به گزارش ایمنا، روزنامه اعتماد نوشت: با گذشت ۶ روز از ریزش تونل ۴۲ معدن «طزره» و بی نتیجه بودن عملیات امداد و نجات برای دسترسی به دو کارگر محبوس زیر آوار معدن، در حالی که اغلب کارگران معدن طزره، به دلیل ترس از اخراج و کم شدن دستمزدها، از هر مصاحبه مطبوعاتی و افشای جزئیات این حادثه خودداری میکنند، منابع آگاه به «اعتماد» خبر دادند که حادثه تلخ ریزش این تونل، دلیلی جز بی توجهی پیمانکار به ناامنی محیط کارگاه نداشته است.
این خبر، در حالی به «اعتماد» رسید که روز سه شنبه؛ ۴ روز بعد از حادثه ریزش تونل ۴۲ معدن طزره و در حالی که اخبار رسمی، همچنان ناامیدکننده بود چون نتایج عملیات امداد، هیچ نویدی از دسترسی به کارگران محبوس نداشت هم، یکی از پیشکسوتان ایمنی معدن طزره، درگفت وگو با «اعتماد» تاکید کرد که ریزش سقف کارگاه زغال در معادن زغال سنگ، با علائم هشدار دهنده از قبیل گرد و خاک همراه است که استاد کار، با مشاهده این علائم، باید خطر را بفهمد و بداند که کارگاه، به مرحله تخریب رسیده و به اصطلاح، بلوک اول، تخریب شده و باید بلافاصله کارگران را از کارگاه خارج کند چون حتماً بعد از دو یا سه شیفت کار، کل سقف ریزش میکند و روی کف مینشیند و در این تخریب هم، هیچکس زنده نخواهد ماند. در حالی که ظرف ۶ روز گذشته، مسؤولان شرکت زغال سنگ البرز شرقی و باقی مسؤولان استان سمنان، از توضیح درباره علت وقوع این حادثه تلخ، خودداری کردهاند، دیروز، اطلاعاتی که منابع آگاه در اختیار «اعتماد» گذاشتند، با اعتراضات کارگران معادن چهارگانه شرکت زغال سنگ البرز شرقی، قوت بیشتری پیدا کرد وقتی این کارگران، با نام و امضای محفوظ و گمنام، به خبرگزاری ایلنا گفتند که طی هفتههای پیش از وقوع حادثه ریزش دیواره تونل ۴۲ معدن «طزره»، بارها درباره شرایط ناایمن کارگاه و صداهایی که از سقف و دیواره کارگاه به گوش میرسید، به پیمانکار اخطار داده بودند.
چکمه و کلاه و ناخن یک جنازه به چه درد خانوادهاش میخورد؟
ظهر روز شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه سال جاری، کارگاه تونل ۴۲ معدن طزره، با ارتفاع ۷۰ متر، بر سر «میلاد روشنایی» و «سیداصغر افضلی» که در عمق ۳۵ متری این کارگاه مشغول استخراج زغال سنگ بودند خراب شد. منابع آگاه به «اعتماد» گفتند که یک ساعت بعد از ریزش کارگاه و حدود ساعت ۱۲ و نیم ظهر، نیروهای امداد و نجات به محل حادثه رسیدند و عملیات امداد را آغاز کردند اما تا ظهر دیروز و در ششمین روز پس از ریزش معدن، نه تنها دسترسی به محل استقرار میلاد و سیداصغر ممکن نشده، بنا به اذعان برخی پیشکسوتان امداد و نجات معادن زیرزمینی، ترسیم ناشیانه نقشه عملیات امداد و تخلیه کارگاه و ورود غیرفنی به محل حادثه، از مهمترین دلایل طولانی شدن عملیات زنده یابی و البته بی نتیجه ماندن این عملیات است.
دیروز، یکی از کارگرانی که در کارگاه مجاور محل حادثه در تونل ۴۲ مشغول به کار بوده، به شرط محفوظ ماندن نام و مشخصات، حقایق تلخی را برای «اعتماد» بازگو کرد. این کارگر، یک نیروی تحت مدیریت پیمانکار و به اصطلاح، «پیمانی» است که حقوقی بسیار کمتر از نیروهای «شرکتی» دریافت میکند و همچنین، بعد از ۲۲ سال کار در کارگاه استخراج، امیدی به بازنشستگی مشمول مشاغل سخت و زیانآور ندارد و باید تا ۵۰ سالگی برای دریافت حکم بازنشستگی صبر کند.
این کارگر که با وجود تاکید پزشک معدن بر ضرورت خروج هر چه زودتر از بخش استخراج به دلیل آسیبهای شدید ریوی، همچنان به دلیل اختلاف قابل توجه دستمزد بخش استخراج و تونل، مشغول به تراشیدن لایههای زغال و استنشاق گوگرد و سیلیس است، دیروز و قبل از آنکه از کمربندی «شاهرود»، راه به سمت بیراه ه منتهی به معدن کج کند، سراغی هم از خانوادههای میلاد و سیداصغر گرفته بود؛ سراغ از ۳ فرزند سیداصغر ۳۵ ساله که ۴ سال سابقه استخراج زغال داشت و ساکن روستای «تویه دروار» بود، سراغ از پدر بیمار و مادر سالمند میلاد ۳۰ ساله که ساکن «کلاته رودبار» بود و یک سال قبل، در کارگاه استخراج معدن طزره مشغول به کار شده بود و قرار بود تا پایان تابستان، ازدواج کند.
این کارگر، در همان چند دقیقهای حرف زد، صدایش میلرزید چون یادش میآمد که روزهای قبل از حادثه، جز میلاد و سیداصغر، هیچ کارگری حاضر نشد به این کارگاه برود چون میدانست چه فاجعهای در انتظارش است.
«کارگاه محل کار میلاد و سیداصغر، خطرناکترین کارگاه این معدن بود. ظرف دو ماه گذشته، به طور دائم از لایههای این کارگاه، زغال استخراج شد بدون اینکه فضای تخلیه شده، با خاک پر و مستحکم شود. پیمانکار میلاد و سید، برای جبران تعطیلات نوروزی، میخواست فقط کار پیش برود و از موعد قرارداد خارج نشود. بنابراین، ایمنی کارگاه، بی معنا بود. اگر قرار به رعایت ایمنی کار بود، باید بعد از هر نوبت استخراج، معادل وزن لایههای زغال، خاک جایگزین میشد اما این کار زمانبر بود و به زمان بندی قرارداد لطمه میزد. پس لایه لایه زغال از کارگاه استخراج شد بدون آنکه فضای خالی شده، نقطه اتکا داشته باشد. من در این کارگاه کار نمیکردم اما بنا به حجم استخراج میدانم که میلاد و سید، آن قدر زغال استخراج کرده بودند که ۱۰ متر در ۸۰ متر، از داخل بلوک، زغال برداشت شده بود.»
این کارگر به «اعتماد» گفت که میلاد و سیداصغر، چارهای جز قبول دستور پیمانکار نداشتهاند چون پیمانکار این تونل، ظرف دو سال گذشته ۱۲۰۰ کارگر را اخراج کرده بود و حالا فقط ۲۰۰ کارگر با او قرارداد داشتند؛ کارگرانی که جرأت اعتراض نداشتند و تا فرق سرشان محتاج نان شب بودند و بنابراین، به هر شرایطی تن میسپردند.
کارگر «پیمانی» معدن طزره، قبل از خداحافظی، گفت که هیچ امیدی به دیدن دوباره رفقایش ندارد. گفت که همه ایستادنها پای دهانه معدن به امید نجات تنهای زنده میلاد و سید اصغر، بی فایده است. گفت که کل کارگاه، «قیچی» شده. کارگر «پیمانی» معدن طزره، حرفهایش را با پوزخندی به پایان برد، پوزخند به همه شعارها با مضمون «ضرورت ایمنی» و «الزام کارفرما به رعایت ایمنی» و «اول ایمنی، سپس کار» … شعارهایی که در چاههای تاریک زغال، هیچ معنایی ندارد: «در کارگاههای معادن پیمانکاری، استاد کاری وجود ندارد. اگر استاد کار پای کارگاه حاضر بود، فکر میکنی اجازه میداد میلاد و سید، دو ماه در یک حفره خالی شده بدون اتکا بمانند و کار کنند؟ استاد کار برای پیمانکار، یک نمایش است و بس.
اگر استادکار با تجربه در این کارگاه و در این تونل بود، اگر استاد کار، جرأت اعتراض و یادآوری خطر به پیمانکار داشت، اکلون (چاههای قائم استخراج) نباید کشته میداد. معدن نباید کشته میداد.کارگر زیر آوار نمیمرد. الان ۷۰ متر کوه چسبیده به کف زمین، آن زیر میخواهند دنبال چه بگردند؟ چکمه و کلاه و ناخن شکسته این بدبختها به چه درد خانواده شأن میخورد؟»
نظر شما