به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، در حالت کلی بسیار پیش میآید که زنان در فضاهای عمومی احساس آسیبپذیری داشته باشند. احتمال کمی وجود دارد که مردان عبور از یک مسیر طولانیتر را به بخشی تاریک از یک خیابان ترجیح دهند یا اینکه بهطور مداوم در این تفکر باشند که برای در امان ماندن چه مسیری را انتخاب کنند. با این حال چنین مشکلاتی از دغدغههای رایج زنان در تمامی جوامع شرقی و غربی است.
بعضی از شهرها به علت نداشتن توجه به معیارهای امنیت زنان، به عنوان محیطهایی تهدیدآمیز شناخته میشود. گاهی نیز پیش میآید که برخی تفکرات ناامنی زنان را حاصل توهم ناشی از ترس تلقی کرده و آن را در زمره مشکلات اساسی در طراحی شهری منظور نکردهاند. بنابراین بسیاری از جوامع خواستار برابری، مصرانه بر این باورند که لازم است شهرها بازتابی از رویکردهای برابری جنسیتی را به نمایش بگذارند.
برخلاف تصور رایج، امروزه بسیاری از فضاهای عمومی حتی در دنیای غرب که ادعای "برابری جنسیتی" دارد، بیطرف نیست. نورپردازیهای خیابانی، ایستگاههای اتوبوس، تعداد سرویسهای بهداشتی عمومی و نحوه تقسیم آنها، نحوه رفتار هر شخص در محیطهای عمومی، نوع نگاه و برخورد پلیس با هر فرد و بسیاری از دیگر اقدامات شهری همگی حاکی از توجه ناکافی به معیارهای جنسیتی دوطرفه در طراحیهای شهری است.
در بحث طراحی شهری لازم است سطوح تفکیک فضاها بر اساس متغیرهای دیگری نظیر هویت جنسیتی و به طور امنیت زنان نیز در نظر گرفته شود.
ترس بهعنوان عنصر برنامهریزی شهری
شرق یا غرب، در هر جامعهای، خانه پناهگاه امن زن تلقی میشود، جایی که در آن میتواند در برابر محیط تهاجمی شهر محافظت شود و احساس امنیت داشته باشد و خیابان جایی است که زنان ممکن است در آن احساس ترس و تهدید داشته باشند و به همین علت باید بهطور مداوم هوشیار باشند. حتی تاریخ هم نشان میدهد که رفتوآمدهای زنان در جوامع محدود به مکانهایی است که میتوانند در آنها به کالاها و خدمات مربوط به مراقبت از خانوار دسترسی داشته باشند مثل بازارها، نمایشگاهها، داروخانهها، مدارس و غیره. این فضاهای شهری، برای زنان "خانه بسطیافته" در نظر گرفته شده است.
زنانی که خارج از این خانه بسطیافته حرکت کنند در اغلب موارد خود را خاطی تلقی میکنند چرا که اکثر آنها در استفاده روزانه از فضاهای عمومی محدودیتهایی برای خود ایجاد کردهاند و بسیاری از مسیرها و مقاصد انتخابیشان "مسلم" تلقی میشود. این انتخابها در واقع "راهبردهای مقابله" هستند که زنان برای تضمین امنیت خود از آنها استفاده میکنند. دستورکارهای برابری جنسیتی در واقع روی تصویب قوانینی متمرکز است که خواستار امنیت بیشتر با استفاده از فضاهایی است که بر اساس محدودیت و محرومیت عمل نمیکند.
ایجاد فضاهای راحت، ایمن و خوشایند برای زنان را میتوان بهعنوان تاکتیکهای مدرنسازی تفسیر کرد که واقعاً با چشماندازهای اجتماعی شهرها مطابقت دارد و نشانههای بینظمی را از بین میبرد. این گونه مدرنسازی از آن جهت حائز اهمیت است که در راستای منفعت تمامی اقشار جامعه عمل کند.
تسلط جنسیتی در شهر
شهرها و ساختار شهری، با توجه به اینکه به گونهای طراحی شدهاند تا تردد مردان را با بیشترین بهرهوری ممکن فراهم آورند، حفظ و دگرگون میشود تا خواستههای سرمایهداری و اولویتهای مردان را برآورده سازند چرا که در بعضی از جوامع و نقاط جهان مشاغل ثابت و اکثراً پر درآمد، فرهنگهای گوناگون محدودکننده برای زنان و سایر موارد تفکیککننده باعث میشود مردان ماشین داشته باشند و خواستهها و نیازهای زنان، جوانان، سالمندان، کودکان و معلولان در زمره اولویتهای سرمایهگذاریهای عمومی قرار نگیرد. این وضعیت که بهعنوان "سلطه جنسیتی در شهر" در نظر گرفته میشود، به مسائلی مانند تردد در شهرها، حملونقل عمومی، ترس از مزاحمت و خشونتهای فیزیکی در فضاهای شهری و مواردی از این قبیل (به عبارت دیگر شناسایی تمامی خصیصههای فاقد جنسیتگرایی در برنامهریزی شهری) توجه دارد. بدینترتیب لازم میداند که فضاهای عمومی و پویایی جوامع بار دیگر مورد بازنگری قرار گیرند و تسلطهای جنسیتی را رفع کنند.
تأثیر جنسیت در طراحیهای شهری آینده
زمانی که بحث برنامهریزی و ساخت فضاهای شهری به میان میآیند، جنسیت یک دیدگاه و اصل اساسی تلقی میشود چرا که این مقوله مرزهای بین حوزههای فردی و سیاسی، همچنین مناطق عمومی و داخلی را مورد بررسی قرار میدهد و سعی میکند تنوعات فرهنگی را بهعنوان کلید راه جدید برنامهریزی شهری به رسمیت بشناسد. به عبارت دیگر همه با هم یکسان نیستند، بنابراین خواستههای آنها برای شهرها و زیرساختها متفاوت است. بدینترتیب لازم است از استدلالهای عمومی، کمّی و کلان فاصله گرفت، با واقعیتهایی در سطح خرد درگیر شد و دیدگاهها و رفتار زنان و سایر اقشار جوامع را نیز مورد توجه قرار داد.
در این راستا چهار موضوع مهم میتوانند تأثیرگذار باشند. اول در نظر گرفتن زنان و آگاهی از شیوههای مختلف زندگی و استفاده از شهر بر اساس جنسیت، دوم اطمینان از حضور زنان در همه زمینههای اجتماعی و سیاسی، سوم ارزشگذاری و توانمندسازی فعالیتهایی که بهطور سنتی توسط زنان انجام میگیرد و چهارم ادغام مطالبات جدید زنان به عنوان یک مسئله عمومی؛ به عبارت دیگر ایجاد تعادل بین کار در داخل و خارج از خانه دیگر یک موضوع خصوصی خانوادگی نیست و از این پس به یک موضوع عمومی تبدیل میشود.
شناخت موقعیت اجتماعی زنان اولین قدم برای درک ساختار غالب در جوامع است که برای همکاری در ساختن شهری برابر و به دور از هر گونه خشونت و تبعیض ضروری به نظر میرسد. این موضوعات مهم است چرا که تلاش برای برابری، زمانی به نتیجه خواهد رسید که نابرابریهای جنسیتی ساختارمند نظیر آنچه در طراحی شهری وجود دارد، رفع شود.
نظر شما