به گزارش خبرنگار ایمنا، آیا در صحنه سیاست ایران میشود بدون وابستگی به هیچ جناح و حزبی دست به کنشگری زد یا صرفاً شعاری است برای جلب توجه افکار عمومی و جذب آرای مردم در آستانه انتخاباتهای مختلف؟
برای یافتن پاسخ این پرسشها باید نگاهی به سابقه و گذشته این مفهوم سیاسی در مناسبات و ادبیات سیاسی ایرانی انداخت؛ البته باید به این نکته نیز توجه کرد که تحزب در ایران نسبت به کشورهای همسایه و هم سطح به لحاظ ماهیت فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه، در سطح بسیار بالاتری قرار دارد. تحزب گرایی در ایران سابقهای یکصد ساله دارد. در مقاطعی بخصوص پس از پیروزی انقلاب، وضعی بهتر داشته و بعضی مواقع هم سقوط کرده است. پیش از پیروزی انقلاب نیز اوضاع همینگونه بوده است؛ در مقاطعی مانند روزهای آخر حکومت طاغوت، ساختار تک حزبی، عملاً تحزب را بی معنی کرده بود و در زمانهایی هم که اوج آن دوران مشروطه بود، شاهد اعتلای فعالیت احزاب بودیم؛ دورانی که استقلال از فعالیت حزبی، افتخار نبود.
اما نکته اصلی این است که منظور چهرههای مختلف سیاسی از لفظ مستقل چیست؟ تعداد سیاست مدارانی که در چارچوب نظام سیاسی کشور، ادعای استقلال دارند بسیار زیاد است؛ کسانی که اگرچه در هیچکدام از احزاب رسمی کشور عضویت ندارند، اما در عمل، به هیچ عنوان به معنای استقلال کامل سیاسی آنان از جناحهای مختلف نیست. نکتهای که شاید نتوان بهطور دقیق از آن سخن گفت، آن است که اغلب چهرههای سیاسی که ادعای استقلال دارند، در زمره جناح اصولگرا قرار میگیرند.
رسیدن به علت این مهم نیاز به بررسی کارشناسانه دارد، اما به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که گفتمان مورد نظر اصلاح طلبان که عمدتاً بر توسعه سیاسی استوار است، باعث شده اغلب هواداران این جناح، در کنار تحرکات سیاسی خود، در قالب احزاب رسمی این جناح نیز فعالیت کنند؛ البته اصلاح طلبانی هم هستند که بیرون از احزاب رسمی دست به کنشگری سیاسی میزنند و برخی نیز حاضر به پذیرش احکام تحزب نیستند.
آنطور که اشاره شد، در کنار برخی چهرههای اصلاح طلب که اعتقادی به تحزب ندارند، در جناح اصولگرا نیز چنین سیاست مدارانی حضور دارند. ماه گذشته یکی از نمایندگان جنجالی مجلس نهم و از اعضای پیشین جبهه پایداری، ضمن اعلام کاندیداتوری برای انتخابات میان دورهای مجلس یازدهم، اعلام کرد که در این انتخابات به صورت مستقل شرکت خواهد کرد؛ البته در حال حاضر هم به طور رسمی عضو هیچ حزب و دستهای نیست.
امروز مستقلها به جناحی قدرتمند در مناسبات سیاسی ایران تبدیل شدهاند تا آنجا که در خانه احزاب، علاوه بر دو فراکسیون اصلاحطلبان و اصولگرایان، با فراکسیون سومی به اسم مستقلان و معتدلان روبهرو هستیم؛ فراکسیونی که مانند فراکسیونهای دیگر، از دهها حزب و دسته سیاسی نمایندگی میکند؛ احزابی که همگی مدعیاند به هیچ جناحی وابسته نیستند و همه فکر و ذکرشان مردم است و اصلاً به همین دلیل حاضر نیستند تن به عضویت در جناحهای مدعی قدرت بدهند؛ راهحلشان اما برای تن ندادن به تحزب - که این روزها برای برخی تبدیل به یک انگ سیاسی شده است - آن است که در قالب احزابی فعالیت کنند که صرفاً صفت مستقل را بر دوش خود حمل میکنند.
بحث از مستقلهای سیاست ایران و اساساً مفهوم استقلال سیاسی در فرهنگ سیاست کشور ما، بحثی است پیچیده که پرداختن به آن در یک یادداشت ممکن نیست، اما آنچه تا همین جا میتوان گفت این است که آنچه در فرهنگ سیاست ما «استقلال» و فعالیت «مستقل» خوانده میشود، با تعابیر و مفاهیم واقعی آن فرسنگها فاصله دارد و چیزی که برخی از سیاست مداران ما با آن درگیر شده اند، سوءتفاهمی بیش نیست.
نظر شما