عالم خارج و نزول در مرتبه محسوسات و عینیات بسته به شرایط زمان مکان و امکانات در دسترس اراده و خواست شهر و شهروندان تجلیات متفاوتی خواهد داشت، بنابراین هر شهری که «شهر اسلامی» نامیده میشود، به اندازهای اسلامی است که بتواند آن مفهوم و آن صورت اصلی را به نمایش بگذارد و به عبارت بهتر میزان اسلامی بودن یک شهر با نزدیکی آن به شهر آرمانی تحقق پذیر اسلامی وابسته است.
هویت و ماهیت واقعی شهر اسلامی
در شکل گیری یک شهر فرایندها و فرمهای فضایی و مکانی به صورت مدار عِلّی عمل میکنند به این صورت که فرایندها فرمها را به وجود میآورند و سپس فرمها در فرایند ها تأثیر میگذارند، فرآیندهای شکل دهنده به شهرهای اسلامی و ویژگیهای مورفولوژیک آنها دارای اهمیت بیشتری نسبت به شکل ظاهری این فرمها و مدلها است زیرا آگاهی از فرایندهای مؤثر بر تشکیل یک فرم میتواند در کاربرد جنبههای مثبت آن به منظور ساخت و برنامهریزی مطلوب شهرهای معاصر مؤثر واقع شود.
به بیان دیگر کالبد شهر ظرف و شهروندان مظروف زندگی شهری هستند و فضای شهر متأثر از اثر متقابل این دو بر یکدیگر است، بر این اساس به رقم عمده مستشرقین که شهر اسلامی را شهر ساخته شده به دست مسلمانان و یا محل سکونت مسلمانان فارغ از مبنای فکری ساخت میدانند، به طور خلاصه میتوان گفت که «شهر اسلامی» در اصل شهری است که نظام اندیشه محیط بر آن از جمله اصول معماری و شهرسازی برگرفته از مبانی و ارزشهای جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی باشد و حیات طیبه وسیله تعالی خلیفه الهی را برای شهروندان تسهیل کند.
وضعیت امروز شهرهای جهان اسلام از جمله ایران
یکی از عوامل اصلی شکل دهنده گنجینه شهرسازی هر جامعه قواعد و باید و نبایدهای فرهنگی آن جامعه است که به طور عمده از جهانبینی حاکم بر آن جامعه ناشی میشود، بنابراین در جهان اسلام نیز شهرها از ویژگیهای شاخص و حتی منحصر به فردی که ناشی از این ایدئولوژی و جهانبینی اسلامی است، برخوردار هستند، اما پس از انقلاب صنعتی و توسعه و پیشرفت مادی جهان غرب و گسترش روابط غرب و شرق، بیشتر ایدئولوژیهای غربی که از مکاتبی همچون دنیا گرایی، انسانگرایی و خردگرایی، تجربهگرایی، مادی گرایی و… دریافت شده، معماری و شهرسازی را در اکثر کشورها همچون سایر عرصهها تحت تأثیر خود قرار داده است.
این در حالی است که هرکدام از مکاتب نامبرده به دلیل مطلق انگاری و فراموش کردن عمدی و یا سهوی سایر جنبههای معرفت بشری، تأثیر منفی بر توسعههای شهری داشته و با فرهنگ جامعه به ویژه جوامع شرقی و به طور خاص شهرها و کشورهای اسلامی تقابل پیدا کردهاند، اما به رغم این موضوع با توجه به انحصار قولهای تبلیغاتی و سلطه فرهنگی غرب روند ساخت و ساز شهری در جهان اسلام بدون توجه به وجه پنهان تفکر و جهانبینی غربی در پشت نمادها، سمبلها، طرحها و سبکهای معماری و شهرسازی غربی، جهتگیری کپی برداری را دنبال کرده است، لذا در این شرایط حفظ ارزشهای اصیل معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی نیاز به تلاشی مضاعف در همه ابعاد، خاصه فرهنگی و اطلاع رسانی دارد.
نظر شما