به گزارش ایمنا، روزنامه ایران نوشت: تا همین یک سال پیش شغلی معمولی بود با درآمدی متوسط اما حالا به قول محمود، با سلام و صلوات در خانه مردم را باز میکنند و داخل میروند: «اول نگاهی بهصورت طرف میکنم اگر سرحال باشد با خیال راحت میروم داخل تا کارهای لولهکشی یا تعویض شیرآلات را انجام بدهم. آنقدر این مدت دوستانم از خانوادههایی گفتند که کرونا داشتند اما به روی خودشان نیاوردند و حتی ماسک هم نزدند که دیگر چشمم ترسیده است.»
متأسفانه همهگیری کرونا باعث نشده که شیرآلات خانه هرز نشوند یا پکیج رادیاتور صداهایی تولید نکند که نشان از خرابی قریبالوقوع دارد. انگار در خانه ماندن باعث شده همه لولهها و شیرآلات سیستمهای گرمایشی یا سرمایشی بیشتر مورد استفاده قرار بگیرند و طبعاً زودتر هم خراب بشوند. اگر شما هم مثل من دست به آچار نباشید مجبور میشوید قرنطینه را بشکنید و سرویس کاری را به خانه راه دهید که یکی ماسک نمیزند و دیگری جعبه ابزار را روی کابینت میگذارد.
اما همه شاغلان در مشاغل خدماتی بیخیال پروتکلها نیستند هر چند به قول سهراب یا بیشترشان تنبل هستند یا تمرکزی برای رعایت درست پروتکلها ندارند. سهراب تعمیرکار پکیج رادیاتور است و آنطور که خودش تعریف میکند تازه یک یا دو ماه است با شیوع کرونای انگلیسی و شروع پیک چهارم ماسک زدن را جدی گرفته است: «راستش از ابتدا همسرم میگفت خانه مردم که میروی رعایت کن اما واقعاً کار سختی بود. من بعضی روزها بیش از ۵ خانه میروم، شما فکر کن از پله بالا میروم با کیف بزرگ ابزارم یا قطعاتی که برای آن سیستم خریدهام بعد در خانهها هم گاهی تا ۴ ساعت میمانم که کار را تمام کنم. واقعاً ماسک که میزنم نفسم بالا نمیآید. الکل زدن هم کار سختی است چون دستهای ما همیشه زخم است وقتی الکل میزنم جگرم آتش میگیرد. یک بار خانه کسی رفتیم و به زور گفت الکل بزن گفتم دستم را میشورم اما دیدم طرف ناراحت شد بعد که الکل به دستم زد و قیافه مرا دید تازه فهمید منظورم چیست.»
سهراب که تقریباً ۱۰ سالی است حرفهاش این است تعریف میکند که برای تعمیرات به خانه دوست خواهرش میرود و بعد از دو روز میشنود که کل خانواده کرونا داشتند: «وقتی شنیدم که کرونا داشتند به این فکر کردم چقدر عجیب که هیچکدام هم ماسک نداشتند، شاید هم نمیدانستند کرونا دارند. بعد از آن حتی فرصت نکردم خودم را قرنطینه کنم اما سعی کردم همه جا با دو ماسک بروم و خداروشکر به نظر خطر از بیخ گوشم گذشته است. کار ما هم به شکلی است که اگر یک مدت نباشیم زنگ خورمان کم میشود برای همین دائم دست به دعا هستم که مریض نشوم.»
محمود کارش لولهکشی و تعویض و تعمیر شیرآلات است، کاری که باعث میشود گاهی به حمام یا سرویس بهداشتی خانهها هم برود که این اضطراب ابتلاء به کووید ۱۹ را برایش بیشتر میکند. او از خانوادههایی میگوید که با رفتن او به خانه ماسک میزنند و پنجرهها را باز میگذارند: «میروی داخل میبینی امن است اما بچه خانواده را بدون ماسک ول میکنند توی دست و پای ما، واقعاً عجیب است هنوز فکر میکنند بچهها مبتلا نمیشوند. البته بعضی بچهها را هم میبینی که آنقدر خوب تربیت شدهاند که خودشان به آدم میگویند عمو دستت را بشور یا الکل میآورند جلوی در قبل از ورود به دست آدم میزنند.» او که یک بار سابقه بیمار شدن دارد حسابی چشمش ترسیده: «نفهمیدم چطور شد که مبتلا شدم و خیلی هم سخت بود. البته ما داخل مغازه هم دور هم مینشینیم و چای میخوریم و سیگار میکشیم شاید آنجا گرفته باشم.» او تعریف میکند که خانوادهها هر کدام رفتاری متفاوت در برخورد با آنها دارند و چندتایی هم در ذهنش مانده: «یک بار در خانه را باز کردم دیدم تمام مسیری را که قرار بود راه بروم سفره یک بار مصرف پهن کرده بودند تا پایم را روی فرش نگذارم. اول ناراحت شدم اما بعد حق دادم و حتی خوشحال هم شدم. یک بار هم زنی مسن که همسرش به تازگی عمل قلب کرده بود روی همه شیرآلاتی که قرار بود تعمیر یا تعویض شوند را با نایلون و چسب نواری پوشانده بود و آخر کار کیسه زباله آورد و از من خواست نایلونها را دربیاورم و داخل کیسه بریزم. کف آشپزخانه را هم کلاً پارچه پهن کرده بود.» او رفتارهای وسواس گونه مشتریها را میپسندد و خودش هم سعی میکند با تذکر دادن احساس خوبی به آنها بدهد. تذکرهایی مانند ضدعفونی کردن زمین یا سطحی که کیف ابزارش را آنجا میگذارد.
رضا که تقریباً ۵۰ سالی سن دارد از آن بیحوصلههاست. به قول خودش همهکاره است از برقکاری یا تعمیر آیفون گرفته تا نصب و تعمیر پکیج رادیاتور، از آن تیپ آدمهایی که به نظرش زیاد رعایت کردن تأثیر معکوس دارد و بیشتر از یک ماسک روی صورت برای مرد افت دارد. میخندد و سعی میکند حرفها و نظراتش را با چاشنی شوخی و خنده مطرح کند تا راه فراری برایش باشد: «با شاگردم رفته بودیم خانه مشتری که لولههای گرفته سینک آشپزخانه را باز کنیم طرف همان جلوی در دو تا جوراب و ۴ تا ماسک به ما داد. گفت جورابهای خودتان را بندازید دور و دمپای شلوار را هم فرو کنید در جورابهای نو که شلوار روی فرش کشیده نشود. شما بودی خندهات نمیگرفت؟ ولی ما که جرأت نداشتیم بخندیم دوتا ماسک روی هم زدیم و کار را سریع تمام کردیم و با جورابهای نو آمدیم بیرون، البته این را هم بگویم سن بالا بود و کلی هم بهخاطر کارش عذرخواهی کرد.»
او از مشتریهای قدیمی تعریف میکند که جلوی در با او دست میدهند و حسابی «با عشق» هستند. از رضا میپرسم چند دست لباس کار دارد و هر چند وقت لباس را عوض میکند: «آقا ما از این کر و کثیفها هستیم، کی حوصله دارد هر روز لباس عوض کند، ماشینم هم همین است همه جا روغنی و کثیف، مگر میشود روزی صدبار دست را شست و ضدعفونی کرد وقتی دائم از این خانه به آن خانه میروی. خدا برکت بدهد به کرونا که این مدت آنقدر همه خانه ماندند که تند تند همه چیزشان خراب میشود.» انگار که زیادی گوشه رینگ مانده باشد سعی میکند با لحن جدی حرفهای تازهای بزند: «حالا ما به شوخی میگوئیم اینطوری هم نیست که رعایت نکنیم اگر نخواهیم رعایت کنیم که دیگر مشتری قدیمیها را از دست میدهیم، چه کسی هست که الان در این شرایط اقتصادی بخواهد مشتری از دست بدهد؟ بالاخره ما هم زن و بچه داریم که منتظر نان ما هستند و نگران سلامتی ما. در این وضعیت که همه در خانه نشستهاند ما هم اگر بخواهیم در خانه بنشینیم مردم از زندگی میافتند. فکر کنید با شیر حمام خراب یا لوله دستشویی ترکیده زندگی چقدر سختتر میشود؟»
حتی تصور این وضعیت هم عصبی کننده است؛ اینکه در این وضعیت خانه نشینی و قرنطینه کسی برای کمک و تعمیر وسیلهای مهم در خانه وجود نداشته باشد و شما مجبور باشید مانند پتروس فداکار دست خود را در لوله ترکیده فرو کنید تا آب خانهتان را نبرد. برای بخشی از جامعه هم حضور شاغلان کارهای خدماتی حتی گاهی حیاتی میشود بخصوص برای کسانی که تنها زندگی میکنند یا سالمندانی که توانی برای انجام کارهای اینچنینی ندارند؛ سالمندانی که باید با رعایت بیشتر پروتکلها پا به خانههایشان گذاشت. البته که رعایت پروتکلها باید بهصورت دوطرفه باشد تا رفع گرفتاری کوچکی در خانه به مشکلی بزرگتر ختم نشود.
نظر شما