به گزارش ایمنا، روزنامه شرق نوشت: یک سال قبل خانواده مرد جوانی خبر دادند او گم شده است. آنها به مأموران گفتند رامین به طور ناگهانی ناپدید شده است. او بعد از اینکه مطابق معمول هر روز از خانه خارج شد، دیگر برنگشت. زمانی که مأموران تحقیقات خود را شروع کردند، متوجه شدند فردی با مشخصات رامین به صورت نیمه جان در خیابان پیدا شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند، اما در بیمارستان بر اثر شدت جراحات جانش را از دست داده است.
مأموران در بررسیهای خود متوجه شدند آخرین نفری که با رامین تماس گرفته، زنی به نام سحر است. مأموران سحر را شناسایی و او را بازجویی کردند. سحر که متوجه شد راهی به جز بیان واقعیت ندارد، اعتراف کرد در قتل رامین نقش داشته است او گفت: من رامین را نکشتم اما میدانم چه کسی این کار را کرده است. حامد، پسر همسایه ما او را کشته است. سحر گفت: رامین به من تعرض کرد، وقتی موضوع را به حامد گفتم، او عصبانی شد و از من خواست که با رامین قرار بگذارم، من هم این کار را کردم و فکر نمیکردم حامد بخواهد او را بکشد، اما حامد با چاقو به جانش افتاد.
این زن در توضیح روابط خود با حامد و رامین گفت: سالها قبل ازدواج کردم و صاحب یک فرزند شدم. شوهرم میوه فروشی داشت، او بیشتر ساعات روز را سرکار بود. صبح خیلی زود از خانه بیرون میرفت و شب خیلی دیر میآمد. من تقریباً شوهرم را نمیدیدم و بسیار احساس تنهایی میکردم. بعد از مدتی به شوهرم گلایه کردم و گفتم نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم. توجهی به من حرفهایم نکرد و رابطه ما رو به سردی رفت. من و شوهرم تقریباً هیچ ارتباطی با هم نداشتیم و میتوان گفت طلاق عاطفی گرفته بودیم. با این حال بچه داشتم و سنت خانوادگی هم اجازه نمیداد طلاق بگیرم. سکوت کردم و در خانه شوهرم ماندم. مدتی قبل با پسر همسایه آشنا شدم. حامد جوان خوش برورویی بود و خیلی خوب من را درک میکرد. هر روز با او تلفنی صحبت و چندساعتی درددل میکردم.
رابطه عاطفی من و حامد با هم خوب بود تا اینکه یک روز قبل از حادثه برای رفتن به جایی سوار یک خودروی شخصی شدم. راننده که مرد جوانی بود سر صحبت را باز کرد. او به من شماره تلفنش را داد و گفت نامش رامین است. گفت با همسرش اختلاف دارد و زندگی خوبی ندارد و میخواهد از او جدا شود. من هم با او درددل کردم و گفتم زندگی من هم خوب نیست و با شوهرم رابطه خوبی ندارم اما نمیتوانم طلاق بگیرم. همان جا از من خواست با او رابطه داشته باشم، قبول نکردم هرچه اصرار کرد، قبول نکردم و از او خواستم ماشین را متوقف کند تا پیاده شوم.
زن جوان در ادامه گفت: رامین ماشین را متوقف کرد و قبل از اینکه من پیاده شوم، به زور مرا مورد آزار قرار داد. بعد من را تهدید کرد که اگر به کسی چیزی بگویم یا شکایت کنم، فیلمی که از من گرفته پخش میکند. من خیلی ترسیده بودم. ضمن اینکه احساس خیلی بدی داشتم و باید با کسی صحبت میکردم. با حامد تماس گرفتم و موضوع را گفتم، حامد خیلی ناراحت شد و گفت با رامین تماس بگیر و قرار بگذار، من فیلم را از او میگیرم. من هم قبول کردم با رامین تماس گرفتم و درخواست کردم سر قرار بیاید. حامد و من و صاحبکار حامد سر قرار رفتیم.
حامد و صاحبکارش با رامین درگیر شدند و از او خواستند فیلم را بدهد. رامین قسم خورد فیلمی در کار نیست و دروغ گفته است. حامد خیلی عصبانی شده بود، او چاقو کشید و من تازه در آن لحظه دیدم که حامد چاقو دارد، التماس کردم چاقو را کنار بگذارد. آن قدر عصبانی بود که نمیشد جلویش را گرفت. چند ضربه چاقو به رامین زد و مرد جوان غرق در خون روی زمین افتاد. سحر گفت: ما برای اینکه بتوانیم به رامین کمک کنیم، او را جایی قرار دادیم که عابران ببینند و او را به بیمارستان ببرند. بعد از گفتههای این زن حامد و صاحبکارش، امید، شناسایی و بازداشت شدند.
حامد اظهارات سحر را تأیید کرد و گفت: من در یک تعمیرگاه موبایل کار میکردم. به امید که صاحبکارم بود و با او دوست بودم، همه رازهای زندگیام را میگفتم. وقتی به امید گفتم فردی به سحر تعرض کرده است، قبول کرد با من بیاید. وقتی سحر با رامین قرار گذاشت، تصمیم ما این بود که فقط فیلم را بگیریم. من به رامین حمله کردم و گفتم فیلم را بدهد، او مدعی شد فیلمی در کار نیست و به سحر دروغ گفته است. این موضوع من را بیشتر عصبانی کرد و به همین دلیل هم به او چاقو زدم. متهم گفت: من قصدی برای کشتن رامین نداشتم. فکر نمیکردم ضرباتی که به او زدم، باعث مرگش بشود. چون ضربات را به قسمتهای حساس بدنش نزدم. در آن لحظه خواستم به او بگویم حق نداشت با سحر این طور رفتار کند. هیچکس دیگری به جز من در این قتل نقش نداشت، دو نفری که همراه من بودند اصلاً خبر نداشتند که من قصد دارم چاقو به رامین بزنم. خودم هم اصلاً قصد این کار را نداشتم اما در یک لحظه عصبی شدم.
با پایان جلسه بازجویی و شکایت اولیای دم و درخواست قصاص، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
نظر شما