به گزارش خبرنگار ایمنا، یکی از مهمترین اهداف مطرح کردن مفهوم «کیفیت زندگی شهری» اصلاح و تکامل توسعه از توسعه صرف کمی به توسعه پایدار شهری بوده است؛ در واقع کیفیت زندگی شهری یکی از اهداف اصلی توسعه پایدار و یکی از مؤلفههای اساسی برای شکوفایی و ارتقای وضعیت زندگی است و درنتیجه باید آن را محور توسعه اجتماعی و اقتصادی دانست.
«کیفیت زندگی» مفهومی جهت تعیین رضایت داشتن یا نداشتن افراد و گروهها از ابعاد مختلف زندگی تعریف میشود که میان رشتهای، گستردگی، پیچیدگی و چند بعدی بودن این موضوع باعث شده در رشتههای گوناگونی از جمله شهرسازی، جغرافیا، جامعه شناسی، اقتصاد روانشناسی، علوم سیاسی، بازاریابی، مدیریت مورد استفاده قرار گیرد و دارای مفهوم و معانی متفاوت باشد.
برخی از اقتصاددانان معتقدند برای کیفیت زندگی اساساً پیامدهای رشد اقتصادی در نظر گرفته میشود؛ در حالی که در نزد جامعه شناسان، این مفهوم نیازهای اساسی، انسجام اجتماعی، نوع دوستی و ازخودگذشتگی در میان جماعات را در برمیگیرد. این مفهوم نشان دهنده ویژگیهای کلی اقتصادی، اجتماعی و کالبدی مناطق است که به عنوان ابزاری برای تدوین استراتژیهای برنامهریزی مورد استفاده قرار میگیرد.
نگاه کالبدی- کارکردی برنامهریزها به ابعاد و جنبههای مختلف زندگی درگذشته سبب شد که از اواخر دهه ۱۹۶۰، تحت تأثیر نیازها و آگاهیهای جدید، مفاهیم اجتماعی نوین مثل رفاه اجتماعی، کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی در قلمرو برنامهریزی و توسعه عمومی مطرح شود. از آن زمان به بعد بر این اساس، هدف نهایی تمامی نظریهها و جنبشها، عالمان و سیاستمداران در حوزه مسائل شهری معطوف به بهبود کیفیت زندگی شهروندان شده است.
«مشارکت» حلقه مفقوده فرآیند توسعه پایدار
«محمدرضا رضایی» دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه یزد در این باره میگوید: در کشور ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه، نسبت رشد شهرنشینی به مراتب بالاتر از میانگین آسیا است به گونهای که طبق آمار سال ۱۳۹۰، جمعیت شهرنشین کشور به ۷۱.۴ درصد جمعیت و تعداد نقاط شهری به یک هزار و ۳۳۱ نقطه شهری افزایش یافته است.
وی میافزاید: این روند افزایش باعث به وجود آمدن مشکلات فراوان اجتماعی_اقتصادی و زیست محیطی شده که پایداری و کیفیت زندگی ساکنان شهرها را به مخاطره انداخته است.
دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه یزد تاکید میکند: سیستم سنجش و پایش کیفیت زندگی در سطوح ملی و محلی در ایران در مقایسه با مطالعات بینالمللی سطح پایینی نشان میدهد، این در حالی است که در اسناد مختلف برنامهای و قانونی کشور، توجه ویژهای به این مقوله شده به طوری که در چشمانداز ۲۰ ساله کشور به طور شفاف در کنار اهدافی چون دستیابی به امنیت انسانی و اجتماعی و تحقق توسعه پایدار، «ارتقا، کیفیت زندگی» را مورد توجه قرار داده که نشانگر لزوم اهمیت توجه به ایجاد سیستم سنجش کیفیت زندگی در ایران است.
وی اظهار میکند: در دهههای اخیر موضوع مشارکت هم به عنوان عنصر حیاتی و حلقه مفقود فرآیند توسعه پایدار مطرح شده که میتواند نقش عمدهای در رفع بسیاری از مشکلات و مسائل شهری بر عهده گیرد بنابراین شناخت واقعبینانه از وضع موجود با طراحی الگوهای مشارکت برای ایجاد زمینههای جلب مشارکت شهروندان، میتواند به عنوان راهی در دستیابی به نظام جامع سنجش کیفیت زندگی باشد.
رضایی معتقد است: کیفیت زندگی مفهومی ذهنی است که آن را میتوان ادراکات افراد از موقعیت خود در زمینه فرهنگی و ارزشی که در آن زندگی میکنند در ارتباط با اهداف، انتظارات و استانداردهای آنها دانست همچنین میتوان کیفیت زندگی را به عنوان رابط بین ادراکات فردی و احساسات مردم با تجربههایشان در درون فضایی که در آن زندگی میکنند نیز تعریف کرد.
وی با بیان این که کیفیت زندگی برای نشان دادن چگونگی برآورده شدن نیازهای انسان و همچنین معیاری برای ادراک رضایت و نارضایتی افراد و گروهها از ابعاد مختلف زندگی در سکونتگاهها است که به عنوان معنای قابلیت زندگی یک مکان نیز مطرح میشود، میگوید: در یک جامعه شهری کیفیت زندگی برگرفته از تجربه مشترک ساکنان شهر از محیط آن از جنبههای ذهنی و عینی است که به نوعی بیانگر وضعیت افراد ساکن در یک شهر و سطح توانایی شهر در پاسخگویی به اهداف مورد نظر از ساکنان شهر است.
دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه یزد تصریح میکند: رویکرد کیفیت زندگی شهری تلاش در جهت ایجاد شهر سالم و فراهم آوردن خدمات شهری مناسب و در دسترس برای همگان در چارچوب پایداری است بنابراین با توجه به تعاریف ارائه شده میتوان گفت که مفهوم کیفیت زندگی مفهومی چند بعدی و پیچیده در رابطه با شرایط و وضعیت جمعیت یک منطقه در مقیاس جغرافیایی خاص متکی بر شاخصهای ذهنی و کیفی یا شاخصهای عینی یا کمّی است.
وی ادامه میدهد: تعدد حوزههای درگیر در بررسی مفهوم کیفیت زندگی باعث شده تا هر محققی به تناسب تخصص و زمینه کاری خود به تعریف، بررسی و ارائه شاخص برای سنجش کیفیت زندگی بپردازد، البته شاخصهای معرف کیفیت زندگی طیف وسیعی را در بر میگیرد که از انواع نیازهای بشر همچون تغذیه و پوشاک گرفته تا مراقبتهای بهداشتی محیط اجتماعی، محیط مادی، محیط زیستی و حتی ابعاد روحی زندگی انسانی را شامل میشود.
رضایی که معتقد است سنجش شاخصهای کیفیت زندگی میتواند دارای وجوه ذهنی و عینی یا به صورت توأمان باشد، میافزاید: معمولاً محاسبات عینی کیفیت زندگی بر پایه متغیرهای قابل لمس بنیان نهاده میشود یعنی احساس و کیفیت در آن مؤثر نیست این شاخصها قابل مشاهده و اندازهگیری و مفهومی کمی دارند و توسط نهادهای رسمی جمع آوری و منتشر میشود، اما واقعیت این است که شاخصهای عینی نیز به تنهایی نمیتواند کیفیت زندگی واقعی را نشان دهد، زیرا در نظر گرفتن بهزیستی افراد نیز دارای اهمیت است.
وی اظهار میکند: امروزه توانمندسازی شهروندان در جهت پیشبرد امور شهری با تکیه بر توان خویشتن به عنوان پشتیبان مهم برای تعیین سیاستها و اهداف بلند مدت در راستای بهبود کیفیت محیط زندگی شهروندان مورد توجه قرار گرفته و مردم، منابع و مشارکت سه رکن اساسی توسعه پایدار را تشکیل میدهند که مشارکت در مقایسه با دو رکن دیگر نقش ساختاری داشته و تعامل مردم و منابع در چارچوب آن به فعالیت مطلوب در میآید.
راهکارهای ارتقای کیفیت زندگی شهری و توزیع عادلانه امکانات در شهر چیست؟
«زهرا آسیابانی» کارشناس ارشد برنامهریزی شهری در این باره با تاکید بر این که امروزه کیفیت زندگی شهری یکی از کلیدیترین مفاهیم برنامهریزی شهری است، میگوید: بر این اساس برنامهریزان در تلاش برای نمایش کیفیت زندگی در سطوح مختلف جغرافیایی و سنجش بهتر آن در دو بعد ذهنی و عینی به صورت توأمان هستند.
وی تصریح میکند: نتایج حاصل از سنجش رضایتمندی از کیفیت زندگی نشان داده که میزان رضایت از شش بعد کیفیت زندگی به ترتیب اولویت رضایتمندی از زندگی خانوادگی با میانگین (۳.۷۵ درصد) با بالاترین میانگین، سلامت (۳.۱۶ درصد)، اجتماعی (۲.۹۷ درصد) زیست محیطی (۲.۹۷ درصد)، کیفیت کالبدی (۲.۹۳ درصد)، اقتصادی (۲.۵۶ درصد) با پایینترین میزان رضایتمندی وجود دارد.
این کارشناس ارشد برنامهریزی شهری میافزاید: در زمینه مشارکت نتایج پژوهش بیانگر این است که به ترتیب بالاترین میزان مشارکت مربوط به مشارکت سیاسی با میانگین (۳.۰۶ درصد) است، در ادامه به ترتیب مشارکت فیزیکی با میانگین (۲.۵۹ درصد) مالی (۲.۵۲ درصد)، مشارکت ابزاری (۲.۴۴ درصد) و مشارکت ذهنی- معنوی با میانگین (۲.۳۸ درصد) پایینترین میانگین است که پایین بودن این مشارکت ناشی از آشنایی نداشتن شهروندان با طرحها و برنامههای شهری و استفاده نکردن از نظرات آنها در برنامههای شهری است.
وی با بیان این که در پژوهشهای انجام شده سطح رضایتمندی شهروندان نسبت به ابعاد مختلف زندگی خود نسبت به واقعیتهای موجود سطح پایینتری را نشان میدهد، اظهار میکند: ازآنجایی که کیفیت زندگی از زمان و مکان جغرافیایی و نظام ارزشی جامعه متأثر است و به احساس رضایت فرد از شرایط زندگی اطلاق میشود، چه بسا افرادی با امکانات مالی مناسب، در ذهن خود هیچ احساس رضایتی از زندگی خویش نداشته باشند یا برعکس افرادی با سطح پایینی از استانداردهای زندگی، به عللی متفاوت از زندگی خویش اظهار رضایت نسبی و یا حتی کامل داشته باشند بنابراین با توجه به که این امر خود بر رفتار اجتماعی شهروندان، به خصوص بر مشارکت در امور شهری تأثیر داشته و آن را تحت شعاع قرار میدهد، لزوم ارتقا کیفیت محیط و زندگی در شهر احساس میشود.
آسیابانی معتقد است که ارتقای کیفیت زندگی شهری و رفع مسائل و مشکلات و توزیع عادلانه امکانات در شهر، نیازمند اقدامات مؤثر، برنامهریزی هدفمند و متناسب با نیازهای شهروندان است.
وی با اشاره به بخشی از اقدامات مؤثر و متناسب با نیازهای شهروندان، میگوید: توزیع بهینه کاربریهای مختلف شهری در سطح شهر از طریق احداث پایگاه بهداشتی در سطح محلات، ایجاد امکانات اوقات فراغت از طریق افزایش سرانههای فضای سبز و عمومی با احداث پارکهای محلهای همچنین تجهیز پارکهای موجود در سطح شهر، افزایش سلامت محیطی شهر از طریق احداث شبکه جمع آوری فاضلاب و تعریض کانالهای هدایت آب خیابانها، جویها و معابر با توجه به ظرفیت و کیفیت لازم و انجام اقدامات هویت ساز در سطح شهر و محلات، جهت افزایش حس تعلق افراد به محل سکونت خود به منظور جلوگیری از مهاجرت به مرکز استان از جمله این اقدامات است.
وی خاطرنشان میکند: فراهم کردن سازوکارهایی به منظور مشارکت هر چه بیشتر شهروندان در برنامههای شهری از طریق طراحی سایتهای نظرخواهی و برقراری روابط الکترونیکی جهت سنجش و پایش نظرات شهروندان قبل و بعد از هر برنامه و طرح مهم شهری همچنین آشنا کردن شهروندان با مفهوم، حقوق، وظایف و مسئولیتهای آنها در جامعه، ایجاد شوراهای محلی در محلات و تشویق مردم برای عضویت در این شوراها و افزایش میزان آگاهی آنان و اطلاع رسانی در زمینه شیوههای مشارکت در امور شهری از دیگر راهکارهای مهم و اساسی است.
نظر شما