به گزارش خبرنگار ایمنا، آشنا کردن آرام و تدریجی مخاطب با شخصیتهای نمایش، روشی است که نمایشنامه نویسان در آثار خود از آن استفاده میکنند. گاه تکگوییها و گفت و گوهای دو نفره و چند نفره این متون خواننده را به ستوه میآورد، اما خواندن آنها و همراه شدن با داستان و شخصیتهای آن، لذت و هیجان خاصی به همراه دارد و تجربهای خاص به مخاطب منتقل میکند. آثار بسیار فاخری از نمایشنامه نویسان و نویسندگان مشهور جهان بر جا مانده است که در آنها موضوعات و مفاهیم مهم و ظریفی مطرح میشود که ممکن است به دلیل روزمرگیها، فراموش شده باشد.
در ادامه با برخی از پرطرفدارترین نمایشنامهها آشنا میشوید:
نمایشنامه "در انتظار گودو"
"در انتظار گودو" را میتوان یکی از برجستهترین آثار ادبیات مدرن دانست. این نمایشنامه که به قلم ساموئل بکت نوشته شده است داستان دو فرد به نامهای استراگون و ولادیمیر را روایت میکند که سالها در کنار درختی بدون برگ در انتظار فردی به نام "گودو" هستند. آنها از او کمکی ساده خواستهاند؛ شاید برای رهایی از فلاکت یا مرگ. درواقع خواسته آنها نامعلوم است و ما فقط میدانیم که آنها منتظر هستند.
شاید بتوان گفت که تکرار مهمترین فاکتور این نمایشنامه است. این تکرار بیمعنایی و خستگی ملالآوری را ایجاد میکند. استراگون از فراموشی و نداشتن آگاهی رنج میبرد، اما ولادیمیر انسانی آگاه است. بارها در طول نمایشنامه استراگون موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند و دلیل حضورشان را از یاد میبرد، اما هر بار ولادیمیر از ابتدا برای او توضیح میدهد که آنها چرا در آنجا هستند. این امر باعث میشود خواننده هر بار به ورطه یک چرخه باطل پرتاب شود.
نمادین بودن، ویژگی دیگر نمایشنامه در انتظار گودو است. یکی از صحنههای نمادین این نمایشنامه زمانی است که ولادیمیر و استراگون به جای نام گودو، برای دریافت کمک نام هابیل و قابیل را فریاد میزنند.
این نمایشنامه که به وسیله اصغر رستگار به فارسی ترجمه شده است یکی از مهمترین نمایشنامهها است.
نمایشنامه "شاه لیر"
باید گفت که شاه لیر دردناکترین تراژدی شکسپیر است، چرا که ژرفترین کاوش او درباره سرشت پادشاهی، حکومت و قدرت است. لیر یک اسطوره قدیمی بریتانیایی (سلتی) است که گفته میشود شباهتهای فراوانی با فریدون شاهنامه فردوسی دارد.
شاه لیر سه دختر به نامهای گونریل، ریگان و کوردلیا دارد. دو دختر بزرگ او، یعنی گونریل و ریگان بد طینت و کوردلیا دختر کوچک لیر نیک سرشت است. شکسپیر در این نمایشنامه درونمایه لیر را میکاود و او را به عنوان یک شاه نیک و آرمانی ولی نادان معرفی میکند. او به دلیل اینکه گونریل و ریگان در چاپلوسی و مجیزگویی از او موفق هستند، قلمرو پادشاهی خود را به آنها میبخشد و در نتیجه عواقب تراژیک و غم انگیزی برای کل خانواده آنها رقم میخورد. در واقع شکسپیر لیر را دلقکی نادان نشان میدهد که دلقک حقیقی نمایشنامه بیشتر از او واقع بین است.
اقتباسهای بیشماری از این نمایشنامه در سینما و تئاتر صورت گرفته و و وظیفه اجرای نقش اصلی آن، به برترین و موفقترین بازیگران هنرهای نمایشی سپرده شده است. شکسپیر در این اثر، عاطفه، بیرحمی، حمایت، غرور، خرد و ضعف انسان را با هنرمندی تمام به تصویر کشیده است.
نمایشنامه " باغ آلبالو"
باغ آلبالو، نمایشنامهای روسی در ژانر کمدی و دراماتیک است. این نمایشنامه آخرین شاهکار آنتون چخوف محسوب میشود که زندگی خانوادگی یک زن اشرافزاده روس را روایت میکند. این خانواده قرضهای بسیاری دارند و به همین دلیل ورشکسته میشوند، اما برای بهبود اوضاع هیچ تلاشی نمی کنند.
"باغ آلبالو" به ظاهر ساده اما به شدت عمیق است. این نمایشنامه پر از انسانهای عادی است و هیچ قهرمان یا اتفاق دور از ذهنی در آن وجود ندارد. خوانندگان این نمایشنامه شاهد زندگی افرادی هستند که منفعلانه تسلیم سرنوشت خود شدهاند و برای خواستههای خود نمیجنگند.
صحبت از ناتوانی نقطه اشتراک تمام کاراکترهای این نمایشنامه محسوب میشود. گویی همه آنها نیروی اراده خود را از دست دادهاند. اما چخوف مخاطب را در این فضای غرق در ناامیدی رها نمیکند بلکه در اوج تاریکی، نقطه نور کوچکی باقی میگذارد. این نور کوچک، شخصیتی به نام "تروفیموف" است. او، انسانی بدون مدرک اما باسواد است که از انقلاب، آینده و تغییر دم میزند.
نمایشنامه "باغ وحش شیشهای"
تنسی ویلیامز نمایشنامهنویس و شاعر مشهوری است که در اکثر آثار خود به زندگی مردم آمریکا اشاره کرده است. او در این نمایشنامه نیز به شکلی وسیع نمایشدهنده زندگی خانوادههای آمریکایی در سال ۱۹۳۰ است. این زمان را میتوان اوج بحران اقتصادی آمریکا دانست. تزلزل نهاد خانواده، فقر، ترس و اضطراب و پناه به رویاهایی که رخت بر بستهاند از جمله ویژگیهایی بوده که در این زمان میان مردم مشهود بوده است.
باغ وحش شیشهای تصویرگر زندگی یک خانواده کوچک ۳ نفره است که به روایت پسر خانواده، یعنی تام، که در اصل نمادی از خود تنسی ویلیامز میباشد، بیان شده است. پدر خانواده به بهانه ماجراجویی خانه را ترک کرده و قاب عکس او همراه با لبخندی که بوی یک ابدیت به خود گرفته همواره روی دیوار آویخته است.
تام، شاعری است که در یک انبار کفش کار میکند. او همچون پدرش سودای فرار از زندگی عادی و روزمره را در سر میپروراند؛ فرار از تاریکی حقیقتی که آزارش میدهد. لورا، دختر خانواده نیز به دلیل نقصی که در یکی از پاهای خود دارد بسیار درونگرا است و تنها در دنیای شیشهای خود زندگی میکند. او برای فرار از حقیقت به ساختن حیوانات شیشهای علاقه دارد حیواناتی که از نگاه او زنده و دارای احساسند. آمندا، مادر تام و لورا، بیشتر از دیگر شخصیتها از حقیقت تلخ زندگی محقر خود فرار میکند. تنسی شهرت خود را مدیون این نمایشنامه است.
نمایشنامه "مهمان ناخوانده"
نمایشنامه مهمان ناخوانده نام یکی از آثار بحث برانگیز اریک امانوئل اشمیت نویسنده، فیلسوف و نمایشنامهنویس فرانسوی است. او درباره این نمایشنامه میگوید: من این متن را در خلوت خود نوشته بودم، بر اساس یک نیاز درونی و شخصی، به حدی که فکر نمیکردم غیر از چند دوست مهربان فرد دیگری بتواند با آن ارتباط برقرار کند .
مهمان ناخوانده در گیر و دار جنگ جهانی میگذرد. دکتر فروید و دختر وی آنا با وجود یهودی بودن مصونیت دارند و میتوانند از کشور خارج شوند. ترک کردن سرزمین مادری، تنها گذاشتن مردم و فرار تصمیمی نیست که دکتر فروید به سادگی قادر به انجام آن باشد.
فروید در"مهمان ناخوانده" نماد یک انسان منطقی قرن حاضر است. فردی که معنویت و غریزه را کنار گذاشته و به هر چیزی جنبه علمی میدهد و برای توضیح و اثبات امور مختلف تنها علم را پاسخگو میداند. اما، آنا منبع عاطفه است. عاطفه تمام چیزی که برای انسانهای فرویدی باقی مانده است. آنها نمیخواهند تنها بازمانده غیرعلمی وجود خود را از دست بدهند و به نحوی بیمارگونه غرور انسانی خود را زیر پا بگذارند. نمایشنامه زمانی آغاز میشود که مهمان ناخوانده ای وارد نمایش میشود.
نظر شما