شهر زندگی؛ مفهومی فراتر از شهر زیست‌پذیر

رشد سریع شهرنشینی در دهه‌های اخیر و بی‌توجهی به ابعاد کیفی زندگی انسان، پیامدهای نامطلوبی بر سطح سلامت فردی و اجتماعی جامعه و زندگی شهری داشته است و مشکلات دیگری همچون انواع آلودگی‌ها، ترافیک، مسائل و مشکلات روانی و غیره کیفیت زندگی و به تبع آن زیست پذیری در شهرها را کاهش می‌دهد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در دهه‌های اخیر به موازات پارادایم‌های توسعه پایدار و توسعه پایدار شهری، ایده ارتقای کیفیت زندگی جای خود را در ادبیات برنامه‌ریزی شهری باز کرده است. این کیفیت فضاهای شهری مطلوبی را در بر می‌گیرد که غنای فرهنگی را حفظ کرده و آن را بازتاب دهد. برابری، عدالت، امنیت، مشارکت، تفرج و قدرت بخشیدن، کلیدهایی هستند که به این مفهوم استحکام می‌بخشند. کیفیت‌های پایه از قبیل سلامتی و امنیت درترکیب با جنبه‌هایی از قبیل راحتی و جذابیت بخش مهمی از کیفیت زندگی شهری هستند.

به طور کلی کیفیت زندگی، علاوه بر مسائل اقتصادی، نگرانی‌های اجتماعی و محیط زیست را نیز مدنظر قرار می‌دهد. با وجود این اندیشمندان برنامه‌ریزی به ویژه برنامه‌ریزان شهری اعتقاد دارند برنامه‌ریزی‌ها باید برای بهبود کیفیت زندگی همسو باشد از طرفی، بهبود کیفیت زندگی می‌تواند زمینه‌های دیگر توسعه مانند توسعه اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و خدماتی را به همراه داشته باشد چون بهبود کیفیت زندگی در هر جامعه‌ای، یکی از مهمترین اهداف سیاست‌های عمومی آن جامعه است. در طول سه دهه اخیر، کیفیت زندگی به عنوان جانشینی برای رفاه مادی، به اصلی‌ترین هدف اجتماعی کشورهای مختلف تبدیل شده است.

مؤلفه‌های شهر زیست‌پذیر به بهبود زندگی شهری کمک می‌کند

احسان کاظمی روانشناس اجتماعی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در خصوص شهر زیست‌پذیر، اظهار می‌کند: شهر زیست‌پذیر، شهری است که همه مؤلفه‌هایش از نظر فیزیکی، رفتار مردمان ساکن در آن شهر و فرایندهای لازمه زندگی شهروندی در آن به بهبود زندگی شهری کمک می‌کند یعنی انسان به عنوان شهروند، شهر به عنوان زیستگاه و فرآیندها به عنوان رابطه و تعامل بین شهر و شهروندان است، به عنوان مثال شهر با عوامل فیزیکی خود مانند تجهیزات، ابنیه تاریخی و هرچه که دارد درون خود شهروند را رشد و پرورش می‌دهد، نیازهایی از شهروندان را برآورده کرده و نیازهایی برای آنها ایجاد می‌کند.

شهر زندگی؛ مفهومی فراتر از شهر زیست پذیر

وی می‌افزاید: بسیاری از مواقع ممکن است نیازهایی که شهر برای شهروند تأمین می‌کند نیازهای ذاتی انسان نیست بلکه نیازهای ذاتی زندگی شهری است به طور مثال سینما، پارک، قطعاً کسی که در روستا زندگی می‌کند نیاز به سینما و یا نیاز به پارک و تفریحگاه ندارد، اما شهر برخی نیازمندی‌ها را هم شهر برای شهروندان ایجاد می‌کند، به طور مثال سهولت انجام کارهای روزمره، تسهیل حمل و نقل، دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، خدمات آموزشی، خدمات رفاهی، خدمات امنیتی را شهر برای شهروندانش تأمین می‌کند اما ارتباط بین سه مؤلفه شهر، شهروند و فرآیندها باید به گونه‌ای مدیریت شود که کیفیت زندگی شهروند را افزایش بدهد. کیفیت زندگی شهروند هم بعد ذهنی و هم بعد عینی دارد، بعد ذهنی احساس امنیت، رفاه و آرامشی است که در شهر دارد و بعد عینی امکاناتی است که شهر در اختیار شهروند قرار می‌دهد تا زندگی با رضایت بیشتری داشته باشم.

این نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی و شهروندی تصریح می‌کند: تعریف‌های بسیار متفاوتی از شهر زیست‌پذیر مطرح کردند به طور مثال تعریف‌های ساده ای است که می‌گوئیم شهر زیست‌پذیر شهری است که کمک می‌کند فرد زندگی روزمره بدون دردسر را داشته باشد یا شهری است که بین آینده و گذشته یک ارتباط را برقرار کند، با دیدن بسیاری از ابنیه تاریخی به گذشته و فرهنگ جامعه، ریشه‌های خود پی ببریم و بتوانیم در بخش دیگری از شهر معماری مدرن و معماری آینده را حس کنیم، احساس می‌کنم شهر من شهری ست که فقط افراد بومی در آن زندگی نمی‌کنند آدم‌هایی از فرهنگ‌ها و کشورهای دیگر در آن رفت و آمد دارند و می‌توانند مثل باز بودن دریچه یک خانه، هوای فرهنگی شهر را تهویه کنند.

در ساختن شهری برای زندگی، همه اقشار دخیل هستند

کاظمی اضافه می‌کند: شهر زیست‌پذیر شهری است که در آن رفاه، سلامتی، راحتی، تفریح، فرصت‌های ارتقا، آموزش، و اشتغال وجود دارد. تعاریف مختلفی از شهر زیست‌پذیر شده است اما وقتی می‌گوئیم شهر زیست‌پذیر بیشتر توجه ما به ابعاد شهر و مدیریت شهری است اما وقتی صحبت از شهری برای زندگی است به همه اجزای شهر اعم از شهروندان، طبیعت، امکانات شهری، سیستم مدیریت شهر و کیفیت زندگی توجه کنیم. همه ما برای زندگی ایده‌آل‌هایی داریم، این ایده آل‌ها یا ساخته و پرداخته ذهن ما هستند یعنی ناشی از خلأ‌ها و خواستنی‌های ما و یا یک ایده‌آل‌های آرمانی که شاید نسل گذشته نیاز داشته است و یا ایده آل‌هایی که همه انسان‌ها در کل دنیا به آن نیاز دارند. به طور مثال دوست داریم در شهر هر چه می‌خواهیم با کمترین زمان به دست بیاوریم و برای هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم به شرط اینکه به حقوق دیگران خدشه وارد نشود آزادی عمل داشته باشیم.

وی می‌افزاید: شهر برای زندگی می‌تواند شهری باشد که به طور نسبی همه ایده آل‌های افراد مختلف را مورد توجه قرار دهد و تا جایی که می‌تواند آن ایده آل‌ها را محقق کند. شهری برای زندگی شهری است که آدم‌ها در کنار یکدیگر به زندگی یکدیگر آسیب نمی‌زنند و زندگی یکدیگر را با همه نیازهایی که دارند مورد احترام قرار می‌دهند. شهری برای زندگی تبعیض در آن وجود ندارد، تعاریف انسانی در آن مورد سوءاستفاده قرار نمی‌گیرد. در برخی شهرها تلاش می‌شود شهر را به سمت برند داشتن سوق دهند برای مثال شهر دوستدار طبیعت، صنایع دستی، دوستدار کودک، معلول یا سالمند، وقتی یک شهر را می‌خواهیم به سمت برندینگ شهری ببریم و آن را در دارا بودن یک ویژگی خاص تعریف کنیم بیشتر انرژی، بودجه و خلاقیت شهری صرف آن موضوعی می‌شود در حالی که شهر باید برای همه افراد، شهری برای زندگی کردن باشد.

این پژوهشگر مسائل اجتماعی و شهروندی اضافه می‌کند: باید مفهوم زندگی کردن و زندگی شهروندی را بدانیم تا بتوانیم شهرمان را شهری برای زندگی کنیم. باید در درجه اول در شهری برای زندگی به نیازهای مهم آدم‌ها، مانند نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، آرامش، تعلق خاطر توجه شود یعنی هم شهروند به شهر تعلق خاطر داشته باشد و هم شهر تعلق خاطرش را نشان بدهد. نیاز به هویت‌یابی، زیبایی شناسی، رفاه، تسهیل امور، خودشکوفایی، ارتقای منزلت انسانی و به همه این موارد که نیازهای طبیعی انسان است بپردازد ولی در این مرحله توقف نکند. شهر نباید تنها توسط مدیران شهری مدیریت شود بلکه باید همه شهروندان در این امر مشارکت کنند، نباید این‌طور باشد که شهروند از سیستم مدیریت شهری و مدیریت شهری از شهروند طلبکار باشد. در شهری برای زندگی انسان‌ها باید در درجه اول احساس شهروند بودن داشته باشند یعنی هم حقوقشان مورد توجه قرار بگیرد و هم وظایفشان به روشنی مطرح شود.

شهر زندگی؛ مفهومی فراتر از شهر زیست پذیر

اهمیت افزایش کیفیت زندگی، برای تحقق زندگی شهری شهر زیست‌پذیر

وی اظهار می‌کند: یک شهر برای زندگی شهری است که آدم‌هایش در ارتباط با شهر و فرآیندهای زندگی شهری آگاهی دارند. شاید بدترین نقطه ضعف یک شهر این باشد که شهروندانش دچار جهل زندگی باشند یعنی ناآگاهی نسبت به مسائل داشته باشند. هرچقدر یک شهر آگاه‌تر باشد و دانایی محورتر باشد آن شهر به سمت شهر زندگی بیشتر سوق داده می‌شود، شاید در بسیاری از شهرها خدمات الکترونیکی مختلف وجود داشته باشد، بزرگراه‌ها و اتوبان‌های مجهز وجود داشته باشد وسایل حمل و نقل امروزی، ساختمان‌های بسیار شیک و آسمان خراش‌های بسیار بزرگ وجود داشته باشد اما مردم با ناآگاهی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و این ناآگاهی می‌تواند در همه زمینه‌ها باشد، حتی مردمی که آسیبی به شهر و یکدیگر نزنند ولی با ناآگاهی زندگی کنند یک شهر مطلوب برای زندگی نخواهد بود.

کاظمی با بیان این که در "شهری برای زندگی" افراد مفهوم کیفیت زندگی را می‌دانند، می‌افزاید: در چنین شهری بسندگی نسبت به زندگی فعلی یا استانداردهایی که با آن زندگی می‌کنند، ندارند و روز به روز در پی افزایش استانداردهای زندگی و بهتر شدن زندگی شهری می‌کنند. شهری برای زندگی شهری است که قوانینش متناسب با فرهنگ و متناسب با نیازها و توان شهروندانش تدوین شده باشد. اگر در شهری قوانینی باشد که فراتر از توان و فراتر از پتانسیل شهروندان باشد و مردم را مجبور به رعایت آن قوانین کند، تبعاً نارضایتی، خشونت و فشار روانی به شهروندان وارد خواهد شد. به طور مثال، وقتی خدمات حمل و نقل شهری پایین باشد، خدمات بازیافت و یا جمع آوری زباله در سطح شهر ضعیف باشد اما از شهروندان بر اساس قوانینی که وضع کرده‌ایم، عوارض سنگین بگیریم یا قوانین تنبیهی شدیدی را وضع کنیم، برای عدم رعایت قوانین فشار روانی برای شهر ایجاد کرده‌ایم.

وی می‌افزاید: اگر در یک شهر مکانی برای تخلیه هیجانی جوانان و نوجوانان نباشد فضایی برای تجمع مردم در گردهمایی‌های ملی، مذهبی و موقعیتی که همه شهروندان تمایل به شرکت در آن دارند، نداشته باشیم ولی قوانینی داشته باشیم مبنی بر اینکه تجمع برای شادی در شهر به طور مثال برای چهارشنبه سوری با این تنبیهات مواجه است، ما قوانینی فراتر از توان مردم ایجاد کرده‌ایم و به همان‌ترتیب توقعات مردم هم از مدیریت شهری فراتر از امکانات مدیریت شهری خواهد بود. وقتی مدیر شهری در شهر آنقدر پارکینگ ایجاد نکرده که مردمی که با اتومبیل شخصی وارد شهر می‌شوند بتوانند اتومبیلشان را در پارکینگ پارک کنند، ولی قوانینی می‌گذارند که اگر ماشین را کنار خیابان پارک کردید یا باید حق پارک بدهید و یا جریمه می‌شوید، قطعاً قوانینی فراتر از امکانات موجود در شهر ایجاد کرده‌ایم.

یک شهر خوب رفتارهای نابهنجار را به حداقل می‌رساند

این کارشناس امور اجتماعی و شهروندی تصریح می‌کند: ما در آستانه انتخابات هستیم کسانی که قرار است کاندید بشوند و برنامه‌های خودشان را به مردم عرضه کنند باید دید چه اطلاعاتی در مورد مدیریت شهری دارند باید در عمل ببینیم تا چه اندازه توان مدیریتی، نظارتی و اجرایی برای برنامه‌های افزایش دهنده کیفیت شهری دارند. یکی از مهم‌ترین وظایف شورای شهر اشراف بر روی کل مؤلفه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و شهری است تا با یک دید جامع بتوانند به مسائل شهری نگاه کنند و بتوانند نقاط قوت و ضعف شهر را بشناسند، بتوانند همزمان هم به توسعه شهری توجه کنند و هم به توسعه آگاهی‌ها و مهارت‌های شهروندان کمک کنند و نگرش مردم نسبت به زندگی شهری را اصلاح کنند.

وی می‌افزاید: یکی از وظایف دیگری شورای شهر این است که یک مرکز مطالعات راهبردی که هم قدرت و امکانات مطالعه کردن و پایش زندگی شهری را به طور مدام داشته باشد ایجاد کند تا در همه امور شهر برنامه‌ریزی، ارائه طرح و حتی اجرا و نظارت روی ایده‌ها و پروژه‌ها داشته باشد، در شهرها باید بر روی مسائلی همچون زیباسازی رفتار شهروندان و معماری کنش‌های آنان در محیط شهری کار کرد. برای توسعه مفهوم کیفیت زندگی یک اتاق فکر پویا و جدی که بتواند ارتباط بخش‌های مختلف شهر را با یکدیگر ایجاد کند نیاز است. شورای شهر باید بیشتر به فکر انجام کارهای ریشه‌ای و ماندگار و اصولی در شهر باشد، اما متأسفانه در حوزه شهری علی رغم اینکه نخبگان بسیار حاذق و ماهری داریم از این مغزهای آماده و خلاق برای بهبود زندگی شهری استفاده نمی‌شود.

کاظمی تصریح می‌کند: شهر خوب، شهری است که مدیران شهری خودشان را شهروند بدانند، شهروندان خودشان را مجریان امور شهری بدانند، یک اشتراک فهم و دیدگاه بین آنها وجود داشته باشد، افراد به جای اینکه روش‌های غیرانسانی را در مواجهه با مشکلات شهری، در پیش بگیرند باید بتوانند مسائل‌شان را با یکدیگر حل کنند، شهر خوب برای زندگی امکان بروز رفتارهای خلاف، نادرست و نابهنجار شهری را از بین می‌برد. یک شهر خوب رفتارهای نابهنجار را به حداقل می‌رساند و از یک سو امکان بروز رفتارهای مثبت را افزایش می‌دهد.

این نویسنده و پژوهشگر حوزه‌های اجتماعی و شهروندی می‌افزاید: مدیریت شهری، شورای شهر و همه کسانی که دغدغه شهر و زندگی ایده‌آل را دارند، باید درترویج کنشگری شهروندی برای توسعه رفتارهای مطلوب و رفتارهای جامعه پسند تلاش کنند، باید برای تحقق مفهوم کنشگری شهروندی، تسهیلگری شهروندی و اجتماعی تلاش کرد، باید مردم را سازماندهی کنیم تا بتوانند به عنوان شهروند در گروه‌های مردمی و محلی مسائل شهری خود را بشناسند، با تدبیر، حمایت و پشتیبانی سازمان‌های مختلف شهری و سازمان‌های مردم نهاد تدابیری برای حل مشکلات بیندیشند، باید کنشگری شهروندی را جدی بگیریم تا مردم در کنار یکدیگر بتوانند داد و ستد فکری، رفتاری و احساسی درست داشته باشند تا این تبادل انرژی، یک میدان قوی از خواست، اراده، انگیزه و اشتیاق در بین مردم ایجاد کند.

کارکرد یک شهر خوب برای زندگی ایجاد امنیت، بهزیستی و رفاه است

امان الله قرایی مقدم جامعه شناس در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در خصوص مؤلفه‌های شهر خوب برای زندگی شهروندان، اظهار کرد: از نظر مکتب جامعه شناسی شهری «شیکاگو» هیچ وقت شهر یک مدینه فاضله نمی‌شود به دلیل اینکه به طور مرتب در حال تغییر و تحول است و لحظه‌ای شهر آرام نیست، شهر موجود زنده‌ای است که به طور دائم عده‌ای وارد آن می‌شوند و عده‌ای از محلی به محل دیگر کوچ می‌کنند.

وی گفت: شهر به عنوان یک جامعه کوچک متنوع همیشه در جوش و خروش است و هیچ وقت در آن تجانس و همگونی فرهنگی رخ نمی‌دهد، در نتیجه خودکنترلی در شهر کاهش پیدا می‌کند، برای مثال در کلانشهر تهران ۱۳ میلیون حاشیه نشین از شهرهای بزرگ وجود دارند که این تعداد هر روز صبح وارد تهران می‌شوند و شب به محل زندگی خود می‌روند، از سوی دیگر اصولاً مناطق حاشیه نشین متأسفانه جرم خیز است.

این جامعه شناس، تصریح کرد: وقتی به طور مرتب جمعیت به شهر وارد و خارج می‌شود، خودکنترلی ضعیف می‌شود، افرادترس از شناخته شدن ندارند و احتمال دارد کار خلاف انجام دهند، در شهرهای بزرگ به قول مکتب «شیکاگو» خلافکاران در انبوه انسان‌ها گم می‌شوند. اما در شهرهای کوچک و روستاهای قدیم افراد همدیگر را به صورت اجدادی می‌شناسند، بنابراین در این مکان‌ها به طور دائم تحت کنترل هستند، کارکرد یک شهر خوب برای زندگی این است که برای همه افراد رفاه، بهزیستی، امکانات، بهداشت، آموزش بهینه و امنیت را به ارمغان داشته باشد.

شهر زندگی؛ مفهومی فراتر از شهر زیست پذیر

زندگی در شهرها افراد را نسبت به همدیگر بی‌تفاوت می‌کند

قرایی مقدم، تاکید کرد: تأمین امنیت در اجتماع کاهش پیدا کرده است، تأمین امنیت از لحاظ جامعه شناسی یعنی اینکه در یک شهر همه امکانات زندگی مثل مترو، حمل و نقل عمومی، مدرسه، دانشگاه، وسایل مورد نیاز زندگی، تلفن، آب و برق برای زندگی یک دختر جوان، زن میانسال، پسر جوان و مردان و زنان مسن و در کل همه اقشار جامعه فراهم باشد و اکنون این امکانات در کلانشهرها وجود دارد به همین دلیل شاهد سیل مهاجرت کودکان کار، معتادان، خانه به دوشان و زنان روسپی از شهرهای کوچک و روستاها به این کلانشهرها هستیم.

قرایی مقدم در خصوص ویژگی‌های یک شهر خوب برای زندگی شهروندان، تصریح کرد: شهری خوب است که مدینه فاضله باشد و این اتفاق در عمل نمی‌افتد، به دلیل اینکه زندگی در شهر افراد را نسبت به همدیگر بی تفاوت و بی احساس می‌کند، آنها را ماشینی و رباتیک بار می‌آورد و دیگر به همدیگر احساس و عاطفه‌ای ندارند، ظاهرشان آنها را تعریف می‌کند و توجه به ابزارهای ظاهری مثل خودرو، لباس و موارد دیگر مدنظر است و در کلانشهرها افراد برای همدیگر ارزش قائل نیستند و نسبت به همدیگر بی‌تفاوت هستند.

لزوم تأمین سلامت روحی و روانی برای شهروندان

وی در خصوص صفات یک شهر خوب که در آن شهروندان احساس امنیت و سلامت جسمی و روحی داشته باشند، اظهار کرد: شهری به نسبت خوب است که همه امکانات رفاهی و تفریحی را برای زندگی افراد داشته باشد، در حال حاضر برخی از مکان‌ها امکانات لازم را ندارند و دولت و حکومت سعی می‌کند توزیع امکانات مانند آب، برق، گاز و تلفن را به روستاها ببرد و با توزیع عادلانه امکانات از مهاجرت افراد جلوگیری کند.

این جامعه شناس، خاطرنشان کرد: شهر خوب آن است که امکانات زندگی و امنیت و نیازهای مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند را برآورده کند اما واقعیت انکارناپذیر این است که در برخی کلانشهرها افرادی هستند که در جوی آب می‌خوابند، عده‌ای گور خواب و چند میلیون نفر زیر خط فقر هستند، با این وضعیت جرم هم افزایش پیدا می‌کنند.

قرایی مقدم با بیان اینکه اکنون شهرهای ایران نسبت به گذشته از امکانات خوبی برخوردار هستند، اضافه کرد: اما وجود کمبودها، خوابیدن در پیاده‌روها، گورخواب‌ها و کارتن خواب‌ها را هم نمی‌توان نادیده گرفت، باید در شهرها امنیت، امکانات رفاهی برای استفاده شهروندان فراهم باشد تا بتوانند از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند، افزایش ازدواج و کاهش آمار طلاق در جامعه باعث می‌شود که زندگی خوب در شهر برای مردم مهیا شود و آن شهر کارکردهای لازم را برای زندگی مناسب شهروندان داشته باشد.

بر هم خوردن تجانس فرهنگی عامل جرم‌خیزی

وی تاکید کرد: اعتقاد دارم مدینه فاضله وجود نمی‌آید و از زمان افلاطون از دو هزار و ۵۰۰ سال قبل تاکنون هم به وجود نیامده است، جرم خیز بودن یک منطقه به دلیل بر هم خوردن تجانس فرهنگی و مهاجر پذیری آن است، یک شهر به قول مکتب «شیکاگو» یک دریاچه کوچک است، افرادی که از قبل ساکن شهر بودند بومی آن شهر محسوب می‌شوند، اما مهاجران با ورود به شهر بومی را بیرون می‌کنند و در حقیقت مهاجران جایگزین بومی‌ها شده و رفت و آمد و تغییر در شهر بسیار زیاد است.

این جامعه شناس، اظهار کرد: اگر فردی در یک محیط شهری به دلیل عامل تنازع بقا نتواند زندگی کند مجبور است از آن محیط شهری خارج شود و در مکانی بالاتر یا پایین‌تر در شهر ساکن شود و شهر با غربالگری‌هایی که برای شهروندان انجام می‌دهد حالت انتخاب اصلح را برای آنها دارد.

قرایی مقدم، خاطرنشان کرد: در مکتب بوم شناسی شهری «شیکاگو» رابطه فرد با محیط زندگی این معنا را دارد که در محیط زندگی جدید هم یک رابطه متقابلی بین فرد با حیطه زندگی او وجود دارد، وقتی شهروندی از یک محیط خارج می‌شود و به محیط دیگری می‌رود به دلیل اینکه انسان است، به مرور زمان با آن محیط جدید و شرایط آن هم کنار می‌آید.

کد خبر 500458

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.