به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس چکیده یک مقاله، در شهرهای جدید نیز با دنباله روی از الگوهای معماری و شهرسازی غربی، فضاهای خشک و بی روح که منطبق با نیازهای فرهنگی و اعتقادات ایرانی _ اسلامی نبوده، نمود عینی یافته است. در حالی که در تعالیم اسلامی روابط و تعاملات میان مسلمانان همواره مورد توجه و تأکید بوده است؛ بنابراین لزوم ایجاد شهرهای جدید با هویت اسلامی امری اجتناب ناپذیر است و این مهم در حالی مطرح میشود که جهانی بینی فلسفی به سه سوال چرایی، چیستی و چگونگی شهر جدیدی با هویت اسلامی میپردازد.
چرایی:
شهر جدید با هویت اسلامی به نیاز جامعه دینی باز میگردد. نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسانی، انسانها را آنچنان به یکدیگر پیوند میزند و زندگی را آنچنان وحدت میبخشد که افراد به سوی مقصدی در حرکت هستند و همه با هم سرنوشت یگانهای پیدا میکنند. این مهم در حالیست که تاکنون در روند شکل گیری شهرهای جدید، یافتن الگوی مطلوب طراحی و الگوهای بهینه ساخت و ساز و توجیه اقتصادی طرح بوده بیشتر مورد توجه قرار گرفته و در کمتر موردی به مبانی نظری، درک ماهیت پویای شهرها، مسائل فرهنگی، تأمین هویت شهری و حیات مدنی برای به وجود آوردن محیطی مناسب توجه شده است.
چیستی:
شهر جدید با هویت اسلامی به عوامل اعتقادی، ارزشی و تکلیفی جامعه بستگی دارد. شهر جدید اسلامی بیان کننده پیامهای الهی است. وحدت کالبدی شهر با توجه به کثرت کاربریهای مختلف از اصول اساسی شمرده میشود. مفهوم وحدت در شهر اسلامی بین عناصر شهری از جمله مسجد و مراکز مذهبی و آموزشی و مسکونی، خدماتی و اداری به گونهای است که ضمن اینکه هرکدام جایگاه خاص و متناسب خود را دارند و سلسله مراتب فضاهای شهری حفظ شده است در ارتباط باهم مجموعهای واحدی را ایجاد میکنند که گویی همه باهم در جهت رشد و توان افزایی مادی و معنوی به سمت تعالی و تکامل حرکت میکنند.
چگونگی:
شهر جدید با هویت اسلامی به عوامل و متغیرهای اصلی شهر و رابطه به عواملی بر میگردد که تحت عنوان تعامل بین جهان بینی دینی، فلسفی و علمی مطرح است. در شهرهای اصیل ایران میتوان کمال هماهنگی و آمیختگی و یکپارچگی اجرایی مانند مسجد، مدرسه، بازار و میدان را در هیئت یک «کل» به چشم دید. اجرایی که در کل به خوبی محو شده است. این مجموعهها به رغم هم بافتگی و پیچیدگی، واحدی منظم بوده و مناظره میان پیچیدگی و نظم در آنها حس زیبایی شناسی انسان را ارضا میکند. در واقع ترکیب و اتحاد اجزای مختلف در یک کل هماهنگ همان چیزی است که به شهر سیمای مطلوب میبخشد و منجر به هویت بخشی به شهر میشود.
طرح مسئله
در گذشته نه چندان دور، محله در شهرها به عنوان بخشی از فضای شهری با کارکردهای ویژهای که در زندگی اجتماعی شهروندان داشت، نقش مهمی در رفع مشکلات زندگی شهری ایفا میکرد و به عنوان یکی از منابع تأمین کننده نیازهای عاطفی و روانی در زندگی شهری محسوب میشد. فرهنگ محله و همسایه که در روایات اسلامی به آن توصیه شده است. نشان دهنده اهمیت تأثیر و تأثر پذیری انسان در فرهنگ اسلامی است؛ اما امروزه و در جوامع نوین محلهها در زندگی شهر بسیاری از نقشها و کارکردهای اساسی خود را از دست داده و به همین دلیل نوعی حس بحران هویت، تضعیف روابط از بین رفتن تناسبات فضایی محیط کالبدی- اجتماعی و ناشناخته ماندن افراد نسبت به یکدیگر به وجود آمده است.
مشکلاتی از قبیل تفاوت ارزشهای فرهنگی ساکنان محلات شهری، بیگانگی شهروندان نسبت به یکدیگر، شکل گیری رابطهای دوسویه بین ساکنان بی خاطره بودن شهر و نداشتن خاطره ذهنی و مشترک و … به تدریج کمرنگ شدن حس تعلق و نهایتاً فقدان آن در شهروندان میانجامد که حاصل گسترش این رفتارها، شکل گیری روحیه انزواطلبی، از خود بیگانگی و بحران هویت در جوامع شهری است. این مهم در حالیست که شهرهای جدید با داشتن بافت و شکل نوپای خود و لزوم جذب جمعیت در مسیر دستیابی به پایداری و تداوم حیات نیازمند هویت شهری مستقل اند. هویت شهرهای جدید عامل شناسایی و شخصیت آنها و تضمین کننده موفقیت و دوام آنهاست، اما مسئله اصلی در این بوده که اساساً چه عواملی متضمن شکل گیری این هویت است.
ضرورت موضوع
در کشوری چون ایران، دو هویت ملی و دینی در حیطه متافیزیک نسبتاً باهم سازگارند. در واقع با ادغام هویت ملی و هویت اسلامی در ایران، هیچ خدشهای به هویت و فرهنگ ایرانی وارد نشده است، زیرا هردو دارای مضمون متافیزیکی واحدی هستند، اما گذر از هویت دینی به هویت مدرن با انواع موانع رو به رو است و ترکیب آنها، به هم ریختگی و تضاد را به ارمغان میآورد چرا که دارای نظامهای فکری مشترکی نیستند. از طرفی قدمت شهرهای جدید به مفهوم تازه شهرها یا نوشهرها به اندازه تاریخ شهرنشینی است البته شهرهای جدید به مفهوم امروزی، یعنی مجتمعهای زیستی که بیشتر به منظور برآورده کردن نیاز سکونتی و تاحدی اشتغال متقاضیان مسکن و کار معمولاً در اطراف شهرهای بزرگ در مدت کوتاهی ساخته میشوند و جمعیت میپذیرند توسط «ابنزر هاوارد» تئوریزه شد و بعد از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) مورد توجه قرار گرفته و اکنون در اغلب کشورهای جهان نمونههایی از این شهرها وجود دارد، اما این نوشهرها به دلیل قدمت کم، فقدان فرهنگ و خاطره جمعی منبعث از فضا تا مدتها از هویت یابی محروم میمانند.
این مهم در حالیست که به طور عام نیاز به هویت از فطرت معناکاو بشر سرچشمه میگیرد که با احساس ارتباط با نظامی بزرگتر از خود او ارضا میشود. هرچه این نظام جهان شمول تر باشد. این رضات خاطر عمیقتر خواهد بود. آدمی اگر معناهای اصیل مربوط به تاریخ، فرهنگ و فطرت خود را پیرامون خود مشاهده نکند. دچار یأس، دلسردی، انزوا و ازخودبیگانگی و ضعف اخلاقی خواهد شد.
در شرایط طبیعی، همه آحاد جامعه مانند نیاز به داشتن ایمان، به این معناهای اصیل در فطرت خود نیازمندند. تا از طریق آن هویت خود را نیز معرفی کنند بنابراین لازم است هویت یابی به مثابه یک نیاز اساسی بشر در جهت کمال گرایی و تکامل پاسخ داده شود.
مبانی نظری
مفهوم محله و واحد همسایگی
زیست شهری ایرانیان در سه لایه (سطح) متقاطع صورت میگیرد. این سه سطح به ترتیب عبارتند از: خانه مسکونی، محله شهری و شهر، محله را میتوان پس از خانوار (خانواده) کوچکترین واحد مدنی (صرف نظر از مجتمع مسکونی) محسوب کرد. از گذشتههای دور تاکنون این محله بوده است که همبستگیها و همزیستیهای مدنی، شهرنشینان را سر زنده و پایدار نگه داشته است. در حقیقت محله بخشی از یک شهر است که ویژگیهای فیزیکی، نمادی، اجتماعی و شبکه ای خاص خود را دارد.
در تعریف محله میتوان گفت بخشی از یک شهر است که ویژگیهای فیزیکی، نمادی، اجتماعی و شبکه ای خاص خود را دارد. برخی در تعریف محله در شهرهای جدید از معیار اداری استفاده میکنند. به نظر «مرلن» محله با جنبههای فیزیکی و ریخت شناسی (مو.قعیت در شهر، دوره ساخت، تیپولوژی ساختمانها، کارکردها و گروههای اجتماعی مسلط و…) مشخص میشود.
عوامل تفاوت گذاری و معیارهای محدوده محلهها با کارکردهای ذیل متغیر و مشخص است:
شکل مناظر و تیپولوژی: محله بالا و محله پایین؛ ساخت و ویژگیهای تاریخی، هنری، معماری؛ تیپولوژی حاکم بر ساختمانها: محله خانههای کوچک ویلایی، مجتمعهای بزرگ؛ کارکردهایی که محلات دارند: محله تجاری، اداری، مسکونی؛ توزیع گروههای اجتماعی یا اقتصادی، محله بورژوا، محله کارگری؛ جدایی گروههای قومی در شهرها، محله سیاهان.
به نظر لوفور محله به وسیله نیروی اجتماعی سازمان مییابد که به ارائه الگوی شهر مبادرت میکند و موجب توسعه آن میشود. لذا محله یک شکل سازمانی فضا و زمانی شهر است که بین فضاهای اجتماعی چندگانه و متنوع آن با توجه به نهادها و مراکز فعال آن، حداقل اختلاف وجود دارد. از این رو بین فضای ارضی و فضای اجتماعی آن رابطه دوجانبه برقرار است.
مفهوم محله در سالهای اخیر به عنوان یک موضوع کلیدی توسط بسیاری از محققان مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه مورد نظر این دسته از محققان بوده عبارت است از معرفی مفهوم محله به عنوان یک نمونه از شکل گیری که در آن ارتباط مهم بین ساختار و کنشگر و نیز بین شهروندان و محیط مدنظر است. از همین روی «کوک» محلهها را به لحاظ بافت اجتماعی- اقتصادی و کارکردهای متفاوت مورد مطالعه قرار داده است.
طبق نظر وی ویژگیهای محیطی در سطح محلهها نقش اساسی را در سازماندهی رفتار مردم و نیز سازمانهای اجتماعی دارد. وی در تعریف محله میگوید: «محله فضایی است که در آن بخش مهمی از کار و مصرف شهروندان در آن وجود دارد.» از دیدگاه جغرافی دانان نیز محله از تجمع، پیوستگی کم یا زیاد، معاشرت نزدیک، روابط همسایگی و اتحاد غیررسمی میان گروهی از مردم به وجود میآید.
از نظر این دسته از متفکران محله ناحیهای است که آشنایی با آن باعث آسودگی خاطر میشود و هر چه شما از خانه به طرف لبههای محله حرکت کنید، آشنایی با مردم مکانهای دیگر کمتر میشود. از نقطه نظر جامعه شناسی نیز محله به مفهوم واحدهای اجتماعی حقیقی اطلاق میشود که تا حدی به صورت اتفاقی و ناخودآگاه به وجود آمده و با گذشت زمان توانسته شکل و فرم ثابت و پایداری به خود بگیرد و حریمی ویژه و معین برای خود تعریف کند. در حقیقت این محلهها از مجموعه افرادی با ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و به ویژه اقتصادی مشابه تشکیل میشود که به واسطه این اشتراک نوعی همبستگی و روابط متقابل جمعی به وجود میآید.
نظر شما