به گزارش خبرنگار ایمنا، اخوانثالث که به «چاووشیخوان کاروان غمان زمان» معروف است به عرصههایی در شعر نو دست یافت که کمتر کسی را توانایی دست یافتن به آنها بوده است. اخوان، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا مینویسد، گفته است: برای این مینویسم که بدانم کیستم و در کجای عصر و زمانه خود هستم. بدانم که آیا هنوز هستم، هنوز زندهام؟ چون به اعتقاد من «هستن» تنها در همین کسوت خلق خود بودن و از هوا، آب و نان، سهمی برگرفتن نیست.
این نوشته اخوان، گویای آن است که شاعر جدا از شعر خود نیست بلکه شعر، خود زندگی شاعر است. اگر چه (م. امید) به این سخن در پارهای از نوشتههایش باور ندارد اما باید پذیرفت که این شاعر بزرگ در این فقره به خطا رفته است چرا که شعر عصاره زندگی و جویبار لحظهها و زیست آنی و تاریخی شاعر است.
با توجه به شناخت شاعر از ادبیات کلاسیک ایران، شعر او که باید تابلوی زندگی بدانیم، چکیدهای از تاریخ ایران زمین است. از زردشت، مزدک و مانی گرفته تا محمد مصدق و مردادماه ۱۳۳۲، همه در شعر این شاعر جاری و ساری هستند. در حقیقت، دفترهای شعر این شاعر را باید اوراقی از نگاشتههای تاریخی وی در توصیف و تصویر احوال ایران و ایرانیها دانست.
تأیید مدعای این سخن آن است که به باور و بیان بسیاری از منتقدان، شعر اخوان، مشخصترین شعر معاصر است که شکست سیاسی و اجتماعی را به عمیقترین شکل ممکن بیان میدارد. شرایط و زمانهای که وی خصوصاً دوران جوانی خود را در آن طی کرد به خوبی نمایانگر آن چیزهایی است که بر او و همنسلان وی رفته است از التهاب و شور و شوق تغییر گرفته تا اضطراب و سرخوردگی و نفرین بر تقدیر، چنان که جایی آرزوی پیدا شدن اسکندری را دارد تا شاید این چرخه ملالآور پر تضاد را به آتش کشد.
آنچه اخوانثالث از خود بر جای گذاشت، یقیناً آینه تمامنمای همه اتفاقاتی است که بر جامعه و زیست ایرانی رفته است نظیر جریان مدرنیسم سیاسی، اجتماعی و ادبی، خفقان و استبداد رضاخان، سالهای شکوفایی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ و نهایتاً کودتا و تبعید رهبر نهضت ملی به احمدآباد.
هنوز از لذت و شهد این سرزمین چیزی نصیب مردمان نشده بود که در عرصه سیاسی با کودتای نظامی، باغ بهاران آزادی اسیر چکمههای سرمای بیدادگران شد. از این پس آنچه بر روح و روان شاعر جاری است، حسرت، یأس و نافرجامی آرزوی آزادی است که باید بر آن مرثیه سرود، به این دلیل شعر اخوان مرثیهگوی وطن خود میشود. این یأس چنان در او ریشه دوانید که گوشهگیرش میکند و انتظار بهبودی اوضاع را بیهوده میداند.
ابیاتی با مضمون ناامیدی در شعر او کم نیست:
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد!
همچنین ابیاتی از این دست نیز دارد که بیشتر مضمونپردازی است تا وصف حال:
مرا به غم گذرد «حال» چون «گذشته» ولی
امیدوار به «آینده» ام هنوز عماد!
اخوان جاهایی با واژه امید و نام قلمی خویش نیز بازیکرده است:
نومید و نومیدم و نومید
هرچند که خوانند «امید» م!
او جایی نیز نومیدی خود را بازتابی از زمانه و وضع روزگار میداند، نه خصیصهای ذاتی:
من نه خوشبینم نه بدبینم
من شد و هست و شود بینم!
اما آیا بدبینی او بدبینی به معنای فلسفی کلمه بود؟ از متن شعرهایش چنین برمیآید که خیر. در انتهای شعر «قاصدک» که به گمان بسیاری، مشخصترین تصاویر یأس شاعر در آن نمایان است، خطاب به قاصدک چنین میگوید:
آیا خبری هست هنوز؟
مانده خاکستری گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمیبندم، خردک شرری هست هنوز؟
این شعر بیانگر این موضوع است که شاعر هنوز هم بهرغم ناامیدی، مشتاق به امیدی است که شاید بتوان به هرم گرمای آن دل بست و از نورش همچون لحظه لحظه زندگی سود برد. جمع این لحظات که در نهایت تنها فرصت زندگی است را باید دوست داشت و مرگ را که همتای تاریکی است، باید دشمن داشت و چه بدتر از مرگ به دست یأس و نومیدی!
اخوان لحظات زندگی را شکار کرده و هر دم، زندگی را لمس و احیا میکند. او در قامت پیامبری سفیدپوش به مصاف تاریکی و تباهی استبداد میرود و از سرمایی که نفسها را حبس کرده و سلامها را بیپاسخ گذاشته است پناه میبرد به چراغ و نور که او را به دنیای نجابت و پاکی میبرد. وی دوای درد پوچی و نیستی را در دمیدن لحظههای حیات همچون خیام، فلسفه زندگی را در یافتن و درک کردن این لحظات میداند چنان که در موخره «از این اوستا» نوشته است: خیام به همین دلیل دنیا را مسخر کرده و در مرتبهای کمتر، حافظ چنین فتحی کرده است.
در ذهن و بیان اخوانثالث ایران و تاریخ کهن آن، جایگاه ویژهای دارد. پیامبرش را بیشتر از هر پیغامبر دیگری ارج مینهد؛ چرا که زردشت در عصر کشتار میتواند جلوه زیبایی از انسانیت باشد. از اینرو که نه کسی را کشت و نه دستور به کشتن داد:
نه کشت و نه دستور به کشتن داد
از این روش هم معتبر دوست دارم!
اخوان، برای اهالی شعر و ادب، جایگاهی ویژه داشته و به داوری اهل فن، بیگمان از بزرگترین پارسیگویان شعر معاصر است. وی به شهادت شعرها و نوشتههایش، تسلط کمنظیری بر شعر و ادبیات معاصر ایران داشته و در واقع بررسی شعر معاصر پارسی بدون فهمیدن و درک جایگاه اخوانثالث امکانپذیر نیست. این شاعر بزرگ در چند دهه فعالیت هنری آثار گرانقدری از خود بر جای گذاشته است.
نظر شما