مهمترین مولفه‌های زندگی در شهرهای جدید کدام است؟

رشد سریع شهرها به ویژه شهرهای بزرگ با ویژگی‌هایی همچون تمرکز بالای جمعیت و حجم زیاد فعالیت‌های اقتصادی، تأثیر منفی بر وضعیت محیط شهری گذاشته است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، از مهم‌ترین راهکارها در پاسخ به لزوم کاهش ظرفیت کلانشهرها و کاهش آلودگی و تخریب محیط زیست، برنامه‌ریزی و احداث شهرهای جدید بوده است که در نیمه دوم قرن نوزدهم در کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان شروع شد. شهرهای بزرگ کشورمان نیز در دهه‌های اخیر با مشکلات جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی زیادی مواجه بوده‌اند به دنبال اتخاذ سیاست‌هایی برای کنترل چنین مسائلی، طرح ایجاد شهرهای جدید ابتدا در قالب کمیته رفاهی کارکنان دولت از طرف وزارت مسکن و شهرسازی پیشنهاد شد که در نهایت منجر به مصوبه سال ۱۳۶۴ هیئت وزیران شد.

هدف از احداث شهرهای جدید کاهش مشکلات و مسائل ناشی از تمرکز بیش از حد جمعیت و به عبارت دیگر تمرکززدایی از شهرهای بزرگ است؛ به بیانی دیگر اهداف طراحی و احداث شهرهای جدید ارائه مسکن، پالایش و ساماندهی فضایی مادر شهرهای ناحیه‌ای، جذب سرریزهای جمعیتی، کنترل رشد مادر شهرها، انتقال مراکز سیاسی- اداری، جلوگیری از تخریب زمین‌های کشاورزی پیرامون، توسعه نواحی عقب مانده، تجدید بنای شهرهای مخروبه، اسکان کارگران بخش صنعت، تمرکززدایی، جلوگیری از رشد پایتخت‌ها و توزیع فضایی صنعت و جمعیت است.

تفاوت شهر جدید با شهر سنتی می‌تواند در چگونگی و وضعیت کیفیت زندگی در این گونه شهرها باشد؛ هنگامی که قصد مهاجرت به یک شهر جدید را داریم، انتخاب سیستم‌های حمل و نقل، تأسیسات، تسهیلات و زیرساخت‌های شهری، انتظار دستیابی به استاندارد بالاتری را نسبت به شهرهای موجود پیش می‌آورد.

ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنان شهرهای جدید

«محمدرضا رضایی» دانشیار گروه جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری دانشگاه یزد در این باره می‌گوید: عواملی که باعث جذب جمعیت شهرهای جدید می‌شود و دلایل مهاجرت مردم از شهرهای مادر به این شهر عمدتاً عبارت از ارائه مسکن در استطاعت یا کیفیت بالاتر نسبت به مسکن مادر شهر، نزدیکی فواصل محل کار به سکونت، داشتن آرامش و دوری از ازدحام شهرهای بزرگ و در کل، کیفیت بهتر محیط سکونت است، لذا اهمیت و نقش کیفیت محیط شهرهای جدید که در میزان رضایتمندی ساکنان آنها متجلی می‌شود، ضرورت بررسی این مسئله را در شهرها، به ویژه شهرهای جدید تبیین کرده و می‌تواند در پی خود رضایت و نارضایتی ذهنی شهروندان را در پی داشته باشد.

وی می‌افزاید: شاخص‌های ذهنی دقیق‌ترین و البته مهم‌ترین عامل برای ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنان و به تبع آن موفقیت شهرهای جدید محسوب می‌شود.

دانشیار گروه جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری دانشگاه یزد تاکید می‌کند: شهرهای جدید با توجه به تنوع اجتماعی اقشار وارد شده به آن که عمدتاً ناشی از بافت اجتماعی درهم تنیده مادر شهر خود است، دارای ویژگی‌های متفاوتی نسبت به شهرهای دیگر است؛ در این میان، تأثیرات ناشی از ویژگی‌های فردی همچون سن، میزان تحصیلات، مدت زمان سکونت و سطح درآمد در ادراک آن‌ها از کیفیت محیط زندگی خود قابل چشم‌پوشی نیست.

رضایی ادامه می‌دهد: به عنوان مثال با توجه به این که کلانشهر تهران از موقعیت خاصی در نظام شهرنشینی و سلسله مراتب شهری کشور برخوردار است، روند سریع گسترش آن، بدون پیش‌بینی و استقرار ترتیبات نهادی و قانونی لازم برای کنترل و هدایت توسعه و ارائه خدمات متناسب در کل منطقه موجب بروز مشکلات و چالش‌های محتوایی متعدد همچون سکونتگاه‌های غیررسمی، تخریب محیط زیست از بین رفتن اراضی مرغوب باغی و کشاورزی، آلودگی‌های آب و خاک و هوا، ناکارایی شبکه حمل و نقل شده است که این عوامل موجب نارضایتی ساکنان و همچنین مهاجران واردشده به این شهر شده است.

برای شهرهای جدید تنها جذب جمعیت کافی نیست

«سهراب مؤذن» کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری در این باره می‌گوید: شهرهای جدید برای توسعه یکپارچه و متوازن با مادر شهر خود باید به صورت یک ارگانیسم سالم و خودکفا توسعه یابند و به شهروندان خود امکان اشتغال، مسکن و آرامش دهند و به عنوان یک عضو از مجموعه شهری خود، نیاز قسمت‌های مختلف خود را درک کنند و نیازهایش در همه مراحل توسعه مشخص شوند.

وی تصریح می‌کند: این مطالعات هنگامی که در نواحی کلانشهری و مجموعه‌های شهری صورت می‌گیرد، دربرگیرنده افرادی است که در محلات و شهرک‌هایی با کیفیت متفاوت زندگی می‌کنند بر همین اساس، یکی از جنبه‌های مهم تحقیقات سنجش کیفیت محیط این است که باید مطابق با ادراک، استفاده و ارزیابی ساکنان به دست آید.

این کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری می‌افزاید: وقتی کیفیت از نگاه شهروندان و برداشت فردی آنها ارزیابی می‌شود، ارزیابی محیط فیزیکی اهمیت کمتری نسبت به فاکتورهایی نظیر جذابیت، امنیت، وضعیت جامعه، مسائل مربوط به قابلیت زندگی و رفاه، وابستگی‌های محلی، رضایت از محله و رضایتمندی از مسکن پیدا می‌کند.

وی با بیان این که شهرهای جدید در تمرکززدایی فضایی، کارکردهای متفاوتی را می‌پذیرند و توفیق آنها به سیاست‌های کلی شهرنشینی از سوی دولت‌ها و دقت در مطالعات انتخاب این الگوی گسترش شهری و اجرای آن  بستگی دارد، اظهار می‌کند: به طور کلی به منظور موفقیت، هر شهر جدید ناگزیر است برای ساکنان خود شغل‌های مورد نیاز را تهیه کرده و احتیاجات روزانه آنها را برطرف کند، امکانات تفریحی برای مردم فراهم آورد و بالاخره برای هر طبقه و گروهی واحدهای مسکونی مشخص بیابد.

مؤذن معتقد است برای شهرهای جدید تنها جذب جمعیت کافی نیست، بلکه حفظ مهاجران در این شهرها اهمیت فراوانی دارد که در این میان قصد و تمایل ماندگاری در شهر و میزان احساس رضایت از وضعیت موجود شهر جدید حائز اهمیت است.

وی ادامه می‌دهد: اگر شهرهای جدید بتوانند نیازهای ساکنان را با در نظر گرفتن برداشت فردی آن‌ها و میزان رضایتمندی از محیط شهر برآورند، نقش مهمی در جذب سرریز جمعیت مادر شهر خود خواهند داشت.

این کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری تصریح می‌کند: در ایران بیشتر تحقیقات مربوط به شهرهای جدید، در ارتباط با جمعیت پذیری، تولید مسکن و وضعیت اشتغال بوده و در راستای تحقق به این موضوعات پرداخته و تاکنون به جز معدودی تحقیقات دانشگاهی، بحث روشنی از مفهوم کیفیت زندگی و کیفیت محیط در شهرهای جدید و معیارهای مؤثر بر آن و در نتیجه نحوه بومی‌سازی معیارهای مطرح شده در ادبیات جهانی صورت نگرفته است.

وی می‌گوید: یکی از دلایلش می‌تواند این باشد که مطالعات قبلی توجه خود را بیشتر بر ارزیابی محیطی و کالبدی متمرکز کرده و توجه کمتری بر ارزیابی رضایت ذهنی داشته‌اند، بنابراین وقتی کیفیت زندگی شهری از نگاه ادراک فردی ارزیابی می‌شود، محیط کالبدی اهمیت کمتری نسبت به فاکتورهایی نظیر جذابیت، سلامت، عدالت، امنیت، قابلیت زندگی، رفاه و آگاهی پیدا می‌کند.

مؤذن معتقد است که مدیران و سیاست گذاران باید نیازهای ساکنان شهرهای جدید را با در نظر گرفتن وضعیت زندگی و نگاه آنان به محیط شهر برآورند و به بیان دیگر، شیوه مدیریت و خدمات رسانی در بخش‌های مختلف می‌تواند شدت و ضعف ارتباط ادراک عمومی با شرایط محیطی، اقتصادی و اجتماعی را موجب شود.

کد خبر 501181

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.