به گزارش خبرنگار ایمنا، حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ بود، سه اتوبوس حامل نیروهای تکاور قرارگاه قدس لشگر ۱۴ امام حسین (ع) اصفهان در مسیر خاش_زاهدان مورد هدف حمله انتحاری قرار میگیرد به سرعت این خبر از سوی روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران مخابره میشود و انبوهی از هراس و بیم به دل مردم اصفهان روانه میشود.
«در پی شکست سخت استکبار جهانی از مردم شریف و قهرمان ایران در جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی و راهپیمایی باشکوه و دشمن شکن ۲۲ بهمن ماه، تروریستهای تکفیری و مزدوران سرویسها یا اطلاعاتی وابسته به نظام سلطه و استکبار برای تلخ کردن کام ملت ایران، شامگاه امروز (چهارشنبه ۲۴ بهمن ماه) یک دستگاه اتوبوس حامل رزمندگان غیور اسلام که پس از اتمام مأموریت مرزبانی از منطقه، عازم موطن خود بودند را در جاده خاش_ زاهدان هدف حمله انتحاری قرار دادند. در این حمله انتحاری که با استفاده از یک دستگاه خودرو مملو از مواد منفجره در مجاورت اتوبوس حامل یکی از یگانهای قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه صورت پذیرفت، جمعی از حافظان مرزهای میهن اسلامی شهید و تعدادی نیز زخمی شدند. اطلاعات تکمیلی متعاقباً به آگاهی ملت شهیدپرور ایران اسلامی رسانده خواهد شد…»
فردای آن روز اسامی ۲۷ تن شهید این حادثه اعلام میشود؛ نخستین نام «امید اکبری» است؛ میان دار یا به قول جواد بیک، رفیق ۱۹ سالهاش «آچار فرانسه» هیأت فداییان حسین (ع)؛ «امید آچار فرانسه هیأت بود؛ آشپزی میکرد، پارچه سیاه نصب میکرد، سیستم صوت هیأت با امید بود؛ یک کلام آچار فرانسه هیأت ما بود».
رفیقانش از عشق و ارادت او به حضرت رقیه میگویند، «سیدرضا نریمانی» مداح نام آشنای اصفهانی و مداح ثابت هیأت فداییان حسین هنوز هم صدای امید را میشنود: «خیلی ایشان به حضرت رقیه ارادت داشت، شب سوم محرم که میشد هر دو دمهای که ما میدادیم ایشان کنار من میایستاد، صداش هنوز تو گوشم، دائم به من میگفت که این دو دَمه رو بگو؛ عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده.»
نریمانی حتی به نقل از بچههای همان هیأت نقل میکند: «آخرین محرمی که زنده بود ایشان در آشپزخانه کار میکرد، آشپزی میکرد، یک روز تو آشپز خونه دستش سوخت یعنی این سوختگیش هم خیلی عمیق بود بدجور، بچهها بهش گفته بودن که امید حالا تو دستت سوخته دیگه از فردا نمیخواهد بیایی تو آشپزخانه، چون اذیت میشوی؛ دائم آب میریزد رویش اذیت میشوی، یکی از رفقایش برای من گفت، گفت تا این را بهش گفتم یک خندهای کرد و گفت فدای سر حضرت رقیه.»
اما این عشق به حضرت رقیه و مکتب امام حسین علیه السلام امید را به عشق به سوی شهادت کشانده بود؛ او که در تب و تاب شهادت لحظه شماری میکرد گویی حتی گاه افسوس میخورد که چرا به خیل شهدای مدافع حرم نپیوسته «قطعه مدافعان حرم (گلستان شهدا) که میرفتیم همیشه به من میگفت خانم اینجا داره پر میشه، دیگه جا من نیست اینجا، همیشه این حرفو میزد، یعنی ما تا میرفتیم اونطرف دلم میلرزید میگفتم الان از شهدا میگیرد که شهید بشود، دوست داشتم شهید بشود ولی خوب از لحاظی هم خیلی سخت است، سختیهای خودش را دارد.»
او که در شوق دیدار محبوب حتی از مادرش هم میخواست که برای شهادتش دعا کند تنها به آرزوی قلبی اکتفا نکرده بود و به جهاد با نفس هم شتافته بود «یه آدم باخدایی بود مخصوصاً این آخریا یه آدم دیگه شده بود؛ این آخر کار یه استاد دیده بود؛ چلههایی بر میداشت چله زیارت عاشورا، چله حدیث کسا و یه سری چیزهای دیگه، همیشه این آخریا که میدیدمش ذکر به لبش داشت»؛ این را جواد بیک دوست نزدیک به شهید امید اکبری گفت.
او که پیش از پاسدار شدنش به کار هنری علاقه داشت سعی کرده بود تا هنر خود را هم در خدمت به اهل بیت به کار گیرد تا شاید براتی از سوی اصحاب عاشورا برای خود دست و پا کند؛ آنگونه که حمید اکبری برادر شهید میگوید: «به کار هنری هم علاقه داشت، کاشی کاری و مقرنس کاری و اینا هم کار میکرد؛ قبل از اینکه بره تو سپاه؛ و از اصفهان رفتند کربلا، فکر میکنم دوتا دوره شش ماه اونجا بود، بعد ما که رفتیم سفر، پیاده روی اربعین با هم رفتیم دانه دانه نشان من میداد و میگفت: دادا این کار منه ها، رفقا را جمع میکرد و میگفت این کار منه ها، این زیر گنبد کار منه ها، اینها یادتان باشد اینها رو ببینید؛ بعد این کاشی کاریهای قدیمی حرم حضرت عباس و امام حسین رو و این سنگهای قدیمی رو چندتاش رو آورد برای ما؛ خودش داشت به منم داد، به چند تا از رفقا هم داد؛ یکی از آنها رو هم وصیت کرده بود توی قبر زیر سر من بگذارید».
اما در میان همه اینها یک چیز برای امید بالاترین ارزش را داشت؛ او میجنگید تا به هر آنچه که میخواهد برسد به گفته دوستش جواد بیک او حتی برای پاسدار شدنش هم جنگیده بود و هر دری زده بود تا بتواند به استخدام سپاه درآید، جنگیده بود تا بتواند وارد یگان تکاوری نیروی زمینی سپاه شود و جنگیده بود تا شهید شود، شاید برای همین خصلتهاست که رهبر معظم انقلاب بر او همرزمانش درود میفرستند: «امنیّتی که ما در آن زندگی میکنیم، به این قیمت به دست میآید؛ به قیمت خون جوانان ما و بهترین جوانهای ما. درود خدا بر این جوانهای اصفهانی، درود ملائکهی الهی بر آنها، درود خدا بر مردم شهیدپرور اصفهان».
نظر شما