به گزارش خبرنگار ایمنا، دو شهر معروف ایالت سغد یعنی بخارا و سمرقند که مهمترین و شناخته شده ترین ایالت ماوراءالنهر محسوب میشود تمدنی عظیم و دیرینه دارند. این دو شهر فرهنگی، طی دورههای مختلف تاریخی، مرکز ادب فارسی بوده و هست. سمرقند شهری باستانی است که قدمت آن از نظر تاریخی به بیش از سههزار سال میرسد اما بر اساس اسطورهها، قدمت آن از این زمان نیز دیرینهتر است. بنا بر برخی آمارها بیشتر شهروندان این شهر تاجیک هستند.
در کتاب «شهرستانهای ایرانشهر» که در زمان ساسانیان تألیف شده است نخستین شهر مهمی که از آن نام برده شده سمرقند است. در این کتاب میخوانیم که سمرقند را کاووس، پسر قباد بنیان گذاشت و سیاوش، پسر کاووس آن را به فرجام رسانید، کیخسرو، پسر سیاوش آنجا زاده شد و او آتش بهرام ورجاوند را آنجا نشانید.
در مهم بودن سمرقند، ذکر این موضوع بسیار اهمیت دارد که بدانیم این شهر از بزرگترین مراکز تاریخی ادبیات فارسی به شمار میرود و مهد پرورش اندیشمندان و شاعران مشهورِ زیادی بوده است. در سال ۲۰۰۱ نیز یونسکو این شهر باستانی را در فهرست میراث فرهنگی جهان قرار داد. نخستین نمونههای شعر فارسی را شاعران سمرقندی از خود بر جا گذاشتهاند برای مثال «ابوعبدالله رودکی»، پدر شعر فارسی که استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری ایران است در روستایی بهنام بَنُج رودک در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. به روایتی رودکی از کودکی نابینا بود و به روایتی دیگر بعدها نابینا شد همچنین «سوزنی سمرقندی» شاعر معروف طنزپرداز و هجاگوی قرن ۱۲، «ابوالینبغی عباسبنطرخان» و «ابوحفص سُغدی» نیز اهل سمرقند بودهاند بنابراین به جرأت میتوان گفت که سمرقندیها آغازگر و بنیادگر ادبیات فارسی بودهاند.
در کتاب «تاریخ ایران باستان» درباره جایگاه ادبی و فرهنگی سمرقند آمده است: سامانیان حکومتی ایرانی بود که حدود دو قرن بر بخشهای بزرگی از ماوراءالنهر حکومت کرد. مرکز این حکومت در خراسان و فرارود بود و در بزرگترین گستره حکومتی خود، بر تمام افغانستان کنونی و بخشهای بزرگی از کشورهای امروزی تاجیکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و پاکستان فرمان راند. سامانیان که میخواستند امپراطوری ساسانی را زنده کنند در اندیشه تبدیل بخارا به تیسفونی دیگر بودند از این رو به پیشگامی اسماعیل سامانی کوشیدند تا بخارا را پایگاه زبان، هنر، فرهنگ و تمدن ایرانی تبدیل کنند. در همین دوران بود که سمرقند نیز رفتهرفته جایگاه باارزشی در هنر و ادبیات ایران زمین یافت.
حیات ادبی سمرقند
تاریخ حیات ادبی سمرقند را میتوان به سه مرحله طولانی تقسیم کرد که به اجمال و مختصر بررسی میشود. مرحله نخست، قرنهای ۹ تا ۱۳ را فرا میگیرد. در طول دوره مذکور، ادبیات بیشتر در دربار شاهان رشد یافته بود و مدیحه پردازی، جایگاه اساسی داشت. این مرحله به خصوص در رابطه با حوزه ادبی سمرقند در جریان تاریخ عمومی ادبیات فارسی بیشتر قابل قبول و مورد استفاده است. در قرن ۱۳ و تا میانههای قرن ۱۴ بر اثر استیلای ویرانگر مغولها، در خراسان و ماوراءالنهر نوعی سکوت کلّی حیات علمی و ادبی را فرا گرفت و این دوره تاریخی صفحههای خالی رشد تاریخی و ادبی سمرقند را تشکیل میدهد.
مرحله دوم، تاریخ حوزه ادبی سمرقند است که از میانه قرن ۱۴ شروع شد و تا اوایل قرن ۱۸ ادامه یافت. مرحله دوم، دوره طولانی و اساسی رشد ادبیات در حوزه سمرقند به شمار میرود به این دلیل که ادبیات در این مرحله بیرون از دربار شاهان و حکمرانان، در محیط شهر رشد کرد و طبقهها و دایرههای وسیع مردم شهر را فرا گرفت در نتیجه سخنوران زیادی را به میدان آورد. این دوره شباهت زیادی به دوره ادبی رواج سبک هندی در اصفهان دارد که در اصفهان نیز شعر از دربار خارج شد و در کوچه و بازار در میان مردم قرار گرفت. اما تقریباً از اواسط قرن ۱۸ صفحههای تاریخ مرکز ادبی سمرقند خالی شد که این حالت تا میانه قرن ۱۹ دوام داشت.
دوره سوم و در اواخر قرن مذکور، بهخصوص اوایل قرن ۲۰، مجدداً ادبیات به جوش و خروش خود بازگشت. این دوره احیای ادبی و بیداری ملی در سمرقند را میتوان «دوره نو» نامید.
سمرقند در شعر شاعران برجسته
شاعران زیادی در اشعار خود از سمرقند و بخارا یاد کردهاند و از فرهنگ، جغرافیا و هنر این دیار کهن سخن گفتهاند که به ذکر اشعار چند شاعر بسنده میکنیم:
حافظ شیرازی:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
سعدی:
یکی شاهدی در سمرقند داشت
که گفتی به جای سمر، قند داشت
ناصرخسرو:
پندی به مزه چو قند بشنو
بیعیب چو پاره سمرقند
نظامی گنجوی:
شکارستان او ابخاز و دربند
شبیخونش به خوارزم و سمرقند
فردوسی:
بفرمود تا کوس با کرهنای
زدند و فروهشت پردهسرای
به خارا و سغد و سمرقند و چاچ
سپیجاب و آن کشور و تخت عاج
مسعود سعدسلمان:
دلشاد زی بدان که بود او را
لب قند و روی سیب سمرقندی
انوری:
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامه اهل خراسان به بر خاقان بر
فروغی بسطامی:
دوش اسیر کسی شدم که ندانم
ترک سمرقند یا سوار خجند است
خاقانی:
اشک جیحون و دم سمرقندی
دل بخاری و آه سوزان است
اقبال لاهوری:
چنگ تیموری شکست آهنگ تیموری بجاست
سر برون میآرد از ساز سمرقندی دگر
کسایی مروزی:
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تُنبُل و ترفند
زیبا بود ار «مرو» بنازد به «کسایی»
چونان که جهان جمله به «استاد سمرقند»
فرخی سیستانی:
بخارا و سمرقندست روی و چشم آن کشور
غلامان ترا زین هر دو حقاً گر بر آید نان
خواهرخواندگی اصفهان و سمرقند تناسب بجایی است
اسحاق طغیانی، عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان، درباره پیشینه تاریخی بخارا و سمرقند به خبرنگار ایمنا، میگوید: بخشهای بسیاری از آسیای میانه، سمرقند و بخارا، تا دورههای اخیر متعلق به ایران بود به همین دلیل نوعی پیوستگی جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی با شهرهایی مانند سمرقند و بخارا داشتهایم همچنین کشورهایی مانند تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان نیز از لحاظ تاریخی جزء مناطق ایران، یعنی خراسان بزرگ بود و خراسان از قدیمالایام، پناهگاه بسیاری از اندیشمندان، متفکران، شاعران و هنرمندان ایرانی اسلامی بوده است که میتوان به ناصرخسرو قبادیانی، شاعر برجسته قرن چهارم و پنجم اشاره کرد.
وی میافزاید: شهر سمرقند مرکز علم، هنر و فناوری بوده و هست. برای مثال، این شهر دارای کارخانه بزرگ کاغذسازی بوده که این موضوع، نشانه توسعه فرهنگ و کتابت در این سرزمین است.
این استاد ادبیات ادامه میدهد: کشورهای آسیای میانه مرکز نشر علم و دانش بود و بزرگانی مانند خوارزمی و ابنسینا متعلق به آن مناطق بودند؛ به خصوص سمرقند که در قرن ۹ هجری، پایتخت تیموریان شد. تیمور، به سمرقند علاقه خاصی داشت و با وجود تمام خشونت و قساوتی که در وجودش بود، بسیار تلاش کرد که همه ادیبان و هنرمندان را در آنجا جمع کند. شاهزادههایی که پس از تیمور به قدرت رسیدند، اغلب افرادی باسواد و اهل علم بودند و همین موضوع، موجب گسترش و ترویج فرهنگ شد.
طغیانی با اشاره به شباهت معماری شهر سمرقند و اصفهان تصریح میکند: تیمور، بسیاری از هنرمندان معمار را از اصفهان به سمرقند برد. به همین دلیل معماری بسیاری از مساجد و منازل سمرقند، از جمله کاشیکاری که در ساخت بناها استفاده شده است به اصفهان شباهت دارد.
وی درباره پیوند خواهرخواندگی اصفهان و سمرقند میگوید: اصفهان از قدیمالایام تاکنون، مرکز نشر فرهنگ، علم و هنر بوده است و علما و ادبای زیادی اهل این کلانشهر بودند به همین دلیل پیوند خواهرخواندگی که میان اصفهان و سمرقند ایجاد شده، رابطه بسیار مناسبی است و تناسب بجایی دارد چرا که مناسبات و اشتراکات فرهنگی زیادی میان این دو شهر به ویژه از جهت ادبیات فارسی وجود دارد.
این استاد ادبیات خاطرنشان میکند: مردمان سمرقند علاقه زیاد و وافری به ایران دارند. کمونیست شوروی ۷۰ سال بر آن دیار مسلط بود و سعی داشت اصالتهای فرهنگی آنان را از بین ببرد اما مردمان سمرقند، فرهنگ ایرانی را حفظ کردند و از دست ندادند.
نظر شما