به گزارش خبرنگار ایمنا، پیروزی اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶، یکی از مهمترین برگهای تاریخ سیاستورزی در جمهوری اسلامی ایران بود و به نقطه آغازی بر فعالیت جریان اصلاحات در کشور تبدیل شد.
خرداد ۷۶ رخدادی نو در سیاست کشور رخ داد که ریشه در تغییرات معنادار جامعه داشت و امروز پس از گذشت ۲۴ سال از تشکیل جریان اصلاحات در کشور، این جریان به دلیل حمایت از اعتدالگرایان و میانهرو در انتخابات مختلف، با معضلات و ابهامات فراوانی درباره روند کارایی و تأثیرگذاری در جامعه روبهرو است و در انتخابات پیشرو نیز با چالشهای درونی مواجه است و تقریباً هیچ اجماع نظری روی هیچ گزینهای برای حمایت در انتخابات پیش رو در میان طیفهای مختلف آن وجود ندارد و اطمینانی هم از تأیید صلاحیت اسمهای مطرح شده، از سوی شورای نگهبان نیست.
اما فارغ از اینکه آیا اصلاحطلبان توانایی دستیابی به گزینهای واحد برای انتخابات ۱۴۰۰ را داشته باشند آنچه میتواند در نهایت به عنوان پاشنه آشیل این جریان مانع از توفیق انتخاباتی آنها در ۱۴۰۰ شود پایگاه اجتماعی و بدنه رأی جریان اصلاحات باشد که به نظر میرسید باید حمایت از افراد میانهرو ضربه جدی خورده باشد.
برای بررسی دقیقتر وضعیت فعلی اصلاحطلبان و چالشهای این جریان در انتخابات ۱۴۰۰ با سید محمود حسینی، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاندار اصفهان و سیستان و بلوچستان در دولت اصلاحات به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
وضعیت فعلی اصلاحطلبان را چگونه میبینید؟ این جریان با چه مشکلاتی رو به رو است و راه حل گذر از آنها چیست؟
جریان فکری اصلاحات مخصوص به افراد مؤثر در حاکمیت نیست، بلکه جریانی سیاسی است که از پشتوانه اجتماعی ارزشمندی برخوردار است زیرا تمام کسانی که خواهان تغییر و عبور از مشکلات در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران هستند به نوعی اصلاحطلب تلقی میشوند.
در حال حاضر احزاب و شخصیتهای بارز اصلاحطلب با شرایط سختی مواجه هستند زیرا کاندیداهای مورد نظر این جریان سیاسی به راحت در عرصه رقابت قرار نمیگیرند در حالی که جریان رقیب موسوم به اصولگرایان با این چالش مواجه نیستند.
اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ فاقد کاندیدا بودند و به ناچار از حسن روحانی به عنوان شخصیتی میانه رو حمایت کردند همین موضوع باعث شد تمام عملکرد ۸ ساله دولت روحانی به پای اصلاحطلبان نوشته شود.
امروز اصلاحطلبان از حضور در انتخابات مأیوس نیستند زیرا تحولات جامعه به گونهای است که امکان پیش بینی آینده کشور وجود ندارد همانگونه که از سال ۷۶ تا کنون نتایج انتخابات قابل پیش بینی نبوده است. در سال ۷۶ حتی خود آقای خاتمی هم تصور نمیکرد که پیروز انتخابات شود زیرا همه ارکان قدرت حامی ناطق نوری بودند. در سال ۸۴ نیز کسی فکر نمیکرد که احمدی نژاد رأی آورد و در سال ۹۲ نیز چیدمان کاندیداها به صورتی بود که تصور میشد رقابت درونی اصولگرایان باشد و روحانی کمترین شانس را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری داشت اما رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال ۹۲ باعث شد خاتمی و هاشمی از روحانی حمایت کنند و تمامی معادلات را تغییر دهند.
در ۳ دوره اخیر ریاست جمهوری، نتایج غیر قابل پیش بینی بوده است. اگر انتخابات ۱۴۰۰ آزاد باشد شخص یا جریان خاصی نمیتواند خود را پیروز قطعی انتخابات معرفی کند مگر این که مانند انتخابات مجلس یازدهم، رد صلاحیتها به گونهای باشد که دولتی حداقلی تشکیل شود.
شرایط امروز کشور به ویژه در سطح بینالمللی، ایجاب نمیکند که انتخاباتی یکطرفه برگزار شود و مردم ایران حتماً در انتخاباتی شرکت میکنند که احساس کنند حضور و رأی آنها مؤثر است.
شرایط انتخابات پیش رو شرایط مأیوس کنندهای نیست و تنها به تدبیر مدیران ارشد نظام بستگی دارد که میخواهند انتخاباتی آزاد با مشارکت حداکثری برگزار کنند یا قصد دارند انتخاباتی مانند انتخابات اسفند ۹۸ با مشارکتی حداقلی شکل گیرد.
آینده جریان اصلاحات را چگونه پیشبینی میکنید؟
جریان فکری اصلاحطلبی در کشور به دنبال تغییر آرام و منطقی است و خواهان ارتباط سازنده با کشورهای بینالمللی و کشورهای همسایه است همچنین تفکر اصلاحطلبی به دنبال اجرای قانون اساسی بوده و با فساد و تبعیض مبارزه میکند.
در صورتی که تشکلهای اصلاحطلب بتوانند به سمت اهداف اصلاحطلبی گام بردارند پایگاه مردمی آنها مستحکم خواهد شد اما اگر گروههای اصلاحطلب به سمت منافع و قدرت بروند پایگاه خود را در بین مردم از دست خواهند داد.
آینده اصلاحطلبی آینده روشنی است زیرا شخصیتهای درون این جریان، به اهداف اصلاحی و خواستههای مردم به صورت جدی پایبندند و مردم به خوبی میتوانند این تفکرات را مشاهده کنند.
من معتقدم جریانی که میتواند امروز کشور را نجات دهد جریان اصلاحطلبی است زیرا این تفکر میتواند از درون، نهادهای اجتماعی را دچار تغییر و تحولی عظیم کند.
امروز تقریباً ۲۴ سال از عمر اصلاحات و دوم خرداد سال ۷۶ میگذرد، اصلاحطلبان در طول این سالها تا چه اندازه توانستهاند از تجربیات خود استفاده کنند؟
در گفتمانهای قبل از سال ٧٦، جریان چپ و راست اسلامی مطرح بود که طی سالهای گذشته به گفتمان اصلاحطلب و اصولگرایی معروف شدهاند، اما دچار دگردیسی شدند و جریان چپ که پیشینه جریان اصلاحطلبی بود سعی کرد دانش خود را افزایش داده و گفتمان خود را تغییر دهد. یکی از دستاوردهای مهم دولت اصلاحات تغییر گفتمان جریان چپ اسلامی و میدان دادن به نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی و توجه به اقوام و طبقات محذوف جامعه از حمله خدمات دولت اصلاحات بود.
من از ابتدای دولت اصلاحات به مدت ۵ سال استاندار استان سیستان و بلوچستان بودم. در گذشته شهروندان این استانها به دلیل اینکه فکر میکردند حضورشان در انتخابات تأثیر بسزایی ندارد مشارکت نمیکردند، اما در دولت اصلاحات توجه به این استان ارتقا یافت و از بین مردم بومی این استان مدیرانی ارشد انتخاب شدند و مشارکت مردم این استان در انتخاباتهای بعدی افزایش یافت.
مردم در دوران اصلاحات متوجه شدند که انتخابات حق مسلم آنها است و بر همین اساس انتخابات در این دوره معنای دیگری پیدا کرد. مطبوعات و انتشارات نیز در این دوران به عنوان یک مهم در جامعه مدنی و آزاد رونق پیدا کرد. به هر جامعهای نسیمهای آگاهی و آزادی بوزد، تحولی در آن ایجاد میشود و به سادگی برگشتپذیر نیست.
نظر شما در مورد اردوگاه جدید اصلاحطلبان به نام «جبهه اصلاحات ایران» چیست و تا چه میزان میتواند تفکر اصلاحطلبی را در جامعه ترویج و تزریق کند؟
جریان اصلاحات طی سالهای گذشته موجهای زیادی را تجربه کرده و بعد از سال ۸۸ به دلیل اتفاقاتی که در جریان انتخابات رخ داد اصلاحطلبان با فضای محدود سیاسی روبهرو شدند و کمتر کسی احتمال میداد اصلاحطلبان بتوانند از این فضا جان سال به در ببرند، اما در سال ۹۲ شاهد پیروزی آنها در انتخابات بودیم.
در حال حاضر جریان چهرههای شاخص جریان اصلاحطلب در رأس نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان یا جبهه اصلاحات ایران قرار گرفتهاند. شخصیتهایی مانند بهزاد نبوی مخالف تحریم انتخابات هستند و معتقدند که باید به هر نحوی شده با نظام تعامل کنند، اما حاضر نیستند به سادگی از هر کاندیدایی حمایت کنند.
آیا ائتلاف با گروههای اعتدالگرا به هویت جریان اصلاحطلبی خدشه وارد کرده است؟
تجربه انتخابات ۹۶ و ۹۲ باعث شده که اصلاحطلبان تمام تلاش خود را جهت حمایت از چهرههای اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری به کار گرفتهاند. حمایت اصلاحطلبان از گزینههای اعتدال مانند لاریجانی منتفی است؛ زیرا این جریان باید با توجه به اصالت افراد کاندیدا انتخاب کند.
شاید حمایت اصلاحطلبان از اعتدالگرایان به این جریان خدشه وارد کرده باشد اما تا به امروز هیچ خدشهای به هویت اصلاحطلبی وارد نشده است البته همکاری یکطرفه اصلاحطلبان با دولت روحانی نارضایتیهای فراوانی را ایجاد کرد و به جریان اصلاحطلبان ضربه زد.
دولت اول روحانی به واسطه انعقاد معاهده برجام و توجه به مردم، عملکرد قابل دفاعی از خود بر جای گذاشته است، اما در دولت دوم روحانی تغییراتی رخ داد که با خروج ترامپ از برجام اعمال تحریمهای حداکثری علیه کشور باعث ایجاد نارضایتیهایی در جامعه شد بنابراین دولت دوم روحانی نتوانست رضایت اصلاحطلبان را کسب کند.
دولت روحانی اقدامات ارزندهای را هم در کارنامه خود ثبت کرده که پافشاری بر محدود نشدن شبکههای اجتماعی، ایجاد پهنای باند برای روستا، احداث خط راه آهن چابهار - زاهدان به مشهد و سرخس و توسعه بندرگاه چابهار از جمله اقدامات ارزنده دولت روحانی است.
اگر به بدنه جریان اصلاحات نگاه کنیم، جوانان چه جایگاهی در آن دارند؟
تفکر اصلاحطلبی بیشتر در چهارچوب مدیران و شخصیتهای با تجربه صورت گرفته در صورتی که تفکر اصلاحطلبی، تفکری جوان ساز است؛ البته نیاز داریم جوانان به میدان بیایند و به موتور محرک این جریان تبدیل شوند. متأسفانه سازوکاریهای اصلاحطلبان نتوانسته به صورت نسبی جوانان را در چهارچوب آرمانهای اصلاحطلبی همراه کند.
از سال ۹۲ که اصلاحطلبان از حسن روحانی حمایت کردند تا به امروز بحث بر سر این بوده که روحانی تا چه اندازه به عقاید اصلاحطلبی نزدیک بود؛ در این بین عدهای اعتقاد به ادامه حمایت از دولت دارند و عدهای ابراز پشیمانی میکنند. اصلاحطلبان باید چه استراتژی در برابر دولت روحانی اتخاذ میکردند تا امروز با مشکلات فعلی مواجه نشوند و باید چه درسی از این ۸ سال بگیرند؟
اصلاحطلبان در انتخابات سال ۹۲ در شرایط اضطرار قرار گرفتند و بدون هیچ پیش شرطی از روحانی حمایت کردند؛ البته روحانی نیز به خوب میدانست که اصلاحطلبان چارهای جز حمایت از وی ندارند و به همین دلیل به ویژه در دولت دوم حاضر به همکاری با اصلاحطلبان نشد.
در تمامی کشورهای دنیا دموکراسی بر مبنای احزاب است اما در ایران حزب به معنای واقعی وجود ندارد و نمیتواند برنامه دقیقی ارائه دهد و پاسخگوی عملکرد کاندیداهای خود باشند. حزبهای قدرتمند زمانی که در انتخابات شکست میخوردند مانند دولت سایه عمل میکنند و نقاط ضعف مدیریت رقیب خود را مشخص کرده و برای آن راهکار ارائه میدهند و خود را برای دوره بعد انتخابات آماده میکنند.
فرضا که اصلاحطلبان پیش از انتخابات ۹۲ برای روحانی پیش شرط تعیین میکردند و از وی تعهد میگرفتند، اما زمانی که ساز و کار حزبی وجود ندارد این شرطها و تعهدات ضمانت اجرایی ندارد. در حال حاضر حدود ۴۰ حزب اصلاحطلب در کشور وجود دارد در صورتی که این احزاب بیشتر شبیه باشگاه و محفل عمل میکند. اصلاحطلبان باید احزاب خود را قوی کنند.
وعدههای انتخاباتی کاندیداها چه تأثیری بر هویت یک جریان دارد و احزاب باید چه استراتژی را برای اجرایی شدن این وعدهها به کار بگیرند؟
اصلاحطلبان خواهان تغییر و تحول هستند بنابراین به جای این که به مردم وعده دهند باید برنامههای اجرایی خود را ارائه کنند و معماری نگاه خود را نسبت به توسعه کشور مشخص کنند. آنها باید ضمن تقویت احزاب و تشکلهای درونی، گفتمان خود را برای مردم مشخص کنند و نسبت به معضلات اساسی امروز کشور مواضع خود را برای مردم معین کنند.
شما یکی از گزینههای مدیریت شهری اصفهان در سال ۹۶ بودید از نظر شما نقاط قوت و ضعف امروز اصلاحطلبان در مدیریت شهری چیست؟
اصلاحطلبان در انتخابات شورای اسلامی شهر پنجم با حمایت سید محمد خاتمی در سراسر کشور پیروز شدند، اما شوراها به شرکت سهام احزاب تبدیل شدند و این شرکت سهامی احزاب بنیان جریان اصلاحطلبی را تضعیف کرد.
عملکرد آقای نوروزی، شهردار اصفهان در ۴ سال گذشته قابل دفاع است. شهرداری اصفهان در این دوره نمره قبولی میگیرد زیرا شاهد فساد علنی و پنهان از سوی مدیریت شهری نبودیم و در فعالیتهای عمرانی و اقتصادی بسیار مطلوب عمل کرده است.
نظر شما