فلسطین تنها به یک آرمان می‌اندیشد؛ آزادی

فلسطین و مبارزان قهرمانش در تمامی سال‌های اشغال به قلب حرکت‌های ضد امپریالیستی جهان بدل شده اند. فلسطین حلقه اتصال تمامی آنهایی است که به آزادی می‌اندیشند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از سقوط امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول و تقسیم اراضی عرب بین بریتانیا و فرانسه مطابق عهدنامه «سایکس پیکو»، قرعه به نام فلسطین واقع در مسیر شمال به جنوب از رافیا، جنوب شرقی غزه تا رودخانه لیتانی واقع در لبنان افتاد که تحت کفالت بریتانیا درآید تا در پاییز سال ۱۹۱۷ آرتور بالفور، وزیر امور خارجه انگلیس طی بیانیه‌ای که به «بیانیه بالفور» معروف شد، طرح تأسیس وطن یهودیان در این سرزمین را مطرح و در راستای آن، طرح خرید زمین‌های این سرزمین با سرمایه داران یهود را شروع کند.

تأثیرات جنگ جهانی دوم اهم از هولوکاست فضا را برای سرازیر شدن مهاجران یهود به فلسطین هموار کرد و پس از اشغال کامل آن در سپتامبر ۱۹۱۸ توسط نیروهای بریتانیا و خرید سهام کانال سوئز در اواسط قرن ۱۹، حدوداً سال ۱۹۱۹ بود که فلسطینیان موفق به تشکیل اولین کنگره ملی خود در اورشلیم شدند.

در سال ۱۹۴۷، قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد بدون توجه به اختلافات لیگ عرب، منجر به تأسیس اسرائیل در ۱۴ می ۱۹۴۸ شد آن هم در حالی که قیومیت بریتانیا در خاک فلسطین در ۱۵ می ۱۹۴۸ به پایان می‌رسید. به دنبال این اقدام جوی خون در قلمرو فلسطین به راه افتاد.

پس از شهادت عبدالقادر الحسینی، فرمانده سازمان ارتش جهاد مقدس در نبرد با گروه تروریستی هاگانا و فجایعی چون دیریاسین که در آن بیش از ۲۵۰ مرد و زن و کودک بی گناه سلاخی شدند و شکم حدود ۳۰ زن حامله با سلاح سرد پاره شد، سیل مهاجران از یافا و تلاویو به کشورهای عربی همسایه سرازیر شد. این آوارگی پس از گذشت ۷۰ سال هنوز به پایان نرسیده است.

در خلال سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ کشورهای عرب و در رأس آنها مصر با سازماندهی عملیات‌هایی چریکی علیه نیروهای بریتانیا سعی در پس گرفتن کانال سوئز داشتند که نهایتاً در ماه ژوئیه ۱۹۵۶، ناصر، رئیس جمهور وقت مصر، ملی شدن تأسیسات شرکت کانال سوئز را اعلام کرد. در اواخر همین دهه بود که گروه‌های مبارز فلسطینی همچون فتح در آرزوی استقرار نظامی مردم سالار در این سرزمین به طوری که مسیحیان، یهودیان و مسلمانان به صورت شهروندان متساوی الحقوق در آن زندگی کنند، شروع به فعالیت و سازماندهی برای آغاز نبرد مسلحانه کردند. این شکل‌گیری‌ها با وقایعی همچون نبرد آزادی‌خواهانه الجزایر همراه بود که به فلسطینی‌ها یا حتی اعراب آموخت، تنها مردمی که از تانک و توپ دشمن نمی‌ترسند، قادرند انقلاب را تمام کنند.

یک سال پس از فاجعه ژوئن ۱۹۶۷ موسوم به «جنگ ۶ روزه» که طی آن اسرائیل در جنگی مقابل سوریه، مصر و اردن، بر قدس، کرانه باختری، نوار غزه و بلندی‌های جولان تسلط پیدا کرد، در تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۶۸، آموزه‌های نبرد الجزایر در نبرد چریکی کرامه در مرزهای اردن امید را به توده‌های فلسطینی بازگرداند، اما این شادی همیشگی نبود؛ اختلافات ملک حسین، پادشاه اردن و جنبش مقاومت فلسطین در جنگ‌های سپتامبر سیاه در سال ۱۹۷۰ در شمال اردن، حدود ۷ تا ۸ هزار کشته بر جای گذاشت.

خشونت و توسعه طلبی افسار گسیخته رژیم صهیونیستی، تلاش سران کشورهای عرب برای منحرف کردن جنبش فلسطین به نفع خواسته‌هایشان و بی دفاعی و نا امیدی حاکم بر جنبش مقاومت، منجر به پیدایش شکلی از خشونت انقلابی شد که همسو با دیگر جنبش‌های آزادی خواهانه آن دوران، مبارزه مسلحانه را یگانه راه تحمیل خواسته‌های مشروعش بر رژیم یهود می‌دانست تا خیل عظیم مهاجران به خانه‌هایشان در ماورای اردن و سرزمین اشغالی فلسطین بازگردند، اما در راستای آشفته‌تر کردن اذهان عمومی این خشونت انقلابی، نام تروریسم به خود گرفت.

پس از تلفات سنگین فداییان فلسطین در سال‌های ۷۰ و ۷۱، این‌بار در اکتبر ۱۹۷۳، فرصتی دیگر پیش آمد تا اعراب و در رأس آنها مصر در جنگی دیگر استحکامات اسرائیل را درهم بشکند و با شکستن دیوار بارلو، افسانه شکست ناپذیر آن را تمام کند، اما این‌بار هم اختلافات سران کشورهای عرب و رئیس جمهور وقت مصر، انور سادات، فرصت پیروزی را از اعراب گرفت.

شاید تنها دستاورد جنگ ۱۹۷۳ -اگر بشود نام آن را دستاورد گذاشت- تصویب قطعنامه‌ای در مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر اینکه صهیونیسم نوعی از نژاد پرستی است، بود. در همین مجمع بود که یاسر عرفات به عنوان سخنگوی خلق فلسطین بر میز مذاکره حضور پیدا کرد و این سرزمین برای اولین بار پس از تصویب قطعنامه ۱۸۱، فرصتی پیدا کرد تا بی واسطه از مطالبات خلقش بگوید و سران دیگر کشورها نیز فرصتی یافتند تا احترام خود را نسبت به قربانی‌هایی که مردم فلسطین طی بیش از نیم قرن مبارزه داده بودند، بیان کنند.

در پاییز سال ۱۹۷۵ بود که درگیری‌های داخلی لبنان بالا گرفت و می‌رفت که یکی از خون‌بارترین روزهای تقویم لبنان رقم بخورد. طی دهه ۷۰ عملیات‌هایی خشونت‌آمیز و گروگان‌گیری‌های متعددی توسط صهیونیست‌ها صورت گرفت که از آن دست می‌شود به داستان ترور شدن چندی از سران فتح اشاره کرد.

در بهار ۱۹۷۵ طی چند عملیات از طرف سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) و حزب فالانژ لبنان، تمام لبنان به آتش کشیده شد. جنگ داخلی لبنان تا ۱۹۹۰ ادامه داشت و وقایع مهمی چون کشتار دو اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان و نهایتاً خروج نیروهای ساف از بیروت مصداق این سخن ابو ایاد، از بنیان گذاران سازمان آزادی بخش فلسطین است که می‌گوید «هرگاه انقلابی در فلسطین آغاز شده در یکی از کشورهای عربی دفن شده است.»

دهه ۸۰ که با ترور انور سادات توسط خالد اسلامبولی آغاز شد و با خروج نیروهای ساف از بیروت رو به پایان می‌رفت، جنبش آزادی بخش فلسطین را وارد مرحله جدیدی از مبارزه کرد که به انتفاضه معروف شد و البته باعث انتقادات شدیدی از سمت ایالات متحده و سازمان ملل متحد به رژیم صهیونیستی شد. در سال ۱۹۸۸ ابو جهاد، از رهبران فتح توسط موساد ترور شد و نهایتاً اردن، کرانه باختری را به فلسطین وانهاد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد بار دیگر در رابطه با مسئله فلسطین تشکیل جلسه داد که به علت امتناع ایالات متحده از صدور ویزا برای رئیس جمهور یاسر عرفات، در ژنو برگزار شد.

دهه ۹۰ اما پیام‌آور صلح بود. اولین مذاکرات صلح جامع بین اسرائیل و هیئت‌های نمایندگی از فلسطینی‌ها و کشورهای همسایه عرب در ماه اکتبر ۱۹۹۱ آغاز شد؛ صلحی که می‌رفت تا در پرونده‌های سازمان ملل خاک بخورد. در سال ۱۹۹۳ با امضا توافق صلح واشنگتن فرآیند طولانی مذاکرات بر روی انتقال قدرت در سرزمین‌های اشغالی صورت گرفت. در سال ۱۹۹۴ ایالات متحده طی معاهده صلح دیگری دستان ملک حسین و مستر رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل را برادرانه فشرد تا بار دیگر تعادل نیروها را در منطقه به نفع رژیم صهیونیستی برهم زند؛ به دنبال آن طی چند بمب گذاری و از جمله ترور فتحی شقاقی، دبیر کل جهاد سازندگی فلسطین نشان از پوچ بودن معاهده صلح تل‌آویو داشت و در ۱۹۹۵ با ترور نخست وزیر رابین، معاهده صلح از طرف یهودیان و فلسطینی‌ها تمام شده محسوب شد. در سال ۱۹۹۴ در راستای مذاکرات صلح انجام شده در اسلو، یاسر عرفات برنده جایزه صلح نوبل شد. این رئیس جمهور فلسطین در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۴ در بیمارستانی نظامی در حومه پاریس به شکل مشکوکی از دنیا رفت.

جنگ اسرائیل و لبنان در سال ۲۰۰۶ که به جنگ ۳۳ روزه معروف شد بار دیگر مصداقی بود بر خشونت بی حد و حصر رژیم صهیونیستی برای تجاوز به خاک سرزمین‌های عرب و نشانگر بی فایده بودن مذاکرات صلح.

فلسطین و مبارزان قهرمانش در تمامی سال‌های اشغال، به قلب حرکت‌های ضد امپریالیستی جهان بدل شده اند. فلسطین حلقه اتصال تمامی آنهایی است که در میان خنده‌ها به پافشاری بر آرمان‌هایی که حالا متهم به غیرواقعی و دور از دسترس بودن هستند ادامه می‌دهند. هیچکدام از این تمسخرها نتوانسته حقیقت آشکاری را که هر روزه از زندگی سه نسل آوارگان منتظر بازگشت، فریاد می‌کشد پنهان کند. هیچکس با شکست‌های فردی و تغییر مسیرهای روزمره‌اش نتوانسته کلیت جهت‌گیری و آرمان‌های فلسطین را منحرف کند. تمامی فیلم‌های هالیوودی و رسانه‌های جهانی که به ظاهر بی طرف و همه سربازان ایدئولوژیک نظام سرمایه داری هستند هرچه می‌خواهند بنویسند، اما فلسطین تنها به یک آرمان می‌اندیشد؛ فلسطینی عاری از دیوارهای حائل و به دور از همه تبعیض‌ها برای تمام ساکنانش، فارغ از تفاوت‌های قراردادی و البته آوارگانش.

از آن روز تا به حال صلح به یک لطیفه در میان مردم فلسطین تبدیل شده است؛ صلحی که هر روز فلسطین را کوچک و کوچک‌تر و رژیم صهیونیستی را قدرتمندتر ساخته است. امروز اسرائیل خشم می‌کارد و قطعاً نفرت درو خواهد کرد. یادمان نمی‌رود که موج خشونت دوباره را صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها شروع کردند و تاوانش را دیر یا زود نه در غزه که در خیابان‌های تل‌آویو و حیفا خواهند داد. مثل تمام معادلات تاریخ، مظلومان و فلسطینیان پیروز خواهند شد و قدس را دوباره پس خواهند گرفت.

کد خبر 491689

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.