پروین اعتصامی؛ معترضی طنزپرداز

شعر اعتراضی، از میان انواع مضمون‌های شعر فارسی نتیجه روح انتقادی و طنزآمیز ایرانی است. این مضمون در آثار بسیاری از اندیشمندان ایران زمین، نمود بارزی دارد، از میان این افراد می توان به پروین اعتصامی اشاره کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در عصر مشروطه، شاعران و نویسندگان متعهد و مردمی، برای دفاع از آزادی، انقلاب و نشر افکار و عقاید خود، حقایق سیاسی و اجتماعی را با قلم طنز به مخاطبان، ارائه می‌کردند که در بین آن‌ها «پروین اعتصامی» را می‌توان یکی از چهره‌های طنزپرداز ادب معاصر نامید.

پروین اعتصامی، بانوی بزرگ شعر فارسی در ۲۵ اسفندماه ۱۲۸۵ یعنی چند ماه پس از اعلان فرمان مشروطیت، در تبریز دیده به جهان گشود و نزد پدر دانشمند خود «میرزا یوسف خان آشتیانی» ملقب به «اعتصام‌الملک»، دارنده و نویسنده مجله ادبی بهار، حکمت و معرفت آموخت. خانواده پروین در سال ۱۳۹۱ به تهران مهاجرت کردند. دوران جوانی این بانوی شاعر، مصادف با تغییر رژیم از قاجاریه به پهلوی و همراه با حوادثی است که نتیجه مستقیم تغییر حکومت بود. پروین نیز به اقتضای اوضاع و احوال اجتماعی یا به منظور همدردی با مردم رنج دیده، با استعداد فراوانی که در سرودن شعر داشت، به نوشتن اشعار اجتماعی و انتقادی گرایش پیدا کرد.

سال‌های خلاقیت شاعرانه پروین، مصادف شده بود با ۲۰ سال سلطه رضاشاه که حق آزادی بیان به کلی پایمال شده بود؛ اما او با توانمندی و هوشیاری، اعتراض خود را نسبت به ستمگری و نابسامانی‌ها در قالب شعر بیان کرد. قالب‌های شعری که پروین شعر می‌سرود عبارت است از: قصیده، قطعه، مسمط و مثنوی. وی برای بیان اعتراض‌های خود در فضای دروغ و استبداد، شیوه‌ای از بیان را به کار گرفت که در آن از زبان اشیا، پرنده‌ها، حیوان‌ها، جمادات و مفاهیم ذهنی مانند امید، ناامیدی و… به انتقاد تند و صریح، در شکل مناظرات طنزآمیز پرداخت.

در دیوان شعری این شاعر برجسته، مناظرات زیادی وجود دارد که تقریباً در همه آن‌ها، نوعی طنز و اعتراض نهفته است. قطعه‌هایی مانند: دزد و قاضی، مست و هوشیار، دیوانه و زنجیر، نکوهش بیجا، شکایت پیرزن و بسیاری دیگر از اشعار وی که طنزهای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را در بر دارد. زمانه پروین، زمانه خون و آتش و فریاد بود. دوره‌ای که دهان «فرخی‌یزدی» را به دلیل اعتراض به استبداد دوختند و او را در زندان به قتل رساندند و «میرزاده عشقی» را به جهت افشای ماهیت فریب‌کار حکومتی، کشتند. در این زمان، پروین در کنار مشروطه‌خواهانی مانند بهار و دهخدا، رمز و رموز شاعری و دادخواهی را آموخت و آن را با باورهای دینی و تجارب عرفانی خود درآمیخت.

دو اصل مهم اندیشه پروین را شاید بتوان مردم‌گرایی و ستم‌ستیزی دانست که با زبانی سنجیده در شعر او منعکس شده است. کریم فیضی در کتاب «راز پروین» نوشته است: «پروین زبان و حنجره بغض آلودش را یکسره در بیان تعالی‌ها و اظهار واقعیت‌های مقدس انسانی گذاشت تا همچنان که آموخته بود، ظلم را برنتابد، ستم را تأیید نکند، تبعیض را امضا ننماید و در فضایی مملو از بی‌عدالتی، نفس نکشد».

همان طورکه گفته شد، پروین در اعلام اعتراض‌ها و انتقادهایش، کلام جدی خود را در پوششی از طعنه‌ها و کنایه‌های طنزآمیز بیان می‌کرد تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. طعنه‌های او گاه گزنده و نیش‌دار و گاه گذراست که نمونه‌هایی ذکر می‌شود: طنز و اعتراض ماهرانه پروین در ابیات مناظره «دزد و قاضی» دیده می‌شود که شاعر در آن، جامعه دچار هرج و مرج را به روشنی تصویر کرده است:

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردم‌آزاری چه سود!
گفت بدکردار را بد، کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است!
گفت هان! برگوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن!
گفت پیش کیست آن روشن نگین
گفت بیرون آر دست از آستین!
دزدیِ پنهان و پیدا، کار توست
مالِ دزدی، جمله در انبان توست!
تو قلم بر حکمِ داور می‌بری
من ز دیوار و تو از در می‌بری!
دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است!

همچنین طنز نیش‌دار پروین در مناظره «دو قطره خون»، فقر و غنا را به تصویر کشیده و طنز این قطعه، ناظر بر نابرابری‌های اجتماعی است. این شاعر بزرگ، در سه قطعه «دیوانه و زنجیر»، «مست و هوشیار» و «سر و سنگ» طنز را به شیوه تجاهل‌العارف (خود را به نادانی و حماقت زدن)، به طرز هنرمندانه‌ای به نمایش گذاشته و در پشت شخصیت‌های به ظاهر نادانی مانند مست و دیوانه، فساد اجتماع زمانه خود را ترسیم کرده است.

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست این پیراهن است افسار نیست!
گفت: می‌باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست!
گفت: نزدیک است والی را سرا، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست؟!

در زمینه همدردی به طبقه محروم و زحمت‌کش جامعه، پروین اعتصامی پرچم‌دار عرصه فقر نوازی است. قطعه «صاعقه ما ستم اغنیاست»، یکی از گویاترین و بهترین اشعار وی در نشان دادن تصویر فقر و بیچارگی کشاورزان، در برابر ثروت و مکنت بی‌دلیلِ اغنیاست که در واقع، جلوه‌ای از اعتراض پروین به فقدان عدالت اجتماعی است.

آنچه مسلم است، طنز هجومی است از روی اعتراض و غرض اجتماعی که هدف آن، اصلاح جامعه و نمایاندن وضع حاکم بر مردمان است. پروین در راه این اصلاحات و در رسیدگی به ناهنجاری‌های اجتماعی، به چهره‌های منفی اجتماع همچون خودبینان، خودپسندان، عیب‌جویان و ریاکاران نیز اشاره کرده است که در اعتراض به آن‌ها، موضوعات اخلاقی را با زبان طنزآمیز به میان می‌آورد.کریم فیضی دراین‌باره گفته است: پروین در مناظرات و تمثیلات اخلاقی از سبک و سیاق مولانا در مثنوی استفاده کرده است. به این صورت که ابتدا داستانی را ذکر می‌کند و آن‌گاه در پایان ماجرا، نتیجه‌ای بس آموزنده و تربیتی از تمثیل خود می‌گیرد.

پروین با یادآوری عواقب کار و تمسخر اندیشه‌های نادرست و پست، از یک‌سو در پی اصلاح اخلاق و رفتار افراد ناباب جامعه است و از سوی دیگر، با نکوهش و سرزنش این افراد، موجبات تغییر ذائقه و مسرت روحیِ رنج‌دیدگان از این گروه را فراهم می‌سازد. پروین در نکوهش افراد عیب‌جو که در پی اصلاح عیوب خودشان نیستند، مناظره‌ای میان سیر و پیاز ترتیب داده است:

سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین، چه‌قدر بدبویی!

و پاسخ طنزآلود پیاز به خودپسندی و عیب‌جویی سیر، به این مناظره قوت بخشیده است:

تو گمان می‌کنی که شاخ گلی
به صف سرو و لاله می‌رویی؟
خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی!

از این نمونه اشعار در دیوان پروین بسیار وجود دارد. اشعاری که به زبان انتقادی و غیرمستقیم، ناروایی‌های اخلاقی را بیان می‌کند.

کد خبر 507174

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.