به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، عبدالرزاق گورنا در سال ۱۹۴۸ در جزیره زنگبار تانزانیا چشم به جهان گشود، اما در دهه ۱۹۶۰ به پناهندگی بریتانیا درآمد. از آنجا که وی اصالت عربی داشت مجبور به ترک زادگاه خود در انقلاب ۱۹۶۴ شد و تنها توانست در سال ۱۹۸۴ برای ملاقات پدرش که روزهای آخر عمر خود را سپری میکرد به تانزانیا بازگردد. گورنا تا زمان بازنشستگی خود به عنوان پروفسور تمام وقت انگلیسی و ادبیات پسا استعمار در دانشگاه دولتی کنت در کنتربری انگلستان مشغول به خدمت بود.
وی در آثار ادبی اخیر خود اثرات دوران استعمارگری و سرنوشت پناهندگان در ورطه بین فرهنگها و قارهها به تصویر کشیده و به واسطه همین، جایزه نوبل ۲۰۲۱ را از آن خود کرده است. گورنا در داستانهای افسانهای خود، مهاجرت و ریشهکنی فرهنگی همگام با تنوع فرهنگی و قومی شرق آفریقا را مورد توجه قرار داده است که این ویژگیها در زندگی شخصی این نویسنده مشهور تانزانیایی به وفور احساس میشود.
گورنا تا به امروز موفق به نوشتن ۱۰ رمان بسیار برجسته نظیر "بهشت"، "کنار دریا" و "زندگی پس از مرگ" (که آخرین رمان وی تا به امروز محسوب میشود) شده و تلاش کرده است تقریباً در تمام آنها حس داستانسرایی شفاهی را در خواننده به وجود آورد.
زندگی پس از مرگ، واکنشی علیه قوانین آلمان در آفریقا، طی سالهای اولیه قرن بیستم است و حکایت پسر جوانی را به تصویر میکشد که به استعمارگران این کشور فروخته شد. تنش میان تجربه شخصی و تاریخ جمعی در این رمان نیز همچون سایر نوشتههای گورنا به خوبی احساس میشود با این حال، زندگی پس از مرگ خواننده را به تجسم دنیای پس از استعمار و اثرات درازمدت جنگ بر زندگی بشر دعوت میکند.
اثرپذیری عبدالرزاق گورنا و سبک وی در رمانهای ادبی
آثار ادبی برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۱ به طور قابل توجهی متأثر از تنوع فرهنگی و قومی زنگبار، زادگاه وی نوشته شده و مسیرهای تجاری اقیانوس هند رویدادگاه اصلی آنها را تشکیل داده است. جزیره زنگبار در مسیری قرار داشت که تاجران و استعمارگران زیادی را از کویت امروز، عمان، قطر، عربستان سعودی، یمن، امارات متحده عربی، آسیای شرقی، آفریقا و اروپا به سمت خود جذب میکرد. به همین دلیل، نوشتههای گورنا به خوبی تمام این تنوع را منعکس و ذهن خواننده را بر Afrocentrism (رویکردی برای مطالعه تاریخ جهان، متکی بر تاریخ افراد آفریقایی تبار طی قرن بیستم) متمرکز میکند.
نخستین رمان گورنا تحت عنوان "خاطره جدایی" حول پیرامون مهاجرت او از زنگبار نوشته و در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. این رمان که بیشتر به زندگینامه شباهت دارد تلاشهای قهرمان داستان برای ترک زادگاه خود و ادامه تحصیلات در کشورهای خارجه را به تصویر میکشد و همچون آیینهای تمام نما، زندگی شخصی گورنا را در ذهن خواننده زنده میکند.
پیامدهای استعمارگری در نوشتههای گورنا
رمان "بهشت" نیز مانند "خاطره جدایی"، رشد کردن لحظه به لحظه قهرمان داستان را در قرن نوزدهم نشان میدهد که سالهای اولیه قرن بیستم، یعنی آغاز استعمارگری اروپا در سواحل آفریقای شرقی را نیز پشت سر میگذارد. بردهداری در آفریقا به خوبی در این رمان منعکس شده است و قهرمان داستان تلاش میکند با آگاهی تمام حس تجربه دوران سخت بردگی را در خواننده ایجاد کند. مهمتر از همه اینکه "بهشت" از منابع ادبی نویسنده، زبان اصلی سواحیلی او و سنن مذهبیش رونمایی میکند ضمن اینکه اشارههایی نیز به آثار نوشتاری جوزف کنراد، نویسنده بریتانیایی-لهستانی دارد.
در نوشتههای گورنا ناپدید شدن عمدی داستانهای آفریقایی به عنوان یکی از پیامدهای مهم استعمارگری اروپایی به خوبی احساس میشود. بسیاری از منتقدان، مضمون رمانهای گورنا را با نوشتههای سر احمد سلمان رشدی، نویسنده و مقالهنویس بریتانیایی-هندی مشابه دانستهاند چرا که هر دو شخصیت ادبی دوران استعمار را پشت سر گذاشته و زندگی شخصی خود را با رویدادهای تاریخی مهم پیوند دادهاند
نظر شما