به گزارش خبرنگار ایمنا، در ساعت ۱۹:۳۰ روز سه شنبه هفتم مهرماه ۱۳۶۰ و پس بعد از عملیات ثامنالائمه، یک فروند هواپیمای سی -۱۳۰ از اهواز به مقصد تهران در حرکت بود تا بدن پاک و مطهر شهدا را به خانوادههایشان و مجروحان جنگ را به بیمارستان برساند، که در منطقه کهریزک تهران دچار سانحه شد و سقوط کرد.
از جمله شهدای این سانحه تیمسار سرلشکر شهید ولی الله فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک آجا، سرتیپ شهید موسی نامجو وزیر دفاع، سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری مشاور جانشین رئیس ستاد مشترک آجا، سردار سرلشکر پاسدار شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه و سردار سرلشکر پاسدار شهید سید محمد علی جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر بودند. شهید سید محمد علی جهانآرا پس از سالها مبارزه، تلاش برای حفظ آرمانهای نظام و انقلاب اسلامی به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید.
وی در وصیتنامه خود مینویسد:
تو را شکر که شربت شهادت این یگانه راه رسیدن به خودت را به من بنده فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی تو را شکر که این تنها نعمت خدا پسند خودت را بر این انسان ذلیل عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با زمان کوچکترین وسیله خود اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را گرفتم، و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار نسبت به بندهاش.
خداوندا مرا از این همه لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم کن.
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ میخواهم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند بر سر اموال این دنیا ملت را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی میکشانند، فرود آورم. خداوندا تو خود شاهد بودی که من تعهد این آزادی را با گذران تمام وقت هستی خویش ارج نهادم و با تمام دردها و رنجهایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را میدانم که این سران تازه به دوران رسیده نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشههای دریاهای پاریس و لندن و هامبورگ بوده اند و یا در...
و تو ای امام، ای که به اندازه تمامی قرنها سختیها و رنج کشیدی از دست این نابخردان خرد همه هیچ دان! لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت.
ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند و کیست که دریابد که لحظهای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده تاریخ میباشد.
ای امام درد تو را، رنج تو را میدانم چه کسانی با جان می خرند. جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه خویش را در راه به هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا میکند بله ای امام درد تو را جوانان درک میکنند اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند، و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا میکنند و بدان ای امام تا لحظهای که خون در رگ ما جوانان پاک اسلام وجود دارد. لحظهای نمیگذاریم که خط پیامبرگونه تو که به خط انبیا و تاریخ وصل است به انحراف کشیده شود. ولی ای امام من به عنوان کسی که شاید کربلای حسین را در کربلای خرمشهر دیدهام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن خون جوانان خرمشهر برمیخیزد و آن اینست.
ای امام از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظهای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه به طور مداوم کربلا را میدیدم هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت میشد و فریاد آنها بی سیم را از کار میانداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق خود میرفتم گریه را آغاز میکردم و فریاد میزدم: «ای ربالعالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را».
نظر شما