به گزارش ایمنا، مهندس احمد خرم، وزیر راه و ترابری دولت اصلاحات و رئیس فعلی سازمان نظام مهندسی ساختمان در گفتوگویی با ویژهنامه مدیریت شهری اصفهان روزنامه شرق به بررسی مدیریت شهری اصفهان پرداخته که بخشهایی از آن را در زیر میخوانید:
شهرسازی در اصفهان به چه شکل بود و چگونه توسعه یافت؟
من معتقدم حداقل از زمان سلجوقیان به بعد تا پایان صفویه، مردم شعور معماری و شهرسازی داشتند. بدنه اجتماعی، این شعور را داشته است. شما به محور مسجد جامع میدان عتیق تا سی وسه پل نگاه کنید، این محور، محور فعالیت شهری بود. پیرامون این محور بود که استقرار جمعیت شکل گرفت؛ یعنی پیوندی میان استقرار جمعیت و محورهای فعالیت وجود داشت. درواقع اگر شما به بافت قدیمی شهر نگاه کنید، میبینید که به شدت از لحاظ شهرسازی بافت قوی و درستی دارد. این هستهای است که از دوره سلجوقیان در شهر ایجاد شده و در دوره صفویه به اوج خودش رسیده است. چیزی که دقیقاً از مهندسی ایرانی در طول سدههای مختلف به ارث رسیده بود. یک سیستم طراحی شده و تست شده که جواب هم داده و کامل قابل اطمینان بود. پیوندی میان مراکز تجاری، اقامتی و مذهبی. یک پیوند تعریف شده که مردم به راحتی به مراکز فعالیت دست پیدا کنند و با کوتاهترین مسیر و خلوت ترین مسیرها بروند و بیایند.
در همین خیابان عبدالرزاق که محله کودکی ما هم بود، بازارچه قصر و بازارچه حاج محمد جعفر وجود داشت. اینها کانونهای تجاری، صنعتی و فعالیت محلهای بودند. اگر در این بافت قدیمی قدم بزنید، میبینید که همه چیز به دقت و مهندسی شده کنار هم قرار گرفته است. مانند الان نیست که ساختمانهای شهر هر کدامشان یک سازی بزنند. الان ِ دیدن سیمای این شهر چشم آزار، آدم را زجر میدهد. یک روز آلمانیها به ایران آمدند و قانون ۶۰ درصد ساخت بنا را بنیان گذاشتند. از آن زمان تاکنون همین قانون فقط باقی مانده است. بدون اینکه کسی در آن تغییری ایجاد کند و این شده بنای شهرسازی ما. تغییراتی هم اگر هست داوطلبانه است.
مگر میشود یک شهر را داوطلبانه ساخت؟ من ۳۰ سال است که به شهرهای مختلف میروم و میآیم. یکی از دیگری بدتر و چشم آزار تر. اصفهان تازه بهترین شأن است. بارها به مسئولان و معاونهای عمرانی شهرها گفتهام که چهره و ظاهر شهر را خراب نکنید. کسی گوشش بدهکار نیست. خاطرم است که سال ۷۸ وقتی در وزارت کشور بودم، تعدادی از معاونین عمرانی کلان شهرها را به اروپا بردم تا اصول شهرسازی را ببینند و بدانند که زیباسازی ظاهر شهر چقدر مهم است و چقدر در نشاط عمومی تأثیر دارد. شهرسازی ما هم مثل کشاورزی دیم است.
من به شهرسازی کشورمان از ۲۰، نمره شش و هفت بیشتر نمیدهم و نمره معماری دو و سه است. فاجعه است. در معماری و شهرسازی اصفهان بافتی میبینید که در هگمتانه هم میتوانید ببینید. ۲۵۰۰ سال پیش مهندسی، شهرسازی و بدنه شهری به قدری دقیق است، مثل اینکه دوربین داشتند یا مسیرها را با جی پی اس دوفرکانسه کار کرده اند. این قدر دقیق است. آن مهندسی هگمتانه را در اصفهان سلجوقی به بعد میبینید؛ ولی متأسفانه با آغاز حکومت قاجار به هم ریخت. دیگر ادامه پیدا نکرد و بافت، یک بافت درهم و بدون طرح و برنامه و آیندهنگری بود.
همین اصفهانی که من از کودکی تاکنون به یاد دارم را جا به جا لکه گذاری کردند و شروع کردند ساختن تا شهری که کاملاً مهندسی شده ساخته شده بود حال به این شهر بزرگ و بی فکر ساخته شده تبدیل شود. تازه میگویم اصفهان یکی از بهترین شهرهای ما از لحاظ شهرسازی است. من اصرار دارم که برگردیم به ادامه شهرسازی و معماری صفویه؛ یعنی آن حرکت را که از دوره هخامنشیان شروع شده، افتوخیز داشته است و آمده تا صفویه، این را ادامه بدهیم.
وقتی اسم اصفهان را میشنوید، مهمترین ویژگیای که از این شهر در ذهن شما پررنگ میشود، چیست؟
از نظر من مهمترین ویژگی اصفهان و اصفهانیها که الان هم در ذهنها جا افتاده است، «سیاستورز بودن» اهالی این شهر است. اصفهانیها سیاستورزند. تنها سیاسی نیستند، سیاستورز هم هستند؛ یعنی اهل گفتوگو و مذاکره با همه هستند. مذاکره با خودشان، با مخالف خودشان، با موافق خودشان و به خصوص با روشنفکران سیاسی و ابزاری. به نظرم همین ویژگی هم موجب شد تا شاه عباس این شهر را به عنوان پایتخت انتخاب کند. شاه عباس تبریز و زنجان و قزوین را بررسی کرد، حتی گروههایی را به بندرعباس و شیراز فرستاد و در نهایت با بررسی جمیع جوانب و در حالی که حتی مدتی در قزوین به عنوان پایتخت سکنی گزیده بود، نهایتاً اصفهان را برای پایتختی انتخاب کرد.
شاه عباس بی جهت اصفهان را انتخاب نکرد. مهمترین مسئلهای که در ذهن او وجود داشت، تداوم حکومت صفویه بود، و تداوم حکومت صفویه آدمهای آشنا به فنون و تخصص حکومت داری را لازم داشت. همین نیاز به سیاستورزی موجب شد تا اصفهانیها دور شاه را گرفتند و در جای جای حکومت استقرار پیدا کردند و چهرههای شاخص از دیگر بلاد را هم برای تحکیم امور کشورداری به اصفهان آوردند. ملاصدرا از استان فارس آمد و شیخ بهایی از لبنان. اصفهان همه چهرههای کارآمد را در دل خود جای و جایگاه داد. بنابراین فکر نکنیم که شاه عباس همین طور عشقش کشیده که اصفهان را پایتخت کند؛ نه، این تصمیم مبنایی داشت. ایرانیها اساساً سیاستورز هستند؛ ولی میزان سیاستورزی در بین آنها کم و بیش دارد. یک جایی بیشتر است، یک جایی کمتر؛ اما همه سیاستورز و حسابگرند.
این مسئله البته در اصفهان مضاعف است. اگر به جریانهای تاریخی در ایران هم نگاه کنید این خط سیاستورزی را به خوبی میبینید. شما خاطرتان هست اول انقلاب نیمی از دولت اصفهانی بودند. بعدش جوی ساختند که اصفهانیها بدون خونریزی ایران را گرفته اند. یا حتی اگر به جریان انقلاب و مبارزات انقلابی هم نگاه کنید، میبینید که مثال پیش از انقلاب تنها دو نماز جمعه باشکوه در ایران برگزار میشد؛ یکی نماز جمعه مسجد جامع حسین آباد اصفهان که آقای طاهری امام جمعهاش بود و دیگری نماز جمعه مسجد جامع نجف آباد یا به قول ما اصفهانیها «نجفباد» که آقای منتظری خطبههایش را میخواند. این نماز جمعهها به شدت تأثیرگذار بودند و تریبونهای مهمی در راستای انتقال پیام انقلاب. من آن زمان در تبریز مشغول تحصیل بودم و همیشه پیامهای نماز جمعههای اصفهان را به دانشگاه میبردم و بین بچههای مذهبی پخش میکردم. این دو نماز جمعه مثل بمب خوشهای عمل میکرد و روحیه نقد و اعتراض و انقلابیگری را گسترش میداد.
اگر دقت کنید، چه در زمان صفویه و چه در زمان انقلاب، اصفهان یک کانون بود؛ مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب را که بررسی کنید یا حوادث بعد از انقلاب و سالهای جنگ را متوجه این امر خواهید شد. از مهندس غرضی که یکی از محورهای اصلی مبارزات مسلحانه پیش از انقلاب بود تا چهرهای مثل «محسن چریک» با اسم اصلی «سعید گالب بخش» که یک نابغه نظامی، سیاسی و مدیریتی بود و قائله خلق مسلمان آذربایجان را جمع کرد، و نیز آقا رحیم صفوی و حسین خرازی که فرماندهان مهم جنگ بودند.
همیشه اصفهان در صحنه تاریخ ایران چهرههای مهم و تأثیرگذاری داشته است. با این همه من فکر میکنم سه دهه است اصفهان مورد بی مهری قرار گرفته. به جای اینکه این شهر تأثیرگذار و مهم شارژ و انرژی مثبت به آن تزریق شود، جوی علیه آن ساخته اند که اصفهانیها خوردند و بردند و هرچه طرح خوب است به شهرشان برده اند. این فضا باعث عقب ماندگی اصفهان شده است و باید آن را بشکنیم. هر جای ایران که توسعه پیدا کند باید موجب خوشحالی و مسرت ایرانیها باشد. به بخش توسعه اقتصادی اشاره کردید.
اصفهان به جز نقشش در عرصه سیاست، پیوندی هم با مسئله توسعه اقتصادی در ایران دارد؛ چه از نظر تاریخی و چه در دوران معاصر. توسعه اقتصادی اصفهان حول محور آب شکل گرفته است. زاینده رود با یک طراحی دقیق، دشت اصفهان را آبیاری میکرد و علم مهندسی متخصصین این شهر هم در انشعاب بندی آب و رساندن آن به بخشهای مختلف شهری و استفاده بهینه از آن بسیار مؤثر بود. اگر شما اکنون نگاهی به این طراحی دقیق بیندازید، تعجب میکنید که در آن روزگار که ابزارهای نوین و دقیق اندازهگیری وجود نداشت چگونه مهندسان این شهر انشعابهای دقیق آب را ایجاد کرده اند و موجب رشد و توسعه این شهر شده اند. به این ترتیب وقتی زاینده رود وارد دشت اصفهان میشود، شهر را آبیاری میکند، زمینهای اطراف را که محور کشاورزی بودند سیراب میکند، سفرههای زیرزمینی آب را تغذیه میکند و مازاد آن هم به گاوخونی میریزد. حتماً میدانید که یکی از دیدنیهای این روزهای اصفهان شبکه مادیهای آن است که بخش کمی از آن شبکه بزرگ این روزها باقی مانده است. شبکه مادیها بخشی از همین عملیات مهم مهندسی آب در اصفهان بود که هم موجب تلطیف فضای شهری میشد و هم رطوبت مورد نیاز شهر را تأمین میکرد. اصفهان شهر خشکی بود و با ایجاد این شبکه رطوبتی فضای شهر متعادل میشد. مثال در محلهای مانند «در امام» در آن سالها اگر یک چاه ۱۵ متری هم حفر میکردید، به آب میرسیدید. چیزی که الان با یک چاه ۴۰ متری هم میسر نمیشود. اینها همه تحت تأثیر همان مهندسی آب در شهر بود که از آب برای تغذیه همه نیازها استفاده میکردند. از فضای سبز شهری تا باغهای حاشیه شهر و سفرههای زیرزمینی آب. به این ترتیب آب مردم تأمین بود، رطوبت لازم برای زندگی متعادل تأمین بود و همین آب موجب پویایی اقتصاد شهر هم شده بود؛ چیزی که الان مسئله شهر شده است. یعنی از دورانی که با یک فکر دقیق و مهندسی شهر را با آب زنده نگه میداشتند رسیدیم به روزگاری که آب مسئله اصلی شهر شده و نمیدانند باید چه کنند. همین جریان آب در آن زمان موجب شکلگیری یک محور صلیبی شکل کشاورزی در اصفهان هم شده بود. یعنی زمینهای کشاورزی اصفهان از محور زاینده رود به سمت غرب و از محلههایی مثل تیران و کرون شروع میشد و تا زمینهای زراعتی و روستایی پیرامون شهر را در بر میگرفت و تا قلب اصفهان هم میآمد، درواقع تا نزدیکی چهارباغ عباسی. از ضلع شمال رودخانه هم تا پای کوه صفه میرفت.
میدانید که اصفهان جنوبش از شمالش مرغوب تر است؛ وقتی در شهر باران میآمد در آن مناطق برف میبارید و آنها باغهای جنوب شهر را با مدد همین نزولات آسمانی و ذخیره آب در لایههای زمین آبیاری میکردند. اما کشاورزی در محور صلیبی شکل اصفهان در سمت شرق هم توسعه پیدا کرده بود. جایی که محورش اکبرآباد است. اکبرآباد و زمینهای اطرافش همیشه سبز هستند. الان این مناطق به باغها و ویلاهای طبقه ثروتمند جامعه تبدیل شده اند، اما در گذشته این محور تا گاوخونی یکی از کمربندهای مهم کشاورزی اصفهان بود که الان عمده آن نابود شده است. الان سینه هزارجریب کامل ساختوساز شده است. غرب اصفهان تا فلاورجان و شمال اصفهان تا دانشگاه صنعتی ساخته شده است. رهنان که دهی کوچک بود اکنون نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد.
اگر در حال حاضر بخواهیم برای توسعه جمعیتی اصفهان برنامهای داشته باشیم، فقط در شرق اصفهان جا برای اسکان جمعیت به صورت پیوسته هست. البته در جاهای دیگر میشود برای شهرکهایی جانمایی کرد، اما به صورت کلی اصفهان دیگر جایی برای گسترش آن چنانی ندارد. در واقع اگر قرار باشد این توسعه صورت بگیرد باید برای آن طرح و نقشهای داشت. در کلان شهرها تا سه میلیون نفر جمعیت قابل مدیریت است. از سه تا پنج میلیون مدیریت ویژه میخواهد. از پنج میلیون به بالا مدیریت، مدیریت بحران باید باشد.
تهران، مدیریت بحران میخواهد. ۱۳ میلیون نفر جمعیت را مگر میشود اداره کرد؟ بنابراین اگر اصفهان هم قرار است توسعه پیدا کند بهتر است توسعه با برنامهای داشته باشد نه اینکه دیمی و باری به هر جهت باشد. در واقع توسعه باید در جهتی باشد که بتوان به این شهر و مردم خدمات مناسب و درخوری داد. من همین جا هم از مدیران و معاونین اصفهان درخواست میکنم طرحهای توسعه را شروع کنند؛ طرح توسعه صنعت در اصفهان. مطالعات آمایش استان اصفهان. طرح زیردست آمایش اصفهان، طرح کالبد ملی است. کالبد اصفهان است. به لحاظ کالبدی آن آمایش را باید در عرصه استان چید. طرح جامع مسترپلن صنعت در اصفهان. تجارت در اصفهان. آموزش را در این استان جدی بگیرند و بررسی کنند.
این مسترپلنها چگونه قرار است به توسعه اصفهان کمک کند؟
بگذارید برای شما مثالی بزنم. صنعت، سابقه دیرینی در اصفهان دارد. اوج آن زمان صفویه است. کانون اقتصاد اصفهان و اقتصاد کشور قیصریه اصفهان بوده است. قیصریه سه ورودی بازار دارد؛ بازار کفاشها در ضلع غربی قیصریه است. ضلع شمال بازار سماورسازها و ترمه دوزها بوده و انتهایش هم بازار نجارها و از سمت شرق هم بازار قنادها و عطارها بوده است. بازار بزازها، بازار مسگرها، بازارهای متعددی وجود داشته است. تا زمانی که ذوب آهن در اصفهان پایه گذاری شد، تولید، صنعتی نبود و دستی و نیمه صنعتی بود. مثال کارگاه برش ورقهای برنجی و مسی بود و اکثراً هم دستی انجام میشد؛ ولی بعضی از کارگاهها دستگاه برش آورده بودند.
کارگاه، تولید و فروش انبوه در همین محورهای بازارها سازمان داده شده بود. بعداً حدود ۶۰ سال پیش عرضه و تولید کم کم از هم جدا ً در محور بازار زرگرها و پشت بازار زرگرها کارگاههای طلاسازی شدند. مثال بود. در پیشانیاش هم فروشگاه بود. این کارگاهها جمع شد. به عنوان صنایع مزاحم شناخته و خارج شدند. حالا اگر از من بپرسید این سابقه دیرین در صنعت را در چه محورهایی میشود احیا کرد، میگویم مثال در بازار طلا و جواهرآلات ۸۰ درصد کارگاههای طلا و جواهرات کشور همین الان در اصفهان است؛ اما با دانش و تکنیک ۶۰ سال پیش. دو، سه تا از تولیدکنندگان، ماشینهای CNC دارند اما همین به خوبی نشانه بی توجهی ما به داشتههایمان است. جالب است که بدانید تا ۱۲ سال پیش ۷۰ درصد مصرف بازار ترکیه، طلا و جواهرات ساخت ایران بود.
۱۲ سال پیش آقای اردوغان تأمین ارز کرد و به تولیدکنندگان طلا و جواهرات ترکیه گفت به ایتالیا بروید و ماشینهای CNC تولید جواهرات و زیورآلات و… بیاورید. طی هشت سال با سرمایه گذاری ترکیه جهت این بازار تغییر کرد. الان هشت سال است که ۷۵ تا ۸۰ درصد طلا و جواهراتی که در بازارهای ایران میبینید ساخت ترکیه است. این مایه تأسف نیست که ما یک کانون طلا و جواهراتی که یک سرش به کویت و امارات و عربستان و عمان ختم میشد و یک سرش به افغانستان و پاکستان را از دست دادیم. اینها را باید احیا کرد. یک محور صنعتی دیگر که باید در اصفهان احیا شود، تهیه مسترپلن صنایعهای تک است.
مهمترین کاستی این روزهای اصفهان را در چه میبینید؟
قطعاً مسائل گوناگونی وجود دارد، ولی شاید یکی از مسائلی که این روزها بیشتر به چشم میآید، این است که اصفهان با آن سابقه در هنر دیگر مرکزی برای پرورش هنرمندان نیست. اصفهان دو دانشگاه بزرگ دارد که پیش از انقلاب تأسیس شده بودند. متأسفانه دیگر دانشگاهی به آن معظمی در این شهر ساخته نشده است. شما نگاهی به دانشگاه هنر این شهر بیندازید؛ دانشگاهی محقر و ناچیز، در شهری که سرآمد هنر در ایران بود. نه در زمان پهلوی، در زمان تمام حکومتها مهد هنر، اصفهان بوده است. بزرگترین مهد هنر، اصفهان بوده است. حال آن حاشیه را به هنر میزنم. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید احیا شود. وقتی از مسئولان این شهر تقاضا میکنم که طرحهای جامع در اصفهان را پیگیری کنند، منظورم همه جنبههاست. آموزش هم یکی از همینهاست. طرح جامع آموزش عالی در اصفهان باید منجر به احیای همین کاستیها در اصفهان شود. این شهر همیشه استعدادهای عجیبی در خوشنویسی، نقاشی، تذهیب، قلم کاری، میناکاری و موسیقی، آواز، تصنیف و سازها چه بادی، چه زهی داشت. حالا یک طرح جامع میخواهد که آن را دوباره به کانون آموزش عالی در تمام شاخههای هنر تبدیل کند. اگر در استانهای دیگر بعضی از رشتهها و شاخههای هنری جا باز کرده اند، در اصفهان همهاش وجود داشته و زمینهاش هست. ما همین الان در حال ازدست دادن بسیاری از استادان شاخههای هنری هستیم که به دلیل نبود بستری برای آموزش، شاخه هنریاش در حال نابودی و فراموشی است.
هنوز استادکارهای مس کار ما در اصفهان زنده اند و شاگردهای بسیار خوبی تربیت کرده اند. دارند کار میکنند و توجیه اقتصادی فراوانی هم دارد. ما باید در اصفهان طرحها و مسترپلنهای توسعه بخشی و رشتهای را داشته باشیم. صنعت، هنر، تجارت، آموزش، کشاورزی و دام و طیور، آن هم نه به شکلی که الان هست. اصفهان باید طرحهای جامعش تهیه شود. حال هنر را به عنوان مثال من خدمتتان عرض میکنم. اصفهان میتواند کانون آموزش تمام شاخههای هنر در قالب هنرستانهای هنرهای زیبا و صنایع دستی در مقطع دیپلم باشد. دانشگاه بزرگ هنر کانونش باید اصفهان باشد. اینکه هر استانی بلند شود یک دانشگاه هنر بزند، مقبول کشور نیست. شعبات آن دانشگاه هنر در اصفهان باید جاهای دیگر زده شود؛ ولی کانونش دانشگاه هنر و موسیقی ایرانی در اصفهان باشد و نیروهایی در این زمینه آموزش ببینند و وارد بازار کار شوند.
به نظرتان درمجموع عملکرد و وضعیت مدیریت شهری کنونی اصفهان چطور بوده است؟
شوراها عملکرد نسبتاً خوبی داشتند. بار سنگینی از روی دوش دولت برداشتند. با این حال میبینیم که در این سالها تالش زیادی برای حمله به شوراها و شهرداریها شده است. اصولگراها اشتباه میکنند که با نهادهای مدنی برخورد میکنند. این را هم باید بدانند که این راهی که ما رفتیم هم راه بی بازگشت است. شوراها را دیگر نمیتوان از بین برد. مردم علی رغم کاستیهایی که شوراها و شهرداریها دارند، از دست شهرداری و شوراها راضیترند تا از دست دولت. در اصفهان که اتفاقات بگیر و ببند برای شوراها و شهرداریها کمتر افتاده، در نتیجه همان مسئله سیاستورزی اصفهانیهاست که به آن اشاره کردم.
شهرداری اصفهان در شرایط کرونایی و رکود، به نظر من خیلی بهتر از سایر شهرداریهای کشور کار کرده است. علت اصلی آن هم سیاستورز بودن شورا و مجموعه شهرداری است. چندی پیش من جایی بودم گزارشی شهردار اصفهان ارائه کرد درباره عملکرد خود که از شنیدن آن خیلی خوشحال شدم. من شهردار اصفهان را آدم صادقی میدانم. اهل پز دادن و آگراندیسمان و بزرگ نمایی نیست. برای همین گزارشش باعث خوشحالیام شد. من روی مسائل شهرسازی، معماری و برنامهریزی شهری و امور شهرداریها بسیار حساس هستم و با دقت دنبال میکنم. گزارشی که شهردار اصفهان از وضعیت اصفهان ارائه کرد، مایه خوشحالی و افتخار بود.
یکی از کارهای شاخصی که در این مدت در اصفهان انجام شد، پیاده راه کردن خیابان چهارباغ بود، نظر شما درباره این طرح چیست؟
پیاده راه کردن در بافت تاریخی و سنتی در همه دنیا مرسوم و به شدت نشاطآور است. چون در آن بافت پیاده راه خدمات زیادی ارائه میشود. در بسیاری از کشورها حتماً دیدهاید که در این پیاده راهها در شبهای تعطیلات انواع و اقسام فعالیتهای هنری ارائه میشود و مردم هم تماشا میکنند و لذت میبرند. این ایده باید در ایران هم رایج شود. نگران تبعات فرهنگی و اجتماعیاش هم نباشید. بدون ایجاد حساسیت باید آن را مدیریت کرد و پیش برد. نبود چنین مکانهایی برای برگزاری این رویدادهای فرهنگی موجب بروز ناهنجاریهای اجتماعی فراوانی میشود.
پیاده راه کردن یک خیابان قدیمی در بافت سنتی با هدف ایجاد یک بستر فرهنگی و جایی برای تبادل افکار و ایدهها و گفتوگوی شهروندان ایده بسیار خوبی است. من وقتی دیدم چهارباغ پیاده راه شده بسیار خوشحال شدم. اجرای این ایده در شهر هم تأثیر گذاشته است. به خصوص با خدماتی که ارائه میشود و مثال آن ماشین برقیهایی که آنجا رفتوآمد میکنند باعث میشود خدمات خوبی به افراد مسن هم ارائه شود و همه از این فضا در شهر استفاده کنند. خیلی خوب به همه مسائل فکر شده و امکانات برای همه در نظر گرفته شده است. بیش از این هم میتوان برای شهرسازی اصفهان طراحی فرهنگی و اجتماعی کرد.
نظر شما