به گزارش خبرنگار ایمنا، بخش قابل توجهی از اغتشاشات منظر شهری در شهرهای ما نشأت گرفته از طرحها و الگوهای متفاوتی از نماهای شهری است که تصویری منسجم و یک دست را از شهر ارائه نمیدهد. از آنجا که نمای شهری نقش مهمی در انسجام منظر و شناساندن چهره شهر به شهروندان و گردشگران دارد، امروزه مورد توجه معماران و شهر سازان است. ورود طرحها و الگوهای خارجی از یک طرف، نبود طرح و الگویی مشخص در داخل کشور از سویی دیگر و پایبند نبودن به اصول معماری و شهرسازی بومی از جمله مشکلاتی است که طراحی نمای شهری و نمای بناهای شهری را با چالش مواجه کرده و تاروپود منظر شهرهای ما را که روزگاری چهرهای هماهنگ و به هم پیوستهای از خود ارائه میداد را از هم گسسته است.
در این میان صحبت از ویژگیهای یک نمای خوب شاید یکی از مهمترین بحثها از جنبه تئوریک مسئله باشد؛ آنچه که سازندگان بناها، طراحان و کارشناسان را در میان این همه الگو و طرحهای زرق و برق دار دچار سردرگمی میکند. در این راستا تعیین خصلتهای یک نمای خوب و پیاده سازی آن در الگوها و طرحهای تهیه شده از اهمیت زیادی برخوردار است.
امروزه به کار بردن نماهای رومی و کلاسیک با وجود مضراتی که برای شهرهای ما به خصوص شهرهای تاریخی و کهن دارد، رواج پیدا کرده و مصوبات کمیتههای سیما و منظر شهری نیز نتوانسته است که جلوی بهکارگیری این نماهای غیر بومی و وارداتی را بگیرد. گاهی شاهد آن هستیم که حتی در یک محور شهری چندین نوع نمای غیر بومی و کلاسیک استفاده میشود به نحوی که هر بنا حتی با بنای کناری خودش نیز هماهنگی ندارد. در این راستا با" فرزین صالحی، پژوهشگر دکترای شهرسازی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان" به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
تعریف شما از سیما و منظر شهر چیست؟
اصولاً منظر بخشی از محیط شهری است که توسط حواس پنجگانه منهای حس چشایی قابل تجربه است، در واقع منظر شهری همان چیزی است که ما به صورت دائم و روزانه با آن سر و کار داشته و آن را درک میکنیم. شهروندان به طور مستمر در حال عبور از معابر و مناطق شهری هستند و با انواع اشکال، احجام و رنگها با استفاده از حس بینایی ارتباط برقرار میکنند. با حس شنوایی خود صداهای هنجار و ناهنجاری را میشنوند که در محیط پیرامونی آنها وجود دارد و از طریق حس بویایی انواع بوهای مطبوع و یا نامطبوع را در محیط شهری استشمام میکنند، با استفاده از حس لامسه نرمی و سختی زمینی که بر روی آن راه میروند و یا جدارههایی که از کنار آنها گذر میکنند و یا وزش نسیم بر روی صورت خود را حس میکنند.
تمامی اینها تجربیات و حسی است که هر روز شهروندان دائماً و بارها و بارها در مقاطع و مکانهای مختلف شهر درک و حس میکنند.
از آنجا که ظرفیتهای احساسی همه ما انسانها به صورت یکسان تعریف شده بنابراین تجربه ما از مجموع تمامی این پیامهای حسی محیطی یکسان است. بنابراین درک ما و تجربه همه ما از منظر شهری تقریباً مشترک است. میگویم تقریباً چرا که ممکن است برخی افراد بواسطه تقویت برخی مهارتها در بعضی از حواس نسبت به سایرین پیامها و در نتیجه جزئیات بیشتری از محیط دریافت کنند
آنچه با عنوان سیمای شهری از آن یاد میکنیم، یک تصویر اختصاصی است که از کلیات منظر شهری برای هر شخصی در حافظهاش ثبت میشود. به عبارت بهتر سیمای شهری تصویر ذهنی است که هر شهروند از منازل شهری برای خودش به صورت اختصاصی و در ذهن خودش ثبت کرده است.
تفاوت سیما و منظر در چیست؟
تحقیق و پژوهش پیرامون سیمای شهر از اهمیت بسزایی برخوردار است چراکه به طور معمول انسانها بر اساس ذهنیات خود رفتار میکنند نه واقعیتهای موجود! بر همین اساس هر فرد در محیط شهری بسته به حس خاصی که از آن فضا دارد یک تصویر ذهنی متفاوت از دیگران را در خاطر تشکیل داده و همین امر باعث میشود اشخاص در یک فضای خاص شهری رفتارهای متفاوت را از خود بروز دهند.
به طور مثال من و شما زمانی که صحبت از میدان نقش جهان در اصفهان میکنیم، ممکن است تصویر ذهنی که داریم در کلیات تا حدودی شباهت داشته باشد اما قطعاً در جزئیات بسیار متفاوت است.
به گفته کوین لینچ شهر ساز آمریکایی ما انسانها معمولاً بر اساس ذهنیتهایی که داریم و نه بر اساس واقعیتها رفتار میکنیم، بدین معنا که هرکسی بر اساس ذهنیت خاص خودش در هر فضای شهری که است، اقدام به فعالیت یا رفتارهای فضایی میکند. بدین خاطر معمولاً در محیطهای شهری، افراد در یک محیط خاص رفتارهای متفاوت از یکدیگر دارند.
نحوه طراحی نماهای شهری چه تأثیری بر رفتار محیطی شهروندان دارد؟
حال با توجه به معانی و مفاهیمی که در رابطه با منظر و سیمای شهری ارائه شد و از آنجا که بیشترین ارتباط ما با محیط از طریق حس بینایی برقرار میشود میتوان به اهمیت نماسازی در شهر و تأثیرات مثبت و یا منفی آن بر شهروندان پی برد به عبارت دیگر نماهای شهری بخشی از منظر شهری هستند که هر روزه خودآگاه یا ناخودآگاه توسط شهروندان تجربه شده و از جلوی دیدگان آنها میگذرند.
از طرفی باید به این موضوع توجه کرد که فضا و منظر شهری زبان خاص خود را دارد فضا و منظر میتواند دوستانه یا خصمانه باشد میتواند دعوت کننده یا دفع کننده باشد میتواند در شهروند احساس تعلق و امنیت را برانگیخته و یا بالعکس به او حس ناامنی را القا نماید. در واقع در محیط شهری این زبان منظر و فضاست که با ما سخن میگوید هرچه این زبان دوستانه تر، مهربانتر و آشناتر باشد، خوشایند تر بوده و شهروند در آن احساس امنیت و راحتی بیشتری میکند و آنچه باعث مهربانی و خوشایندی زبان منظر و فضا میشود در واقع آشنا بودن ما با عناصر بصری شاکله آن است. انسان فطرتاً نسبت به شخص موقعیت جغرافیایی و یا پدیدهای که آشنا باشد احساس ایمنی و امنیت میکند. چرا که این آشنایی باعث شناخت و تسلط انسان بر جزئیات موضوع است و آنچه انسان از آن شناخت داشته باشد باعث ترس و اضطراب او نخواهد شد. حال اگر در مناظر شهری و در نما سازی های انجام شده یک شهروند ایرانی با خطوط، اشکال، سطوح و احجامی که برای او آشنا میباشند مواجه شود حس خوشایندی برای وی رغم خواهد خورد اما اگر با اشکال و طرحهایی مواجه شود که برای او آشنا نباشد به صورت ناخودآگاه دچار تشویش و اضطراب شده و چه بسا در شهر خود و در محله خود احساس غریبگی و عدم تعلق خاطر به او دست خواهد داد.
استفاده از نماهای رومی چه تبعاتی دارد؟
ما در شهر خودمان، محله خودمان و کوچه خودمان زمانی که با چنین احجامی مواجه میشویم، احساس غریبگی میکنیم. این غریبگی احساس عدم تعلق خاطر را در پی خواهد داشت و این احساس عدم تعلق خاطر، مضرات بسیاری برای ساکنان شهر دارد. زمانی که حس مالکانه یک شهروند مخدوش میشود، او دیگر نسبت به محیط شهری خود مسئولیت پذیر نخواهد بود. من شخصاً با کاربرد المانها و نماهایی که برخواسته از طرحهای غیر بومی هستند، از این جهت مخالف هستم. ابتدا از دیدگاه هویتی و در مرتبه بعدی از دیدگاه زیبا شناختی.
آنچه مسلم است یکسان سازی شئونات زندگی اعم از یکسان اندیشیدن یکسان پوشیدن یکسان خوردن یکسان ساختن و یکسان زندگی کردن باعث از بین رفتن تفاوتهای فرهنگی افراد بشر شده و تنوع هویتی را از بشر سلب خواهد کرد این یکسان سازی باعث آشفتگی و سردرگمی انسانها در بازشناسی هریک از دیگری شده و زیباییهای نهفته در تفاوتهای فرهنگی و قومی و شیوههای مختلف زندگی را از بین برده و باعث بروز بی هویتی در انسان خواهد شد که گفتار پیرامون مضرات آن در این مقال نمیگنجد.
و اما از دیدگاه دوم یکی از تعاریف جامع و کاملی که برای زیبایی ارائه شده عبارت است از هماهنگی اجزا با کل. به عبارتی اگر به دنبال کشف زیبایی در یک پدیده، رویداد یا موضوع هستید میبایست به دنبال برقرار کردن یک ارتباط منطقی بین اجزا و یافتن نظم میان آنها باشید. نظم و هماهنگی اجزا با یکدیگر باعث معرفی یک کلیت میشود ذهن چالشگر انسان هرگاه با یک گشتالت منسجم مواجه میشود به راحتی با آن ارتباط برقرار کرده و آن را مورد ادراک قرار میدهد این نحوه ادراک و کشف ارتباط بین اجزا منجر به حادث شدن احساس زیبایی و در نتیجه حظ و لذت میشود.
با این مقدمه هر یک از بناهای موجود در شهر به مانند جزئی از اجزای کلیتی بزرگ به نام سیمای شهری است. اگر این اجزا با یکدیگر به صورت هماهنگ برای نشان دادن این کلیت عمل کنند زیبایی را در سیمای شهر میتوان دید، اما اگر هر یک از این اجزا به صورت واحدی مستقل و جدای از سایر اجزا وارد عمل شود باعث احساس ناهماهنگی و در نتیجه عدم دستیابی به زیبایی در سیمای شهری خواهد شد. از این روی میتوان از دیدگاه زیباشناختی نماسازیهای نامتعارف و غیر منطبق بر المانهای فرهنگ کهن ایرانی اسلامی را همچون وصلهی ناجوری بر صورت شهر انگاشت که باعث بروز عدم هماهنگی و در نتیجه مخدوش نمودن سیمای شهر میشود.
وقتی من در اصفهان قدم میزنم باید بدانم در یکی از خیابانهای اصفهان قدم میزنم. یا وقتی که در خیابانی در شهر رشت قدم میزنم باید حس کنم در خیابانی در شهر رشت هستم.
شهر یک کلیت است و هرکدام از بناها جزئی از کلیت یک شهر هستند. اگر قرار باشد یکی از این بناها به صورت ناهماهنگ با سایر اجزا قرار بگیرد، کلیت را مخدوش میکند، موجب ایجاد ناهماهنگی میشود و سیمای شهر را عملاً به سمت نازیبایی سوق میدهد.
در بافتی که تمام بناها و یک یک اجزا با یکدیگر هماهنگ هستند، عنصر و بنایی بخواهد تافته جدا بافته باشد، بر کل این هماهنگی در شهر اثرگذار است و زمانی که این هماهنگی بر هم خورد، زیبایی مخدوش میشود.
نظر شما