به گزارش خبرنگار ایمنا، سروش صحت در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
"اجرا در شب برفی؛ شبی که برف آمد رفته بودم به دیدن یک نمایش در جشنواره تئاتر. وارد سالن که میشدم خیابان مثل همیشه بود و ماشینها میآمدند و میرفتند و رهگذرها در پیاده روها بودند، بعد از اجرا وقتی به خیابان برگشتم، برف همه جا را پوشانده بود و هیچ ماشینی نبود و پرنده در خیابان پر نمیزد و همه جا یخ زده و ساکت و سرد بود. باورم نمیشد هیچکس در خیابان نباشد، حتی تماشاگران نمایش غیب شده بودند. مدتی منتظر تاکسی ایستادم ولی هیچ ماشینی رد نشد. داشتم یخ میزدم. پیاده راه افتادم پانصد متر جلوتر یک تاکسی وسط خیابان ایستاده بود از رانندهاش پرسیدم: «چرا وسط خیابان پارک کردهاید؟» راننده گفت: «پارک نکردم ماشینم خاموش شده روشن هم نمیشه» بعد گفت: «میشه یه هل کوچکی بدی ماشین را بی ارم کنار خیابان؟» راننده تاکسی پشت فرمان نشست و من در آن هوای سرد و یخ زده مشغول هل دادن تاکسی خالی روی زمین که سر میخورد شدم هر چه هل میدادم تاکسی به کنار خیابان نمیرسید و هوا مدام سردتر و سردتر میشد. یک لحظه حس کردم من و تاکسی و راننده داریم یخ می زنیم. مجسمهای یخ زده و بزرگ از مردی که دارد یک تاکسی خالی را هل میدهد. وقتی یخ زدیم چراغها روشن شد و تماشاچیها بلند شدند و ده دقیقه ما را تشویق کردند، امام ما یخ زده بودیم".
نظر شما