اینجا بوی مرگ می‌دهد

نبود تخت، کمبود و گرانی دارو، کمبود تعداد نیروی انسانی، شلوغی، سرگردانی، دلهره و هزاران چالش دیگر اوضاع حوزه درمان را به تراژدی غم انگیزی تبدیل کرده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، وارد که می‌شوی دلهره تمام جانت را می‌گیرد، چرا که اینجا دنیای کرونا است، آن آسمان آبی و فضای تابستانه چشم‌نواز بیرون با صدای شیون و گریه از دست دادن عزیزان و دویدن‌های پرهراس در پی دارو برای از دست ندادن‌ها به یک تراژدی غم‌انگیز تبدیل شده است که اگر تنها چند دقیقه به تماشای آن بنشینی بغض گلویت را می‌فشارد، اینجا بزرگترین قطب درمان اصفهان، یعنی بیمارستان الزهرا (س) است که تمام قد مملو از بیماران کرونا است.

از در اورژانس که وارد می‌شوی سرفه، صدای نفس‌های به شماره افتاده، دویدن کادر درمان به این سو و آن سو، شلوغی، عجله برای بستری زودتر بیمار، اشک‌های سرازیر شده و نگرانی‌های بی‌پایان تنها بخشی از وضعیت اورژانس بیمارستان الزهرا (س) است، یکی نگران حال مادرش است و دیگری همسر جوانش را برای بستری آورده، یکی بدن تب‌آلود دختر دانشجویش را روی تخت اورژانس با چشمان پر از اشک نگاه می‌کند، تخت به تخت هر کس تعریفی از ابتلای خود و عزیزانش به کرونا دارد و مدام التماس می‌کند که بگویید مردم این بیماری را جدی بگیرند، تا درگیر نشوند، نمی‌دانی چطور جانت را ذره ذره می‌گیرد و نفست با زجر و به سنگینی کوهی بر روی سینه بالا می‌آید.

اینجا بوی مرگ می‌دهد

روح و روان‌مان خسته است

یکی از پرستاران که با عجله بر بالین بیماران می‌رفت و به سرعت پیگیر درمان بیماران بود با چهره‌ای پر از خستگی به خبرنگار ایمنا می‌گوید: سهل‌انگاری جان خودشان و ما را به خطر می‌اندازد، آنقدر اوضاع خراب است که مانند دوران جنگ شده که هر لحظه چندین مجروح جنگی می‌آوردند و جایی برای بستری نیست، صبح که به بیمارستان می‌آیم، شب امیدی به بازگشت به خانه ندارم و مدام می‌گویم امروز روز آخری است که زنده‌ام، آنقدر غم از دست دادن عزیزان خودمان و بیمارانی که هر روز جلوی چشمان ما جان می‌دهند، زیاد شده که روحمان پژمرده و غمگین است، دل و دماغی نداریم، اصفهان بوی مرگ می‌دهد.

به سراغ بخش آی سی یو بیمارستان رفتیم، تخت‌هایی پر از بیمار که تعداد بسیاری دستگاه و سرم و … به آن‌ها وصل بود به چشم می‌خورد، برخی بیماران هوشیار نبودند و آن‌هایی هم که هوشیاری داشتند جانی برای نفس کشیدن نداشتند، صدای خس خس نفس‌های کرونایی و رنگ و روی پریده‌شان، وحشتی تمام نشدنی به جانت می‌انداخت.

تجهیزات نصفه و نیمه، خستگی و فشار کار

یکی دیگر از پرستاران بخش آی سی یو بیمارستان الزهرا (س)، به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: از کجا بگوییم که تمامش گله، شکایت، غم و ترس از مرگ است، از خستگی و فشار کار، از تجهیزات نصفه و نیمه، از نبود امکانات کافی و هزاران چالش دیگر گله داریم، جان بر کف خدمت می‌کنیم اما هیچ کس هوای ما را ندارد، عملاً وارد فضایی می‌شویم که بوی مرگ می‌دهد و هر روز با مرگ بیمارانی که تا چند دقیقه قبل با آن‌ها صحبت می‌کردیم مواجه هستیم، نه از نظر روحی و نه از نظر مالی امیدی برای کار کردن نداریم، گاهی گمان می‌کنم به فراموشی سپرده شده‌ایم.

اینجا بوی مرگ می‌دهد

پرستار دیگری در ادامه صحبت‌های همکارش به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: با فشار کاری زیاد و ساعت‌های فراوانی که مشغول خدمت به بیماران کرونایی که همه از آن‌ها فراری هستند، هستیم، هیچ کس به فکر مشکلات و چالش‌های ما نیست، هر روز که می‌خواهم به بیمارستان بیاییم می‌گویم دیگر نمی‌روم اما وقتی می‌دانم کمبود نیرو وجود دارد، وجدانم اجازه نمی‌دهد که از کاری طاقت فرسا و سخت‌تر از کار معدن استعفا دهم، کسی صدای ما را نمی‌شنود، نه مردم که ملتمسانه می‌خواهیم رعایت کنند تا به کرونا مبتلا نشوند و نه مسئولان که می‌خواهیم مشکلات شغلی پرستاران را حل کنند.

از خواب غفلت بیدار شوید

پرستار باتجربه‌ای که همراهان بیماری که همان لحظه به دلیل شدت بیماری کرونا فوت شده بود، را آرام می‌کرد و از غم همراه آن‌ها اشک می‌ریخت، می‌گوید: این کار هر روز ما شده، چشمانی پر از اشک و التماس برای زنده نگه‌داشتن عزیزان‌شان را ببینیم و با وجود تمام تلاش‌های شبانه روزی‌مان باز هم شاهد مرگ‌های فراوان باشیم، چند روز پیش مردی جوان که تازه ازدواج کرده بود را به بیمارستان آوردند، اما آنقدر شرایط بد بود که در اورژانس تمام کرد و صدای گریه مادرش تمام بیمارستان را پر کرده بود، از مردم می‌خواهم که سری به بیمارستان بزنند تا از خواب غفلت بیدار شوند و عادی‌انگاری را فراموش کنند آن وقت حتی برای کارهای ضروری هم جرأت بیرون آمدن از خانه را نخواهند داشت، چه برسد به آنکه مسافرت بروند و مراسم برگزار کنند.

از بخش آی سی یو و اورژانس که می‌گذری، در داروخانه بیمارستان نیز همهمه‌ای برپاست و صدای همراهان بیماران برای درخواست دارو تمام داروخانه را پر کرده است فضایی شلوغ که برای رسیدن به باجه داروخانه با چند نفر شانه به شانه برخورد خواهی کرد.

اینجا بوی مرگ می‌دهد

کمیابی و گرانی دارو

دختری جوان که خود را دانشجوی داروسازی معرفی می‌کند، همراه پدرش بود که در بیمارستان بستری است و درباره نبود دارو به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: حتی یک کورتون ساده هم به راحتی پیدا نمی‌شود، رمدسیویر و اکتمرا که دیگر طلای نایاب شده و اصلاً در داروخانه بیمارستان که نیست و اگر هم باشد شاید رمدسیویر آن‌هم به سختی پیدا شود.

وی ادامه می‌دهد: پدرم هفت روز است که در بیمارستان بستری است و تنها یک ویال رمدسیویر را چند میلیون برایش به سختی پیدا می‌کنیم، پدرم به کورتون نیاز دارد، آن هم پیدا نمی‌شود، دیگر خسته شدم، از بس در این داروخانه و آن داروخانه دنبال دارو گشتم، تا امروز حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان خرج پدرم شده و هنوز بهبودی نیافته است.

پسری جوانی که دارو به دست به سمت آی سی یو می‌دوید، به خبرنگار ایمنا می‌گوید: ریه مادرم بیش از ۷۰ درصد درگیر شده و حدود پنج روز است در بیمارستان بستری است و داروها به هیچ عنوان یافت نمی‌شود و باید چندین برابر قیمت را بدهی تا شاید بتوانی داروی مورد نیاز را پیدا کنی، همین چند قلم دارو که داروهای چندان مهمی هم نیست حدود دو میلیون تومان شده و دیروز با سختی و کلی التماس به این و آن یک ویال اکتمرا را حدود ۱۱ میلیون تومان برای مادرم تهیه کردم.

اینجا بوی مرگ می‌دهد

هزینه‌های گزاف داروهای رمدسیویر و اکتمرا

خانمی که با چشمانی اشک آلود، از گرمای تابستان به زیر سایه درختان در حیاط بیمارستان پناه برده بود، به خبرنگار ایمنا می‌گوید: همسرم در بیمارستان بستری است، دوشنبه هفته گذشته او را به بیمارستان آوردم، تب و سرفه ناگهانی داشت و دیگر نمی‌توانست به راحتی نفس بکشد، امروز هفت روز است که در بیمارستان بستری است و دیروز بالاخره تخت آی سی یو خالی شد و او را به دلیل وخامت حالش به آنجا بردند، البته باید سه روز پیش به آی سی یو می‌رفت، اما جای خالی نبود، ریه‌اش ۸۰ درصد درگیر شده و هر ویال رمدسیویر را دو تا پنج میلیون برایش تهیه می‌کنم، دیروز دکتر برایش اکتمرا تجویز کرد و با کمک یکی از آشنایان که پزشک است، این دارو را به قیمتی گزاف و حدود ۱۲ میلیون تومان تهیه کردم، خدا کند جواب بدهد و همسرم خوب شود، بدون هزینه بیمارستان در این هفت روز حدود ۲۰ میلیون هزینه کرده‌ام.

خانواده‌ای که کمی آن طرف‌تر زیر سایه آلاچیق نشسته‌اند، از نبود امکانات و تلاش بی‌وقفه کادر درمان، می‌گویند: پزشکان و پرستاران تمام تلاش خود را می‌کنند، اما امکانات کامل نیست، پدر، مادر و برادر ما در بیمارستان بستری هستند و هر روز در این گرما اینجا می‌نشینیم تا اگر کاری از جمله تهیه دارو داشتند، انجام دهیم، هزینه درمان سه نفر آن‌ها در هشت روزی که بستری هستند حدود ۶۰ میلیون تومان البته بدون هزینه بیمارستان که هنوز تصفیه نکرده‌ایم شده است دارو نیست، حتی یک کورتون هم به راحتی پیدا نمی‌شود، دیگر توانی برای من و دو خواهرم نمانده، هر روز نگران مرگ عزیزانمان هستیم و نبود امکانات و دارو هم نمکی بر زخم‌مان شده است، روزهای جنگ هم اینقدر دردناک نبود.

اینجا بوی مرگ می‌دهد

تحت خالی نیست

زنی میانسال که روی صندلی‌های بیمارستان خوابیده بود، می‌گوید: آنقدر خسته‌ام که همین‌جا دراز کشیدم، از صبح دنبال این هستم که بیمارم بستری شود، اما تخت خالی نیست، دخترم جوان است و تمام امید زندگی من است، تخت خالی نیست، خدا کند زودتر بستری شود، ریه‌اش درگیر شده و الان در اورژانس است، به هر کس که فکر کنی التماس کردم، اما جای خالی در بیمارستان نیست.

پیرمردی که دست همسرش را گرفته بود و به او کمک می‌کرد تا به آرامی راه برود، می‌گوید: هر دو نفرمان کرونا داریم و از صبح به سه بیمارستان سر زده‌ایم، اما جای خالی حتی برای بستری کردن یکی از ما نبود، ای کاش همسرم را بستری می‌کردند، او دیابت هم دارد و دیگر نمی‌تواند نفس بکشد، تخت خالی نیست و داریم می‌رویم تا به بیمارستان دیگری سر بزنیم.

به گزارش ایمنا، این توصیفات تنها مشتی از خروار بود و تنها بخش کوچکی از حال و هوای دردناک نبود دارو، تخت خالی، بیماران پیر و جوانی که در قلب مراکز درمان اصفهان، بیمارستان الزهرا (س)، که مملو از بیماران کرونا شده را بازگو می‌کند، اما حکایت سیاه روزهای بحرانی کرونا همچنان ادامه دارد.

گزارش از: فهیمه نظری خبرنگار سرویس جامعه ایمنا

کد خبر 514892

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 2
  • زهرا IR ۰۹:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
    1 0
    من به کرونا مبتلا شدم و در بیمارستان بستری هستم، واقعا اوضاع خیلی وخیمه، بهتر شدم اما هنوز سرفه میکنم، لزفا مسافرت نرید، خرید نرید
  • IR ۰۹:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
    0 0
    ای بابا ته همه نق زدن ها می رسه به مالی! زندگی را در برابر چقدر پول حاضر هستید بفروشید؟؟؟
  • یونس IR ۲۱:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۷
    1 0
    دقایقی پیش نادرزمانی، جانباز خرمشهری بعلت بیماری کرونا به همرزمان شهیدش پیوست